English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 65 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intellectual unemployment U بیکاری تحصیلکرده ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
natural rate hypothesis U فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation U پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law U براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
inoccupation U بیکاری
idless U بیکاری
idly U به بیکاری
sloth U بیکاری
idleness U بیکاری
unemployment U بیکاری
vacations U بیکاری
vacation U بیکاری
mass unemployment U بیکاری انبوه
off hours U ساعات بیکاری
marginal unemployment U بیکاری نهائی
rate of unemployment U نرخ بیکاری
unemployment rate U نرخ بیکاری
residual unemployment U بیکاری باقیمانده
seasonal unemployment U بیکاری فصلی
In ones spare time . U دروقت بیکاری
jobless U وابسته به بیکاری
voluntary unemployment U بیکاری ارادی
unemployment insurance U بیمه بیکاری
unemployment inflation dilemma U معمای بیکاری
technological unemployment U بیکاری فنی
structural unemployment U بیکاری بنیادی
structural unemployment U بیکاری ساختاری
latency U زمان بیکاری
cyclical unemployment U بیکاری دورانی
idle hours U ساعتهای بیکاری
hidden unemployment U بیکاری پنهان
frictional unemployment U بیکاری اصطکاکی
down time U زمان بیکاری
disguised unemployment U بیکاری نامرئی
disguised unemployment U بیکاری پنهان
chronic unemployment U بیکاری مزمن
cyclical unemployment U بیکاری ادواری
an off day U روز بیکاری
vacant hours U ساعات بیکاری یا فراغت
quantity of leisure U مقدار ساعات بیکاری
kief U بنگ کیف بیکاری
dole U حق بیمه ایام بیکاری
idleness U بیکاری تنبلی بطالت
involuntary unemployment U بیکاری غیر ارادی
idlesse U بیکاری تنبلی بطالت
inactively U از روی بیکاری بطورغیرفعال
natural unemployment rate U نرخ بیکاری طبیعی
unemployment fund U صندوق تامین بیکاری
Time hangs heavily on my hands. U از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
lay off U فصل کم کاری دوره بیکاری
inflationary gap U بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
idle time U دوره فترت زمان بیکاری
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
unemployment benefit U کمک دریافتی در دوران بیکاری
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
leisure hours U ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
I am obsessed by fear of unemployment . U تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
man a bout town U ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
frictional unemployment U بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish U بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
begger my neighbour policy U سیاستی است که هدفش انتقال مشکل بیکاری به کشور دیگر است مانندافزایش تعرفه گمرکی
new deal U برنامه توسعه اقتصادی فرانکلین روزولت پس از سالهای بعداز بحران بزرگ درامریکا که دران کمک به کشاورزی بازنشستگی وبیمه بیکاری و غیره گنجانیده شده است
phillips curve U منحنی است که بر اساس ان رابطه بین نرخ بیکاری و نرخ تورم درانگلستان را نشان میدهد.شکل اولیه این منحنی
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com