Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (15 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
outlive
U
بیشتر زنده بودن از
outlived
U
بیشتر زنده بودن از
outlives
U
بیشتر زنده بودن از
outliving
U
بیشتر زنده بودن از
overlive
U
بیشتر زنده بودن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
lived
U
زنده بودن
live
U
زنده بودن
to see the sun
U
زنده بودن
live on
U
بازهم زنده بودن
presumption of survivorship
U
فرض زنده بودن پس از مرگ دیگری
to overcomein number
U
بیشتر بودن از
overpoise
U
مهمتر بودن از بیشتر نفوذ داشتن از
protect
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
favourble balance of trade
U
تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
protecting
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
protects
U
یا بیشتر که چند کاره بودن حافظه مجازی امنیت داده را پشتیبانی میکند
vivisection
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
vivisectional
U
زنده شکافی تشریح جانور زنده
tontine
U
تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
You have to watch your diet more
[carefully]
and get more exercise.
U
شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
bandwidth
U
صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
vivisect
U
موجود زنده را تشریح کردن تشریح زنده
drive
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drives
U
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
livelier
U
زنده
genial
<adj.>
U
دل زنده
dapper
U
زنده دل
vivid
U
زنده
biotic
U
زنده
dashing
U
زنده دل
cheerful
<adj.>
U
زنده دل
lively
U
زنده
lighthearted
U
زنده دل
alacritous
U
زنده
above ground
U
زنده
life full
U
سر زنده
quick
U
زنده
quicker
U
زنده
quickest
U
زنده
live bearing
U
زنده زا
biogen
U
زنده زا
live
U
زنده
fresh-
U
زنده
fresh
U
زنده
animate
U
زنده
viviparous
U
زنده زا
live
U
:زنده
alive
U
زنده
coiner
U
زنده
plaster of Paris
U
گچ زنده
lived
U
زنده
lived
U
:زنده
skylarker
U
زنده دل
freshest
U
زنده
cheerful
<adj.>
U
دل زنده
full of life
U
سر زنده
liveliest
U
زنده
lively
<adj.>
U
دل زنده
animates
U
زنده
living
U
زنده
vivific
U
زنده
live wires
U
سیم زنده
quicklime
U
اهک زنده
revive
U
زنده شدن
waked
U
شب زنده داری
live ball
U
توپ زنده
wakes
U
شب زنده داری
wake
U
شب زنده داری
vigilance
U
شب زنده داری
wanener
U
شب زنده دار
living soil
U
خاک زنده
survivors
U
زنده ماندگان
wight
U
موجود زنده
living organisms
U
موجودات زنده
living environment
U
محیط زنده
liveliness
U
زنده دلی
live steam
U
بخار زنده
living polymer
U
بسپار زنده
live wire
U
سیم زنده
live load
U
بار زنده
revived
U
زنده شدن
revives
U
زنده شدن
wakeful
U
شب زنده دار
macroconsumer
U
زنده خوار
biopsy
U
زنده بینی
ground ball
U
توپ زنده
calcined lime
U
اهک زنده
call back to life
U
زنده کردن
to bring to life
U
زنده کردن
to call back to life
U
زنده کردن
quicken
U
زنده کردن
quicken
U
زنده شدن
quickens
U
زنده شدن
quickens
U
زنده کردن
viva
U
زنده باد
vivas
U
زنده باد
lived
U
زنده کردن
quickened
U
زنده شدن
quickened
U
زنده کردن
biophage
U
زنده خوار
night waking
U
شب زنده داری
he suffered at the stake
U
زنده سوخته شد
vigils
U
شب زنده داری
vigil
U
شب زنده داری
irresuscitable
U
زنده نشدنی
inter vivos
U
در میان زنده ها
bioderm
U
لایه زنده
biogenic
U
زنده زایی
biomass
U
توده زنده
survived
<past-p.>
U
زنده ماندن
in vivo
U
بافت زنده
gamesome
U
زنده روح
to recover to life
U
زنده کردن
wakefulness
U
شب زنده داری
protoplasm
U
جرم زنده
he suffered at the stake
U
او را زنده سوزاندند
live
U
زنده کردن
resuscitating
U
زنده کردن
surviving
U
زنده ماندن
reviviscence
U
زنده سازی
verve
U
زنده دلی
lucubration
U
شب زنده داری
resuscitator
U
زنده کننده
resurge
U
زنده شدن
spirituelle
U
بشاش سر زنده
survives
U
زنده ماندن
restoration to life
U
زنده سازی
liven
U
زنده شدن
to restorative to life
U
زنده کردن
activity
U
زنده دلی
resuscitates
U
زنده کردن
resuscitated
U
زنده کردن
survivor
U
شخص زنده
resuscitate
U
زنده کردن
anabiosis
U
زنده سازی
spiritous
U
فعال زنده
to restor to life
U
زنده کردن
viable
U
زنده ماندنی
activities
U
زنده دلی
pernoctation
U
شب زنده داری
long live
U
زنده باد
resusctate
U
زنده کردن
quick lime
U
اهک زنده
restore to life
U
زنده کردن
vive int
U
زنده باد!
quick ening
U
زنده کننده
vivify
U
زنده کردن
quick clay
U
بتن زنده
protoplast
U
واحدجرم زنده
resurrect
U
زنده کردن
resurrected
U
زنده کردن
resurrecting
U
زنده کردن
resurrects
U
زنده کردن
viviparity
U
زنده زایی
survive
U
زنده ماندن
survived
U
زنده ماندن
playable
U
توپ زنده
good
U
توپ زنده
long little
U
زنده باد
revitalizes
U
باز زنده ساختن
revitalising
U
باز زنده ساختن
biomass pyramid
U
هرم توده زنده
to have a wanton imagination
U
تخیلی زنده داشتن
vitality
U
انرژی و زنده دلی
revitalized
U
باز زنده ساختن
revitalises
U
باز زنده ساختن
biogenic
U
موجد موجود زنده
organism
U
ترکیب موجود زنده
necrosis
U
مردن نسوج زنده
to bury alive
U
زنده بگورکردن یاگذاشتن
revitalize
U
باز زنده ساختن
revitalizing
U
باز زنده ساختن
revitalised
U
باز زنده ساختن
haleness
U
سلامت زنده دلی
we are still above ground
U
هنوز زنده ایم
organisms
U
ترکیب موجود زنده
She wI'll survive . She wI'll pull through.
U
زنده خواهد ماند
night owls
U
ادم شب زنده دار
viviparous
U
جانور زنده زا ولود
being
U
موجود زنده شخصیت
galliard
U
ادم دل زنده و شاداب
revenant
U
ادم زنده شده
live load reduction
U
کاستن از بار زنده
lump lime
U
کلوخ اهک زنده
quick en
U
زنده کردن نیروبخشیدن به
within living memory
U
تا انجا که مردمان زنده
wake
U
شب زنده داری کردن
up with peacel
U
زنده باد صلح
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
live down
U
باخاطرات زنده ماندن
night owl
U
ادم شب زنده دار
photobiotic
U
زنده بواسطه نور
He is not alive , is he ? Do you mean to say that he is alive ?
U
مگر زنده است ؟
waked
U
شب زنده داری کردن
To bury blive.
U
زنده بگور کردن
combat survival
U
زنده ماندن در رزم
wakes
U
شب زنده داری کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com