Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overstuff
U
بیش ازحد لزوم انباشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to cap the climax
U
ازحد گدشتن
superfluity
U
فراوانی بیش ازحد
hyperemployment
U
اشتغال بیش ازحد
over irrigation
U
ابیاری بیش ازحد
red tape
<idiom>
U
بیش ازحد فرمالیته
ornate
U
بیش ازحد اراسته
mush
U
احساسات بیش ازحد
amply
U
بطور بیش ازحد
overstep
U
ازحد خود تجاوز کردن
overstepped
U
ازحد خود تجاوز کردن
oversteps
U
ازحد خود تجاوز کردن
overstepping
U
ازحد خود تجاوز کردن
overdress
U
بیش ازحد لباس فاخرپوشیدن
sticks
U
خطای بلندکردن چوب بیش ازحد نشانه
overtrading
U
بیش ازحد معامله کردن افراط در داد و ستد
accumulating
U
انباشتن
hoarding
U
انباشتن
hill
U
انباشتن
hills
U
انباشتن
stuff
U
انباشتن
stuffed
U
انباشتن
stuffs
U
انباشتن
bulk
U
انباشتن
hoardings
U
انباشتن
accumulate
U
انباشتن
stuffing
U
انباشتن
accruing
U
انباشتن
accrue
U
انباشتن
accrues
U
انباشتن
accumulates
U
انباشتن
stashes
U
انباشتن
roll up
U
انباشتن
stashed
U
انباشتن
stack
U
انباشتن
agglomerate
U
انباشتن
stashing
U
انباشتن
cumulate
U
انباشتن
cumulation
U
انباشتن
treasur up
U
انباشتن
stacked
U
انباشتن
stash
U
انباشتن
hoard
U
انباشتن
hoarded
U
انباشتن
hoards
U
انباشتن
stacks
U
انباشتن
requisiteness
U
لزوم
requisteness
U
لزوم
irrevocability
U
لزوم
needfulness
U
لزوم
exigency
U
لزوم
necessity
U
لزوم
needing
U
لزوم
occasions
U
لزوم
occasioning
U
لزوم
occasioned
U
لزوم
exigencies
U
لزوم
occasion
U
لزوم
need
U
لزوم
needed
U
لزوم
dump
U
رونوشت انباشتن
fill
U
انباشتن اکندن
stuff
U
چپاندن انباشتن
assembles
U
انباشتن گرداوردن
stuffed
U
چپاندن انباشتن
stuffs
U
چپاندن انباشتن
huddle
U
روی هم انباشتن
stack up
U
روی هم انباشتن
assemble
U
انباشتن گرداوردن
assembled
U
انباشتن گرداوردن
fills
U
انباشتن اکندن
stow
U
پریدن انباشتن
huddled
U
روی هم انباشتن
pyramids
U
رویهم انباشتن
pyramid
U
رویهم انباشتن
accumulating
U
رویهم انباشتن
accumulates
U
رویهم انباشتن
accumulate
U
رویهم انباشتن
huddling
U
روی هم انباشتن
stows
U
پریدن انباشتن
stowing
U
پریدن انباشتن
stowed
U
پریدن انباشتن
huddles
U
روی هم انباشتن
inhesion
U
لزوم ذاتی
inherence or rency
U
لزوم ذاتی
inherence
U
لزوم ذاتی
on occasion
U
هنگام لزوم
needlessness
U
عدم لزوم
if necessary
U
در صورت لزوم
incumbency
U
وفیفه لزوم
inherency
U
لزوم ذاتی
supplied
U
موجودی لزوم
supplying
U
موجودی لزوم
unnecessary
U
بیش از حد لزوم
needs
U
بر حسب لزوم
supply
U
موجودی لزوم
too
U
بیش از حد لزوم
unnecessarily
U
بیش از حد لزوم
overstuff
U
با اشیا زیاد انباشتن
garners
U
انبار کردن انباشتن
garnering
U
انبار کردن انباشتن
garnered
U
انبار کردن انباشتن
garner
U
انبار کردن انباشتن
ingather
U
انباشتن خرمن برداشتن
agglomerate
U
جمع کردن انباشتن
stack
U
انباشتن پشته کردن
stacked
U
انباشتن پشته کردن
stacks
U
انباشتن پشته کردن
supererogatory
U
زائد بیش از حد لزوم
underexpose
U
کمتر از حد لزوم در معرض
to become a necessity
U
لزوم پیدا کردن
overdoses
U
داروی بیش از حد لزوم
overcompensation
U
جبران بیش از حد لزوم
overdose
U
داروی بیش از حد لزوم
banks
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank
U
رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
plenish
U
با اثاثه انباشتن تجهیز کردن
long game
U
بازی با لزوم ضربههای طولانی
to store up something
U
انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
fattest
U
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fat
U
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fatter
U
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
fats
U
ضربه با سر چوب گلف پایین تر از حد لزوم
ceremonialism
U
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
hypertrophy
U
بزرگ شدن عضوی بیش از حد لزوم
factionalism
U
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
referee in case of need
U
داوری که در صورت لزوم می توان به او مراجعه کرد
excess stock
U
ذخایر اضافی ذخیره کردن بیش از حد لزوم
tyrannicide
U
اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
outstay
U
بیش از حد لزوم ماندن اقامت طولانی کردن
dynamically
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
dynamic
U
حرف کامپیوتری یا متن ویدیویی که در صورت لزوم تغییر میکند
defense emergency
U
مواد مورد لزوم وحیاتی پدافندی وضعیت اضطراری دفاعی یا نظامی
constitutionalism
U
اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
control rocket
U
راکت کوچکی که در صورت لزوم روشن شده و وضعیت یا سرعت فضاپیما را تصحیح میکند
vending machine
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
vending machines
U
ماشین خود کاری که باانداختن پول در سوراخ ان جنس مورد لزوم از ان خارج میشود
intervener
U
در CL علت وروددعوی ثالث ممکن است نفع شخصی یا لزوم حفظ منافع جامعه باشد
expandsionism
U
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
overcapitalization
U
سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cosmopolitanism
U
سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
racism
U
اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
internationalism
U
روش فکری مبنی بر لزوم همکاری وهمبستگی نزدیک بین ملتهای جهان به حدی که به تشکیل یک حکومت جهانی منجر شود
overlay
U
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlaying
U
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
overlays
U
بخشهای کوچک برنامه بزرگ که در حافظه بار می شوند در صورت لزوم و اجرا می شوند
pondage
U
گنجایش حوض یا استخر انباشتن اب در حوض یااستخر
terrorism
U
عقیده به لزوم ادمکشی و ایجاد وحشت دربین مردم و یا سیستم فکری یی که هر نوع عملی را برای رسیدن به اهداف سیاسی جایز می داند
overlay
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
module
U
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
overlays
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
overlaying
U
کل برنامه بزرگتر از کل حافظه اصلی است و ما بر این فضا در حافظه بار میشود و در صورت لزوم
modules
U
بخش کوچک برنامه بزرگ که در صورت لزوم میتواند مستقل به عنوان یک برنامه کار کند
provincialism
U
اعتقاد به لزوم عدم تمرکز دراداره کشور و تقسیم اختیارات و مسئولیتها بین ایالات ونواحی کشور
superadd
U
بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition
U
بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superconductor
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
superconductors
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی ابرهادی
design stress resultant
U
تلاشی که در محاسبات بکار میرود وبرابر است با حاصلضرب تلاش در ضریب تشدید یادرصورت لزوم ضریب تصغیر
mercantilism
U
روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
superconductive
U
خیلی هادی بیش از حد لزوم هادی
jukeboxes
U
درایو Rom-CD که میتواند چندین دیسک Rom-CD را نگه دارد و در صورت لزوم دیسک صحیح را انتخاب کند
jukebox
U
درایو Rom-CD که میتواند چندین دیسک Rom-CD را نگه دارد و در صورت لزوم دیسک صحیح را انتخاب کند
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
fullest
U
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند
fabianism
U
نحله سوسیالیستی معتدل که به سال 4881 درانگلستان تشکیل شد و در واقع پایه حزب کارگر محسوب میشود . اصحاب این مسلک باعقاید مارکس در زمینه لزوم کشمکش طبقاتی و نیز انقلاب و شدت عمل جهت وصول به اهداف سوسیالیزم موافقت ندارند
fullest
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
full
U
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com