Perdic | تابع درامد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	revenue function U	تابع درامد

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words

	marginal revenue function U	تابع درامد نهائی
	relative income hypothesis U	براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
	total revenue function U	تابع درامد کل
Other Matches

	nest U	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
	nests U	1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
	disposable personal income U	درامد شخصی قابل تصرف درامد خالص پس از کسرمالیات
	gini coefficient U	شاخص نابرابری درامد که از منحنی لورنز بدست می ایددرصورتیکه توزیع درامدکاملا برابر باشد این ضریب مساوی صفر ودرصورتیکه توزیع درامد کاملا نابرابرباشد این ضریب مساوی 1است هرچه این ضریب کوچک باشد توزیع درامد عادلانه تراست
	equivalence U	1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
	functional distribution of income U	توزیع درامد بر حسب کارکرد توزیع درامد بین عوامل تولیدبدون توجه به مالکیت عوامل تولید
	libraries U	تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
	library U	تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
	stubbed U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stubbing U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stubs U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	stub U	تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
	regressive income tax U	مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
	life cycle hypothesis U	فرضیه درامد در طول عمر فرضیهای است که بر اساس ان مصرف وابسته به درامدهای پیش بینی شده درطول عمر میباشد . این فرضیه در مقابل فرضیه اولیه کینز قرار دارد که به موجب ان مصرف وابسته به درامد فصلی است .
	re entry U	فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
	re-entry U	فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
	hatch U	درامد
	prelusion U	درامد
	admissions U	درامد
	it wasprologue to the nextmove U	درامد
	admission U	درامد
	hatches U	درامد
	hatched U	درامد
	makings U	درامد
	remunerative U	پر درامد
	revenue U	درامد
	income U	درامد
	returns U	درامد
	returning U	درامد
	proceeds U	درامد
	returned U	درامد
	return U	درامد
	earning U	درامد
	gainings U	درامد
	comings in U	درامد
	means U	درامد
	earnings U	درامد
	emoluments U	درامد
	total revenue U	درامد کل
	emolument U	درامد
	total income U	درامد کل
	benefice U	درامد کلیسایی
	annual income U	درامد سالانه
	municipal revenue U	درامد شهرداری
	means U	توانائی درامد
	national income U	درامد ملی
	attachment of earnings U	توقیف درامد
	average revenue U	درامد متوسط
	actual income U	درامد واقعی
	income taxes U	مالیات بر درامد
	prelude U	پیش درامد
	broken down U	ازپای درامد
	broken-down U	ازپای درامد
	preludes U	پیش درامد
	Inland Revenue U	درامد داخلی
	internal revenue U	درامد داخلی
	money income U	درامد پولی
	median income U	درامد میانی
	median income U	درامد متوسط
	income and expenditure U	درامد و هزینه
	income analysis U	تحلیل درامد
	deferred credits U	درامد پس افتاده
	imputed income U	درامد انتسابی
	imputed income U	درامد ضمنی
	disposable income U	درامد دریافتی
	imperial decree U	درامد نامشروع
	immoral earning U	درامد نامشروع
	distribution of income U	توزیع درامد
	income distribution U	توزیع درامد
	earnings per share U	درامد هر سهم
	economic income U	درامد اقتصادی
	fixed income U	درامد ثابت
	flow of income U	جریان درامد
	prologue U	پیش درامد
	prologues U	پیش درامد
	income consumption curve U	منحنی درامد
	income determination U	تعیین درامد
	mean income U	درامد متوسط
	earns U	درامد داشتن
	earned U	درامد داشتن
	earn U	درامد داشتن
	it weighed kilogrammes U	سه کیلوگرم درامد
	annual earnings U	درامد سالانه
	gross income U	درامد ناخالص
	current income U	درامد جاری
	deduction from income U	کسور درامد
	it scaled kilograms U	ده کیلوگرم درامد
	it proved false U	دروغ درامد
	marginal revenue U	درامد نهائی
	marginal income U	درامد نهائی
	incremental revenue U	درامد نهائی
	income per capita U	درامد سرانه
	income leakage U	کسر درامد
	income leakage U	نشت درامد
	flow of income U	گردش درامد
	stream of income U	جریان درامد
	present income U	درامد حال
	present income U	درامد جاری
	aura U	پیش درامد
	auras U	پیش درامد
	revenue sources U	منابع درامد
	transitory income U	درامد انتقالی
	personal income U	درامد شخصی
	unearned revenue U	درامد نامکتسب
	unearned revenue U	درامد باداورده
	personal income U	درامد سرانه
	overture U	پیش درامد
	transfer income U	درامد انتقالی
	total revenue curve U	منحنی درامد کل
	to bring a return U	درامد دادن
	supplementary income U	درامد تکمیلی
	sinfonia U	پیش درامد
	tax revenue U	درامد مالیاتی
	revenue sharing U	سهیم در درامد
	temporary income U	درامد موقتی
	relative income U	درامد نسبی
	meanest U	منابع درامد
	meaner U	منابع درامد
	mean U	منابع درامد
	real income U	درامد واقعی
	psychic income U	درامد بی دردسر
	overtures U	پیش درامد
	permanent income U	درامد دائمی
	nominal income U	درامد اسمی
	net revenue U	درامد خالص
	income tax U	مالیات بر درامد
	illicit earning U	درامد نامشروع
	net income U	درامد خالص
	notional income U	درامد فرضی
	notional income U	درامد خیالی
	ordinary income U	درامد عادی
	per capita income U	درامد سرانه
	unremunerative careers U	مشاغل کم درامد
	theory of income determination U	نظریه تعیین درامد
	disposable income U	درامد قابل تصرف
	deferred income U	پیش دریافت درامد
	deplete U	تقلیل درامد ملی
	theory of income distribution U	نظریه توزیع درامد
	depleted U	تقلیل درامد ملی
	dissaving U	مصرف بیش از درامد
	supertax U	مالیات بر درامد اضافی
	factor earnings U	درامد عوامل تولید
	surtax U	مالیات بر درامد اضافی
	earned income U	درامد تحصیل شده
	taxable income U	درامد مشمول مالیات
	earning asset U	دارائی ایجادکننده درامد
	depletion U	تقلیل درامد ملی
	current income U	درامد یک سال مالی
	income multiplier U	ضریب فزاینده درامد
	windfall income U	درامد باد اورده
	wage income U	درامد بشکل دستمزد
	unearned income U	درامد باد اورده
	unearned income U	درامد ازمبنایی جز کار
	uneven distribution of income U	توزیع نابرابر درامد
	unequal distribution of income U	توزیع نابرابر درامد
	average revenue product U	درامد متوسط محصول
	beneficed U	دارای درامد کلیسایی
	bunched income U	درامد خدمات شخصی
	depleting U	تقلیل درامد ملی
	budget U	حساب درامد وخرج
	corporation income tax U	مالیات بر درامد شرکتها
	budgeted U	حساب درامد وخرج
	budgets U	حساب درامد وخرج
	circular flow of income U	جریان دوری درامد
	circular flow of income U	گردش دورانی درامد
	business income U	درامد خالص تجارتی
	depletes U	تقلیل درامد ملی
	single tax U	مالیات بر درامد انفرادی
	marginal revenue curve U	منحنی درامد نهائی
	margin revenue U	سهم درامد از فروش
	proportional income tax U	مالیات بر درامد تناسبی
	progressive income tax U	مالیات بر درامد تصاعدی
	national income analysis U	تحلیل درامد ملی
	personal income tax U	مالیات بر درامد شخصی
	relative income hypothesis U	فرضیه درامد نسبی
	non tax revenue U	درامد غیر مالیاتی
	redistribution of income U	توزیع دوباره درامد
	real national income U	درامد ملی واقعی
	individual income tax U	مالیات بر درامد شخصی
	income effect U	تناسب خرید با درامد
	national income determination U	تعیین درامد ملی
	his income U	هر چه درامد داردخرج میکند
	gross national income U	درامد ناخالص ملی
	national net income U	درامد خالص ملی
	nonmonetary income U	درامد غیر پولی
	marginal utility of income U	مطلوبیت نهائی درامد
	size distribution of income U	توزیع درامد مقداری
	marginal revenue product U	درامد محصول نهائی
	national money income U	درامد ملی پولی
	negative income tax U	مالیات بر درامد منفی
	revenue U	درامد سود سهام
	personal distribution U	توزیع درامد فردی
	net tax revenue U	خالص درامد مالیاتی
	net national income U	درامد خالص ملی
	pocketbook U	درامد کتابچه یا دفتر بغلی
	property income U	درامد ناشی از املاک ومستغلات
	overseas income U	درامد از کشور یا کشورهای خارجی
	personal disposable income U	درامد قابل تصرف شخصی
	gravy train U	منبع درامد بدون زحمت
	gravy trains U	منبع درامد بدون زحمت