English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 71 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
podagric U بیمار نقرس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anarthritic U علاج نقرس دوای نقرس
gout U نقرس
podagra U نقرس
anarthritic U ضد نقرس
goutiness U ابتلا به نقرس
gouty U نقرس دار
chiragra U نقرس دست
coxarthritis U نقرس گرده
to be troubled with gout U مبتلابه نقرس بودن
sickest U بیمار
ill U بیمار
ill- U بیمار
ills U بیمار
bedfast U بیمار
bedrid U بیمار
bedridden U بیمار
pulmonic U بیمار
sick U بیمار
patient U بیمار
patients U بیمار
sicklier U بیمار
woozy U بیمار
wooziest U بیمار
woozier U بیمار
sickly U بیمار
sickliest U بیمار
inpatient U بیمار بستری
languideyes U چشمان بیمار
look for U بیمار بودن
love sick U بیمار عشق
outpatient U بیمار سرپایی
sick industry U صنعت بیمار
sick nurse U پرستار بیمار
sick of love U بیمار عشق
psyho U بیمار روانی
out-patients U بیمار سرپائی
patients U بیمار مریض
patient U بیمار مریض
homesick U بیمار وطن
sickrooms U اتاق بیمار
sickroom U اتاق بیمار
out-patient U بیمار سرپائی
psychopath U بیمار روانی
psychotic U بیمار روانی
maniac U بیمار مانیایی
psychopaths U بیمار روانی
maniacs U بیمار مانیایی
dangeously sick U سخت بیمار
you will become sick U شما بیمار میشوید
in-patient U بیمار بستریدر بیمارستان
in-patients U بیمار بستریدر بیمارستان
carer U مراقبو تیماردار بیمار
languish U بیمار عشق شدن
unhealthy U غیر سالم بیمار
happy go lucky U اسان گذران بیمار
languished U بیمار عشق شدن
languishes U بیمار عشق شدن
languishing U بیمار عشق شدن
outpatient U بیمار سرپایی بیمارستان
bedpans U لگن بیمار بستری
bedpan U لگن بیمار بستری
strecher U تخت روان حمل بیمار
The patient went off in a faint U بیمار غش کرد ( از حال رفت )
rehabilitant U بیمار یا معلول درحال نوتوانی
packing sheet U حوله ترکه بتن بیمار بپیچند
to overdose a patient U داروی زیادی به بیمار دادن یاخوراندن
The patients hrart stopped beating. U قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
Smoking makes you ill and it is also expensive. U سیگار کشیدن شما را بیمار می کند و این همچنین گران است.
eliza U برنامهای که مباحثه یک بیمار را بایک متخصص بیماریهای دماغی شبیه سازی میکند
An apple a day keeps the doctor away. <proverb> U با خوردن یک سیب هر روز نیازی به دکتر نیست. [چونکه آدم دیگر بیمار نمی شود]
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com