Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 173 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
fancy free
U
بی علاقه عاری از عشق
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
disinterest
U
بی علاقه کردن بی علاقه شدن
bare
U
عاری
bared
U
عاری
barer
U
عاری
bares
U
عاری
barest
U
عاری
naked
<adj.>
U
عاری
barren
<adj.>
U
عاری
fogless
U
عاری از مه
naked of
U
عاری از
bankrupt of
U
عاری از
bare of
U
عاری از
baring
U
عاری
devoid
U
عاری
void
U
عاری
irresponsible
U
عاری از حس مسئولیت
unconscious
U
عاری ازهوش
unconsciously
U
عاری ازهوش
heartless
U
عاری ازاحساسات
riteless
U
عاری از تشریفات
airless
U
عاری از هوا
lifeless
U
عاری از زندگی
denuding
U
عاری ساختن
denude
U
عاری ساختن
denuded
U
عاری ساختن
denudes
U
عاری ساختن
blate
U
عاری ازاحساسات
sketchily
U
عاری ازجزئیات
sketchiest
U
عاری ازجزئیات
void
U
بلاتصدی عاری از
truthless
U
عاری از حقیقت
emotionless
U
عاری از احساسات
fanciless
U
عاری ازوهم
fanciless
U
عاری ازتصور
unbiased
U
عاری ازتعصب
sketchy
U
عاری ازجزئیات
fancy free
U
عاری از خیال
sketchier
U
عاری ازجزئیات
unblushing
U
عاری از شرم
unexpressive
U
عاری ازمعنی
truistic
U
عاری از لطف
ungraceful
U
عاری از متانت
devest
U
عاری کردن
visionless
U
عاری از تطور والهام
unbias
U
بیغرض عاری ازتعصب
dreamless
U
عاری از خواب دیدن
uninspired
U
عاری از تازگی و لطف
resistless
U
عاری از نیروی مقاومت
prosaically
U
بطور عاری ازلطافت
disbranch
U
عاری ازشاخه کردن
platitudinarian
U
عاری از لطف ومزه
unmistakable
U
عاری از سوء تفاهم
useless
U
عاری از فایده باطله
selfless
U
عاری از نفس پرستی
prosily
U
بطور عاری از لطافت
freedom from defect
U
عاری بودن ازعیب
poker face
U
دارای قیافهی عاری از بیان
abstracting
U
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstracts
U
جوهرگرفتن از عاری ازکیفیات واقعی
abstract
جوهرگرفتن از عاری از کیفیات واقعی
dismantle
U
عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantled
U
عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
sexless
U
عاری از جذبه یا میل جنسی
dismantles
U
عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
dismantling
U
عاری ازسلاح یا اثاثه کردن
prosish
U
کسل کننده عاری از لطافت
vacuity
U
تهی گری عاری بودن
hardball
U
فعالیت سخت و عاری از ملاحظه و مروت
of no scruples
U
عاری ازدقت زیاد دراداب ومانندان
unresponsive
U
بی علاقه
stomachy
U
بی علاقه
disinterested
U
: بی علاقه
penchant
U
علاقه
interests
U
علاقه .
interest
U
علاقه
interest
U
علاقه .
binds
U
علاقه
bind
U
علاقه
ties
U
علاقه
tie
U
علاقه
uninterested
U
بی علاقه
fondness
U
علاقه
nonchalant
U
بی علاقه
affection
U
علاقه
interests
U
علاقه
going for (someone)
<idiom>
U
علاقه کسی
(not one's) cup of tea
<idiom>
U
علاقه ویژه
self concern
U
علاقه بنفس
consuming
U
علاقه-عشق
put up with
<idiom>
U
علاقه مند
necrophagia
U
علاقه به اجساد
focal point
U
علاقه - سرگرمی
it is of interest to me
U
من در ان علاقه مندم
interestedness
U
علاقه مندی
laceman
U
علاقه بند
concerned
U
علاقه مند
enthusiast
U
علاقه مند
fondly
U
از روی علاقه
disaffection
U
عدم علاقه
beloved
U
مورد علاقه
disinterest
U
علاقه نداشتن
interested
U
علاقه مند
property
U
علاقه مایملک
liking
U
ذوق علاقه
tendency
U
علاقه مختصر
tendencies
U
علاقه مختصر
enthusiasts
U
علاقه مند
renunciation
U
قطع علاقه
enthusiastic
U
علاقه مند
calf love
U
علاقه دمدمی
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
disaffect
U
از علاقه و محبت کاستن
unconcern
U
عدم علاقه خونسردی
uniterested
U
بی علاقه بی دخل وتصرف
You have piqued my interest in ...
U
تو من را به ... علاقه مند کردی.
To sever ones ties . to lose interest.
U
قطع علاقه کردن
to pique
U
علاقه مند کردن
fancied
U
تفننی علاقه داشتن به
fancies
U
تفننی علاقه داشتن به
fanciest
U
تفننی علاقه داشتن به
fancying
U
تفننی علاقه داشتن به
heterosexuality
U
علاقه بجنس مخالف
fancy
U
تفننی علاقه داشتن به
shebang
U
امر مورد علاقه
spelunking
U
علاقه به غار شناسی
I have lost my interest in football .
U
دیگر به فوتبال علاقه ای ندارم
interested parties
U
اشخاص ذی نفع یا علاقه مند
idiopathy
U
علاقه خاص ناخوشی جداگانه
earnest
U
سنگین علاقه شدید به چیزی
He takes ( heels) much interest in politics.
U
به سیاست خیلی علاقه دارد
It is of no interest to me at all.
U
من به این موضوع اصلا"علاقه ای ندارم
turfman
U
صاحب اسب و علاقه مند به اسبدوانی
uncommunicative
U
بی علاقه به مکالمه و تبادل فکر و خبر
wanderlust
U
علاقه مند به سیاحت سفر دوستی
abio
U
کلمه ایست که بصورت پیشوندبکار رفته و بمعنی بدون زندگی و عاری از حیات است
the iron interest
U
کسانی که در معاملات اهن علاقه مند هستند
bookworms
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
ladies' man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
bookworm
U
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
theatre fiend
U
آدم دیوانه وار علاقه مند به تیاتر
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
heterosexuals
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
heterosexual
U
مربوط به علاقه جنسی نسبت به جنس مخالف
shrug your shoulders
<idiom>
U
نشانه بی علاقه
[لاقید]
یا نا آگاه بودن
[اصطلاح]
ladies' men
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
lady's man
U
مردی که علاقه زیادی بمعاشرت زنان دارد
addict
U
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است
association for women in computing
U
متشکل از افرادی که پردازش کامپیوتر علاقه مند هستند
aficionado
کسی که بسیار آگاه و علاقه مند به فعالیتی است.
Absence makes the heart grow fonder.
<proverb>
U
جدایى و دورى , باعث افزایش علاقه و دوستى مى شود.
nympholepsy
U
جنون و علاقه شدید برای دسترسی به چیزهای غیرقابل حصول
May be I can interest you in this issue .
U
شاید بتوانم علاقه شما را به این مطلب جلب نمایم
fiend
U
دارای احساسات شدید
[دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
hacker
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
hackers
U
فردی که علاقه بکار کامپیوترندارد اما از طریق سعی وخطا می خواهد ان را فراگیردهواخواه
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish.
U
اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
feather bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
feather-bedding
U
مقصود حقوقی است که به اشخاص بی علاقه به کار یا کسانی که از کارمی دزدند پرداخت میشود
ri/sme
U
سازمان تخصصی مهندسین علاقه مند در طراحی واستفاده از روبوت هاof Society the Internationalof EngineersRobotics anufacturing
bisexuals
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
bisexual
U
دارای علاقه جنسی به جنس مقابل وبه جنس خود
apolitical
U
دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
special interest groups
U
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
divests
U
محروم کردن عاری کردن
divested
U
محروم کردن عاری کردن
divest
U
محروم کردن عاری کردن
divesting
U
محروم کردن عاری کردن
zeal
U
ذوق شور وطن عشق و علاقه به وطن
localism
U
ایین محلی علاقه محلی
Mejidian style
U
طرح مجید
[این طرح جلوه ای از طرح محرابی و ترکیب با گل فرنگ است که بدلیل علاقه عبدالمجید، سلطان ترکیه به این طرح آنرا به او نسبت داده اند.]
gold washing
U
شستن طلائی
[نوعی سفیدگری مرسوم در افغانستان که با رنگزدائی فرش های قرمز، آنرا بصورت ترکیبی اتفاقی از رنگ های زرد و نارنجی در می آورد. این نوع زمینه رنگی، مورد علاقه بعضی از خریداران اروپایی می باشد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com