Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
consumption function
U
تابع مصرف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
relative income hypothesis
U
براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
Other Matches
nests
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nest
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
average propensity to consume
U
میل متوسط به مصرف نسبتی از درامد که به مصرف اختصاص می یابد
diminishing utility
U
اصل تقلیل تمایل به مصرف دراینده در اثر مصرف مقدارزیادی از یک کالا در زمان حال
consumer logistics
U
امور امادی مصرف کنندگان مصرف کالا و اماد
equivalence
U
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
power consumer
U
مصرف انرژی مصرف توان
margin propensity to consume
U
تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
stubs
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbed
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
libraries
U
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbing
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
library
U
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
life cycle hypothesis
U
فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
re entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re-entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
waste
U
بی مصرف
comsumption
U
مصرف
unemployed
U
بی مصرف
sodden
U
بی مصرف
disposal
U
مصرف
wastes
U
بی مصرف
of no a
U
بی مصرف
otiose
U
بی مصرف
consumerism
U
مصرف
wasteful
U
مصرف
usage
U
مصرف
consumption
U
مصرف
good for nothing
U
بی مصرف
usages
U
مصرف
consumption possibility line
U
حد مصرف
overall consumption
U
مصرف کل
extravagant
U
مصرف
offtake
U
مصرف
aggregate consumption
U
مصرف کل
income consumption curve
U
مصرف
wasters
U
مصرف
expenditure
U
مصرف
waster
U
مصرف
expense
U
مصرف
to use up
U
مصرف کردن
consumer brand
U
کالای پر مصرف
mass consumption
U
مصرف انبوه
throw away
U
چیز بی مصرف
private consumption
U
مصرف خصوصی
present consumption
U
مصرف حال
present consumption
U
مصرف جاری
conspicious consumption
U
مصرف تجملی
put away
U
مصرف کردن
rival consumption
U
مصرف رقابتی
conspicuious consumption
U
مصرف تجملی
bootless
U
بی مصرف بی علاج
capital consumption
U
مصرف سرمایه
consumption rate
U
نواخت مصرف
ready use
U
اماده مصرف
ready for use
U
اماده مصرف
rate of consumption
U
نرخ مصرف
propensity to consume
U
تمایل به مصرف
consumable
U
مصرف شدنی
autonomous consumption
U
مصرف مستقل
propensity to consume
U
گرایش به مصرف
productive consumption
U
مصرف مولد
coefficient of utility
U
ضریب مصرف
consume
U
مصرف کردن
high mass consumption
U
مصرف انبوه
home consumption
U
مصرف خانگی
home consumption
U
مصرف داخلی
expenditure
U
میزان مصرف
home use entry
U
اعلامیه مصرف
eat
U
مصرف کردن
idle stock
U
موجودی بی مصرف
inconsumable
U
مصرف نکردنی
eats
U
مصرف کردن
induced consumption
U
مصرف القائی
induced consumption
U
مصرف تشویقی
consumption possibility line
U
خط امکانات مصرف
gasoline consumption
U
مصرف بنزین
domestic consumption
U
مصرف خانگی
energy consumption
U
مصرف انرژی
excise tax
U
مالیات بر مصرف
expenditure credit
U
اعتبار مصرف
consumption theory
U
نظریه مصرف
consumption schedule
U
جدول مصرف
consumption rate
U
اهنگ مصرف
fuel consumption
U
مصرف سوخت
consumption rate
U
میزان مصرف
industrial consumption
U
مصرف صنعتی
internal consumption
U
مصرف داخلی
consumed
U
مصرف کردن
partial substitution
U
جانشینی مصرف
peak load
U
بحبوحه مصرف
per capita consumption
U
مصرف سرانه
per capita water consumption
U
مصرف سرانه اب
permanent consumption
U
مصرف دائمی
consumes
U
مصرف کردن
power consumer
U
مصرف برق
power consumption
U
مصرف قدرت
optional consumption
U
مصرف اختیاری
internal power
U
مصرف داخلی
rags
U
بی مصرف شدن
rag
U
بی مصرف شدن
irrigation consumption
U
مصرف ابیاری
spend
U
مصرف کردن
spends
U
مصرف کردن
mass consumption
U
مصرف کلان
maximum power demand
U
مصرف حداکثر
expendable
U
مصرف پذیر
national consumption
U
مصرف ملی
power consumption
U
مصرف برق
applicable
<adj.>
U
مصرف کردنی
suitable
<adj.>
U
مصرف کردنی
usable
<adj.>
U
مصرف کردنی
useful
<adj.>
U
مصرف کردنی
utilisable
[British]
<adj.>
U
مصرف کردنی
abuses
U
سوء مصرف
utilizable
<adj.>
U
مصرف کردنی
applicable
<adj.>
U
قابل مصرف
suitable
<adj.>
U
قابل مصرف
usable
<adj.>
U
قابل مصرف
useful
<adj.>
U
قابل مصرف
utilisable
[British]
<adj.>
U
قابل مصرف
utilizations
U
موارد مصرف
abused
U
سوء مصرف
abuse
U
سوء مصرف
TAN
[Transaction authentication number]
U
رمز یکبار مصرف
recive
U
مصرف کنید
users
U
مصرف کننده
uses
U
استعمال مصرف
user
U
مصرف کننده
use
U
استعمال مصرف
utilisations
U
موارد مصرف
usages
U
موارد مصرف
exploitation
[utilization]
U
مورد مصرف
usage
U
مورد مصرف
using
U
مورد مصرف
utilisation
[British]
U
مورد مصرف
utilization
U
مورد مصرف
using
U
استعمال مصرف
disposable
U
مصرف شدنی
dismantles
U
بی مصرف کردن
consumers
U
مصرف کننده
throwaway
U
یکبار مصرف
consumerism
U
مصرف گرایی
utilization
U
مصرف بکاربری
transitory consumption
U
مصرف گذرا
transitory consumption
U
مصرف انتقالی
dismantling
U
بی مصرف کردن
dismantled
U
بی مصرف کردن
dismantle
U
بی مصرف کردن
exhausted
U
مصرف شده
unproductive consumption
U
مصرف بیهوده
utilizable
<adj.>
U
قابل مصرف
usage rate
U
نرخ مصرف
use up
U
مصرف کردن
shelf life
U
تاریخ مصرف
consumer
U
مصرف کننده
abusing
U
سوء مصرف
consumer preference
U
رجحان مصرف کننده
age of mass consumption
U
عصر مصرف انبوه
dissaving
U
مصرف بیش از درامد
consumer equilibrium
U
تعادل مصرف کننده
input
U
نیروی مصرف شده
consumer psychology
U
روانشناسی مصرف کننده
consumer choice
U
انتخاب مصرف کننده
metre
U
کنتور مصرف سنج
inputted
U
نیروی مصرف شده
metres
U
کنتور مصرف سنج
consumer behaviour
U
رفتار مصرف کننده
consumable supplies
U
اماد مصرف شدنی
consumer surplus
U
نصیب مصرف کننده
baubles
U
چیزقشنگ وبی مصرف
bauble
U
چیزقشنگ وبی مصرف
consumer protection
U
حمایت از مصرف کننده
consumer's choice
U
انتخاب مصرف کننده
consumers cooperative company
U
شرکت تعاونی مصرف
soverignty of the consumer
U
حاکمیت مصرف کننده
consumer sovereignty
U
حاکمیت مصرف کننده
consumer credit
U
اعتبار مصرف کننده
uses
U
بکاربردن مصرف کردن
total consumption burner
U
مشعل تمام مصرف کن
to lay up in a napkin
U
بی مصرف نگاه داشتن
to be on the strain
U
زیاد مصرف شدن
tertiary consumers
U
مصرف کنندگان سومین
gimcrack
U
قشنگ و بی مصرف عروسک
specific fuel consumption
U
مصرف سوخت ویژه
soft goods
U
کالاهای مصرف شدنی
underconsumption theory
U
نظریه مصرف ناکافی
service cable
U
کابل مصرف کننده
secondary consumers
U
مصرف کنندگان دومین
representative consumer
U
مصرف کننده نمونه
reactive volt ampere hour meter
U
کنتور مصرف کور
rational consumer
U
مصرف کننده عقلائی
product usage rate
U
میزان مصرف محصول
dud
U
بی مصرف گلوله معیوب
primary consumers
U
مصرف کنندگان نخستین
price consumption curve
U
منحنی قیمت مصرف
unit kilometer
U
مصرف کیلومتری یکان
unproductive consumption
U
مصرف غیر مولد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com