Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to be reliant on somebody
[something]
U
تابع بودن به کسی
[چیزی]
to rely on somebody
[something]
U
تابع بودن به کسی
[چیزی]
to be dependent on somebody
[something]
U
تابع بودن به کسی
[چیزی]
to depend on somebody
[something]
U
تابع بودن به کسی
[چیزی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
logical
U
تابع بررسی یکسان بودن دو سیگنال منط قی
Other Matches
nest
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
nests
U
1-درج تابع در یک برنامه یا تابع اصلی دیگر. 2-استفاده از تابع که بازگشتی خود را صدا میکند
equivalence
U
1-تابع And 2-تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
library
U
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
libraries
U
تابع نرم افزاری که کاربری می توند وارد برنامه اش شود تا تابع ای بی درد سر را ایجاد کند
stubbed
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubbing
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stub
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
stubs
U
تابع برنامه کوتاه که حاوی توضیحاتی برای شرح کد اجرایی است که در تابع درج خواهد شد
re-entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
re entry
U
فراخوانی تابع از خود تابع اجرای برنامه در خود برنامه
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
appertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
resides
U
ساکن بودن مقیم بودن
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
appertaining
U
مربوط بودن متعلق بودن
govern
U
نافذ بودن نافر بودن بر
governed
U
نافذ بودن نافر بودن بر
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
look for
U
منتظر بودن درجستجو بودن
urgency
U
فوتی بودن اضطراری بودن
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
pend
U
معوق بودن بی تکلیف بودن
depends
U
مربوط بودن منوط بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
agree
U
متفق بودن همرای بودن
depended
U
مربوط بودن منوط بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
abut
U
مماس بودن مجاور بودن
abuts
U
مماس بودن مجاور بودن
abutted
U
مماس بودن مجاور بودن
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
depend
U
مربوط بودن منوط بودن
conditionality
U
شرطی بودن مشروط بودن
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
agrees
U
متفق بودن همرای بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
agreeing
U
متفق بودن همرای بودن
haze
U
گرفته بودن مغموم بودن
pertained
U
مربوط بودن متعلق بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
inhere
U
جبلی بودن ماندگار بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
function generator
U
تابع زا
functioned
U
تابع
function code
U
کد تابع
submission
U
تابع
suffragan
U
تابع
ancillary
U
تابع
citizen
U
تابع
subordinate
U
تابع
subordinated
U
تابع
servitor
U
تابع
subordinating
U
تابع
subordinative
U
تابع
sequent
U
تابع
sequela
U
تابع
subservient
U
تابع
follwer
U
تابع
dependent
U
تابع
function
U
تابع
passive
U
تابع
adjective
U
تابع
subjecting
U
تابع
subaltern
U
تابع
subsidiary
U
تابع
incident
U
تابع
amenable
U
تابع
incidents
U
تابع
tributaries
U
تابع
subalterns
U
تابع
tributary
U
تابع
subjects
U
تابع
subordinates
U
تابع
passives
U
تابع
adjectives
U
تابع
citizens
U
تابع
apanage
U
تابع
functions
U
تابع
subjected
U
تابع
subsidiaries
U
تابع
dependant
U
تابع
subject
U
تابع
accessory
U
تابع
dependants
U
تابع
partial function
U
تابع جزئی
sine function
U
تابع سینوسی
of iranian nationality
U
تابع ایران
total utility function
U
تابع مطلوبیت کل
partition function
U
تابع تقسیم
real function
U
تابع حقیقی
dependent
U
تابع نامستقل
recursive function
U
تابع بازگشتی
objective function
U
تابع هدف
single valued function
U
تابع یک مقداری
single valued function
U
تابع یک جوابی
single variable function
U
تابع یک متغیره
total revenue function
U
تابع درامد کل
revenue function
U
تابع درامد
vassals
U
تابع پیرو
minimal function
U
تابع کمین
normalized function
U
تابع بهنجار
preference function
U
تابع ترجیح
normal function
U
تابع بهنجار
preference function
U
تابع رجحان
power function
U
تابع قدرت
power function
U
تابع توانی
saving function
U
تابع پس انداز
power function
U
تابع توان
phi gamma function
U
تابع فی- گاما
probability function
U
تابع احتمال
sheffer function
U
تابع شفر
partial function
U
پاره تابع
elementary function
U
تابع ابتدایی
proper function
U
مشخصه تابع
vassal
U
تابع پیرو
proper function
U
ویژه تابع
total function
U
تابع کامل
production function
U
تابع تولید
total cost function
U
تابع هزینه کل
point function
U
تابع نقطهای
well behaved function
U
تابع خوشرفتار
consumption function
U
تابع مصرف
continuous function
U
تابع پیوسته
control function
U
تابع کنترلی
cost function
U
تابع هزینه
decreasing function
U
تابع نزولی
impluse function
U
تابع ضربهای
demand function
U
تابع تقاضا
dependent variable
U
متغیر تابع
impedance function
U
تابع امپدانس
discontinuous function
U
تابع ناپیوسته
discriminant function
U
تابع تشخیص
distribution function
U
تابع توزیع
increasing function
U
تابع فزاینده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com