English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
untold U بی حساب اشکار نشده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
unguarded U حساب نشده
unaccounted U حساب نشده فاقد توضیح
it was i. calculated U درست حساب نشده بود
disruptive pattern U اشکار سازنده هدف استتارشده وسیله اشکار ساختن هدف استتار شده روی صفحه رادار
cost accounts حساب های هزینه یابی حساب هزینه ای حساب مخارج
manifested U اشکار اشکار ساختن
manifest U اشکار اشکار ساختن
manifests U اشکار اشکار ساختن
manifesting U اشکار اشکار ساختن
unpremediated U پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
cost plus contracts U به حساب خرید سفارش دهنده وجز فروش سازنده به حساب می اورند
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
capitalized expense U هزینهای که علاوه بر به حساب امدن در حساب سود وزیان
overdrawn account U حساب اضافه برداشت شده حساب با مانده منفی
clearance U تسویه حساب واریز حساب فاصله ازاد لقی
equity accounts حساب قسمت ذیحساب حساب های اموال یکان
To bring someone to account. کسی را پای حساب کشیدن [حساب پس گرفتن]
unpicked U نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unborn U هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
undisciplined U تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unresolved U تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated U اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbaoked U سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
uncommitted U غیر متعهد نشده تعهد نشده
unbroke U رام نشده سوقان گیری نشده
To cook the books. U حساب بالاآوردن (حساب سازی کردن )
undirected U رهبری نشده راهنمایی نشده
unsifted U الک نشده رسیدگی نشده
uncharged U محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed U جبران نشده سبک نشده
untried U امتحان نشده محاکمه نشده
unasked U خواسته نشده پرسیده نشده
inconsummate U تکمیل نشده انجام نشده
unsought U جستجو نشده کشف نشده
unset U جایگزین نشده جاانداخته نشده
irredenta U انجام نشده جبران نشده
privilege U دستورات کامپیوتری که فقط توسط یک حساب امتیاز دار قابل دستیابی هستند , مثل حذف حساب و دیگر تنظیم کابر جدید یا بررسی کلمه رمز
reckoning U تصفیه حساب صورت حساب
reckonings U تصفیه حساب صورت حساب
charge and discharge statements U حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
unintended saving U پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
check register U بازرسی کردن صورت حساب واریز حساب کردن واریزحساب
incomplete U انجام نشده پر نشده
account U حساب صورت حساب
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush U اثر تاخوردگی [فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
no year oppropriation U حساب تامین اعتبار باز حساب باز
digital computer U ماشین حساب عددی ماشین حساب دیجیتالی
he calcn lates with a U اوبادقت حساب میکند اودرست حساب میکند
patenting U اشکار
clearer U :اشکار
plain U اشکار
open and shut U اشکار
clears U :اشکار
conspicuous U اشکار
apparent U اشکار
inevidence U اشکار
semblable U اشکار
clearest U :اشکار
patented U اشکار
patents U اشکار
flagrant U اشکار
inapparent U نا اشکار
clear U :اشکار
patent U اشکار
obvious U اشکار
uncovered U اشکار
burning disgrace U اشکار
out U اشکار
out- U اشکار
outed U اشکار
opens U اشکار
explicit U اشکار
crying U اشکار
plainer U اشکار
opened U اشکار
plainest U اشکار
plains U اشکار
open U اشکار
overt U اشکار
evident U اشکار
open-and-shut U اشکار
lay open U اشکار کردن
let out U اشکار ساختن
manifest need U نیاز اشکار
displaying U اشکار کردن
bare U ساده اشکار
revealer U اشکار کننده
revealed preference U رجحان اشکار
kithe U اشکار ساختن
visible U مرئی اشکار
flagrantly U باوقاحت اشکار
revealed preference U ترجیح اشکار
it will manifest it self U اشکار خواهد شد
self-explanatory U واضح اشکار
self explanatory U واضح اشکار
reveal U اشکار کردن
displayed U اشکار کردن
bared U ساده اشکار
self explaining U واضح اشکار
manifestative U اشکار سازنده
market overt U بازار اشکار
manifester U اشکار کننده
detection U اشکار سازی
baring U ساده اشکار
avowals U افهار اشکار
barest U ساده اشکار
explicit U اشکار صاف
avowal U افهار اشکار
signal U اشکار مشخص
signaled U اشکار مشخص
signalled U اشکار مشخص
display U اشکار کردن
bares U ساده اشکار
barer U ساده اشکار
self evident U خود اشکار
revealed U اشکار کردن
amende honorable U عذرخواهی اشکار
roundly U بی پرده اشکار
patently U بطور اشکار
glaring U اشکار مشهور
decrypt U اشکار ساختن
decryption U اشکار سازی
explicit behavior U رفتار اشکار
overt behavior U رفتار اشکار
explicit cost U هزینه اشکار
notoriously U بطور اشکار
public U عامه اشکار
undisguised U اشکار بی تلبیس
to make known U اشکار ساختن
visible balance U تراز اشکار
opens U ازاد اشکار
manifestations U اشکار سازی
manifestation U اشکار سازی
transpicuous U روشن اشکار
transpicuous U فرا اشکار
known U اشکار ساختن
axiom U حقیقت اشکار
axioms U حقیقت اشکار
frequency demodulation U اشکار ساختن
to reveal itself U اشکار شدن
open U ازاد اشکار
opened U ازاد اشکار
to lay open U اشکار ساختن
reveals U اشکار کردن
displays U اشکار کردن
conspicuous defect U عیب اشکار
unfolding U اشکار کردن
detect U اشکار کردن
unfolds U اشکار کردن
detected U اشکار کردن
evident to any one U نزدهمه اشکار
unfolded U اشکار کردن
detects U اشکار کردن
unfold U اشکار کردن
detecting U اشکار کردن
revelations U اشکار سازی افشاء
obviously U بطور اشکار یا معلوم
revelation U اشکار سازی افشاء
the secret will open to me U ان راز بمن اشکار
plain text U متن واضح و اشکار
it is obvious that U اشکار یا بدیهی است که
overt homosexuality U همجنس خواهی اشکار
open to the public U اشکار در نزد همه
palpable U قابل لمس اشکار
to make public U اشکار یا علنی کردن
self revelation U خود اشکار سازی
manifest U صورت بار اشکار
manifesting U صورت بار اشکار
manifests U صورت بار اشکار
palpably U بطور محسوس یا اشکار
manifest dream content U محتوای اشکار رویا
manifested U صورت بار اشکار
manifest anxiety scale U مقیاس اضطراب اشکار
apparent electromotive force U نیروی برقرانی اشکار
taylor manifest anxiety scale U مقیاس اضطراب اشکار تیلور
oscillation U تفکیک امواج اشکار سازی
unfold U فاش کردن اشکار شدن
quarry U اشکار کردن معدن سنگ
unfolded U فاش کردن اشکار شدن
quarries U اشکار کردن معدن سنگ
oscillations U تفکیک امواج اشکار سازی
unfolding U فاش کردن اشکار شدن
unfolds U فاش کردن اشکار شدن
quarrying U اشکار کردن معدن سنگ
to breathe one's simplicity U بسادگی کسی اشکار شدن
peeps U جوانه زدن اشکار شدن
peeping U جوانه زدن اشکار شدن
peep U جوانه زدن اشکار شدن
peeped U جوانه زدن اشکار شدن
to speak one's mind U اندیشه خود را اشکار کردن رک سخن گفتن
cold fault U نقص کامپیوتر که به محض روشن کردن اشکار میشود
noise U اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
noises U اختلال در سیگنال به علت اشکار در مدتهای زمانی کوتاه
ultrasonic inspection U متد تست غیرمخرب که در انهاترکها توسط ناپیوستگی انتشار امواج نوسانات مکانیکی در فلز اشکار میشود
federal privacy act U قانون فدرال که از اشکار شدن پرونده پرسنلی افراد توسط عوامل دولتی یا طرفهای قرارداد ان جلوگیری میکند
unbowed U خم نشده
uncharged U پر نشده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com