English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 30 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
idiotism U بی خبری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
list U سرور در اینترنت که نامه خبری یا مقالات را به کاربران ثبت نام کرده می فرستد
item U قطعه خبری
items U قطعه خبری
predicate U خبری خبر دادن
predicated U خبری خبر دادن
predicates U خبری خبر دادن
predicating U خبری خبر دادن
ignorance U بی خبری ناشناسی
article U پیامی در یک گروه خبری
articles U پیامی در یک گروه خبری
biz U نوعی گروه خبری که حاوی بخشهای تجاری و موقیعتهای مختلف است
comp U نوعی گروهای خبری که حاوی بخشهایی درباره کامپیوتر و برنامه نویسی کامپیوتری هستند
dow jones/retrieval service U سرویس خبری دو جونز
information capacity U فرفیت خبری
intelligence signal U پیام خبری
it was all quiet in london U درلندن خبری نبود
news reader U نرم افزاری که به کاربر امکان مشاهده لیست گروههای خبری و خواندن مقالات چاپ شده در هر گروه یا ارسال آن مقاله را میدهد
notice board U تابلوی خبری
spam U مقالهای که به بیشتر از یک گروه خبری پست شود و بنابراین حاوی پیام های تجارتی است
think piece U مقاله خبری امیخته باافکار وتفسیرات نویسنده
to broad cast information U خبری که درهمه جا منتشرشود
to catch napping U در حال غفلت و بی خبری گرفتن
news agencies U آژانس خبری
news agency U آژانس خبری
I havent heard of her for a long time. U مدتها است از او خبری ندارم
There is something in the air. U یک خبری هست
To pass the news by word of mouth . U خبری را در دهان به دهان پخش کردن
drown one's sorrows <idiom> U مس میکند که بی خبری سراغش بیاید
press report U گزارش خبری
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com