English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he did me a great wrong U بیعدالتی بزرگی نسبت به من کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he wronged me U نسبت بمن بیعدالتی کرد
he has been wrongly treated U نسبت باو بیعدالتی شده باوفلم شده است
an outrage upon justice U بیعدالتی
inequities U بیعدالتی
inequity U بیعدالتی
to wrong U بیعدالتی کردن
to suffer wrong U بیعدالتی دیدن
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
to impinge on justice U از عدالت تجاوز کردن بیعدالتی کردن
supercilicusness U بزرگی
hauteur U بزرگی
gentility U بزرگی
bigness U بزرگی
enlargements U بزرگی
voluminesity U بزرگی
enlargement U بزرگی
gloriousness U بزرگی
masterdom U بزرگی
grandeur U بزرگی
grandness U بزرگی
magnifcation U بزرگی
dignity U بزرگی
sizes U بزرگی
size U بزرگی
bulkiness U بزرگی
voluminosity U بزرگی
massiveness U بزرگی
magnitude U بزرگی
greatness U بزرگی
hugeness U بزرگی
largeness U بزرگی
magneficence U بزرگی
augustness U بزرگی
to a greatness U به بزرگی رسیدن
Lordship U سیادت بزرگی
immeasurableness U بزرگی بی اندازه
formidability U استحکام بزرگی
Lordships U سیادت بزرگی
megacephaly U بزرگی بیش از حد سر
vastitude U عظمت بزرگی
order of magnitude U مرتبه بزرگی
eminence U برامدگی بزرگی
to a greatness U بزرگی یافتن
eminency U برامدگی بزرگی
man and boy U چه در کودکی چه در بزرگی
magnanimity U بزرگی طبع
she was nipped in the bud U به بزرگی نرسید
sample size U بزرگی نمونه
so large U باین بزرگی
he did me a great wrong U خطای بزرگی .....
headships U بزرگی برتری
headship U بزرگی برتری
immenseness U بزرگی عظمت
aggrandizement U افزایش بزرگی
vastness U عظمت بزرگی
vastity U عظمت بزرگی
amplitude U دامنه بزرگی
bulk U حجم بزرگی از چیزی
pyralidid U خانواده بزرگی ازپروانه ها
he is a great help U او کمک بزرگی است
monstrousness U شگفت انگیزی بزرگی
he is a great person U شخص بزرگی است
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی ماراتهدیدمیکند
that is no great work U کار بزرگی نیست
too big for one's breeches/boots <idiom> U احساس بزرگی کردن
to be toast [American E] <idiom> U در دردسر بزرگی بودن
breadth of mind U بزرگی یا وسعت فکر
come a long way <idiom> U برنامه بزرگی ریختن
the meridian of glory U اوج بزرگی یا جلال
deck U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی متوجه ما هستند
bias error U خطایی با علامت و بزرگی ثابت
great dangers overhang us U خطرهای بزرگی متوجه ما است
steatopygia U بزرگی وفربهی کفل زنان
(when the) chips are down <idiom> U بامشکل بزرگی مواجه شدن
piece deresistance U مثلا تیکه بزرگی از گوشت
Majesty U بزرگی عظمت وشان واقتدار
decked U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decks U مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
Majesties U بزرگی عظمت وشان واقتدار
great dangers impend over us U خطرهای بزرگی مارا تهدیدمیکند
loving cup U پیاله بزرگی که در مهمانی ها بدست میدهند
nothing great is easy U هیچ کاری بزرگی اسان نیست
to roll a huge snowball U گلوله بزرگی از برف درست کردن
A big rock rolled down the mountain. U سنگ بزرگی از کوه بپایین غلتید
treadmills U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
multivolume file U فایل بسیار بزرگی که نیازمندبیش از یک بسته دیسک
anagogy U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
mastiff U سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
anagoge U بزرگی معنوی ارتقاء فکر بعالم علوی
miller thumb U یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
breakers U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
breaker U موج بزرگی که بساحل خورده ودرهم می شکند
the propylaea U نام در بزرگی که از ان واردACROPOLLS دژنامی اتن میشدند
broadsheets U کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
broadsheet U کاغذ بزرگی که یک روی ان چاپ شده باشد
treadmill U چرخ افقی بزرگی که زندانیان ان را بحرکت دراورند
mastiffs U سگ بزرگی که گوش ها ولبهایش اویخته است بولدوگ
rocking stone U سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
aquariums U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
aquaria U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
internally blown flap U فلپ بزرگی که جریان اصلی گازها به ان برخورد میکند
aquarium U شیشه بزرگی که در ان ماهی و جانوران دریایی رانمایش میدهند
emphysema U اتساع و بزرگی عضوی در اثر گاز یا هوا باد
bell gear U چرخدنده ثابت بزرگی درسیستم کاهش دور سیارهای
estuaries U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
bigben U ساعت بزرگی که بر برج پارلمان لندن نصب شده است
estuary U دهانه رودخانه بزرگی که شتکیل خلیج کوچکی دهد مدخل
multiplan U یک صفحه گسترده الکترونیکی که شبکه بزرگی برای ورودی ها میدهد
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
yule log U کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
I am a great believer in using natural things for cleaning. U من هوادار بزرگی در استفاده از چیزهای طبیعی برای تمیز کردن هستم.
band shell U جایگاه دستهء موزیک که عقب ان بشکل صدف مقعر بزرگی است
bulk U رسانهای که قادر به ذخیره سازی حجم بزرگی از داده با اندازه ها و حالتهای مختلف است
We consider it a great honor to have you here with us tonight. U این برای ما افتخار بزرگی حساب میشود که امشب شما را اینجا همراه با ما داشته باشیم.
number cruncher U یک برنامه یا کامپیوتر که برای انجام مقادیر بزرگی ازمحاسبه و سایر دستکاریهای عددی طراحی شده است محاسبه
afro نوعی مدل مو در میان آفریقایی آمریکایی های دهه هفتاد میلادی که مو در آن به شکل دایره بزرگی اصلاح می شود.
backlog U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlogs U کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
campus environment U محل بزرگی که چندین اتصال کاربر با چندین شبکه دارد مثل دانشگاه یا بیمارستان
batches U ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
batch U ارسال سریع حجم بزرگی از داده بدون نیاز به تصدیق گیرنده برای هر داده
If these projections are anywhere close to accurate, it would be a great success. U اگر این پیش بینی ها حتی کمی دقیق باشند، این موفقیت بزرگی می بود.
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
apropos of U نسبت به
in relation to U نسبت به
as compared to U نسبت به
ratio U نسبت
in respect of U به نسبت
in respect of U نسبت به
in regard of U نسبت به
in connexion with U نسبت به
proportional U به نسبت
ratios U نسبت
cognation U نسبت
in regard to U نسبت به
in proprotion to U نسبت به
to U تا نسبت به
with respect to U نسبت به
relation U نسبت
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
rates U نسبت
rate U نسبت
respect U نسبت
relational U نسبت
than U نسبت به
the rat of to U نسبت دو به سه
t ratio U نسبت تی
quotient U نسبت
quotients U نسبت
towards U نسبت به
rapport U نسبت
uncross U نسبت
respects U نسبت
formats U نسبت
kinship U نسبت
bearing U نسبت
proportions U نسبت
in the ratio of U به نسبت
format U نسبت
proportion U نسبت
databank U 1-حجم بزرگی از داده که به صورت ساخت یافته ذخیره شده است . 2-رکوردهای شخصی که در کامپیوتر ذخیره شده اند
transmissivity U نسبت فرافرستی
distribution ratio U نسبت توزیع
compression ratio U نسبت تراکم
glide ratio U نسبت سریدن
two's complement U متمم نسبت به دو
error ratio U نسبت خطا
aspect ratio U نسبت صفحه
factor proportion U نسبت عوامل
to put down U نسبت دادن
transformation ratio U نسبت تبدیل
feedback ratio U نسبت پس خوراند
fineness ratio U نسبت فرافت
feedback ratio U نسبت فیدبک
deposit ratio U نسبت سپرده
water cement ratio U نسبت اب و سیمان
weight ratio U نسبت وزن
cost benefit ratio U نسبت فایده
bear on U نسبت داشتن
aspect ratio U نسبت تصویر
baud rate U نسبت باود
assion U نسبت دادن
voltage ratio U نسبت ولتاژ
void ratio U نسبت منفذها
cash ratio U نسبت نقدینگی
current ratio U نسبت جاری
aspect ratio U نسبت دید
bypass ratio U نسبت کنارگذاری
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com