English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
norther U بیشتر بطرف شمال
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
northeastward U بطرف شمال شرقی
northwardly U بطرف شمال شمالی
ina northerly direction U بطرف شمال شمالا
northwestwards U بطرف شمال غربی
butterfly saddle rug U قالیچه نقش پروانه ای [این نوع از قالیچه زین اسبی بیشتر در شمال هند و تبت رواج داشته و حالت ذوزنقه ای آن شبیه پروانه می باشد]
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
northing U عرض شمالی انحراف به سوی شمال شمال شبکه
Quchan U قوچان [شمال خراسان که از اوایل قرن یازدهم هجری قمری به بافت فرش مشغول بوده و بافندگان آن کردهای مهاجر کردستان می باشند.بیشتر فرش ها تماما پشم بوده و گره ترکی دارند.]
skyward U بطرف اسمان بطرف بالا
north by cast U میان شمال و شمال شرقی
north east U شمال شرق شمال شرقی
north-east U شمال شرقی در شمال شرق
north north east U میان شمال و شمال خاور
northeast U شمال شرقی شمال شرق
north-west U شمال غربی در شمال غرب
northwest U شمال غرب شمال غربی
north west U شمال غرب شمال غربی
You have to watch your diet more [carefully] and get more exercise. U شما باید بیشتر به تغذیه خود توجه و بیشتر ورزش بکنید.
holarctic U وابسته به ناحیه قطب شمال منطقه قطب شمال
bandwidth U صفحه تصویرهای با resolution بیشتر پیکسل در فضای بیشتری نمایش میدهد و به ورودی سریع و پهنای بلند بیشتر نیاز دارند
drives U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive U چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
in U بطرف
in- U بطرف
at U بطرف
levo U بطرف چپ
into U بطرف
toward U بطرف نسبت به
cephalad U متمایل بطرف سر
cityward U بطرف شهر
forwards U بطرف جلو
coastward U بطرف ساحل
coastwards U بطرف ساحل
to win over to one's side U بطرف خوداوردن
earthward U بطرف زمین
downwards U بطرف پائین
on U بعلت بطرف
dorsad U بطرف پشت
to U بطرف روبطرف
upgrading U بطرف بالا
upgrades U بطرف بالا
upgraded U بطرف بالا
without U بطرف خارج
homeward U بطرف منزل
upward U بطرف بالا
atop U بطرف بالا
upwards U بطرف بالا
abaft U بطرف عقب
aport U بطرف چپ کشتی
apporro U بطرف جلو
with U بطرف درجهت
heavenward U بطرف اسمان
earthwards U بطرف زمین
eastwards U بطرف مشرق
rearward U بطرف عقب
orienting U بطرف خاوررفتن
orient U بطرف خاوررفتن
orients U بطرف خاوررفتن
homes U بطرف خانه
mesail U بطرف وسط
mediad U بطرف وسط
manward U بطرف انسان
home U بطرف خانه
mesal U بطرف وسط
edgeways U بطرف جلوباشد
onwards U بطرف جلو
upgrade U بطرف بالا
pakkorro U بطرف بیرون
to the east of U بطرف مشرق
riverward U بطرف رودخانه
frontwards U بطرف جلو
edgewise U بطرف لبه
frontward U بطرف جلو
gravitates U متمایل شدن بطرف
gravitated U متمایل شدن بطرف
adaxial U متمایل بطرف محور
gravitate U متمایل شدن بطرف
lean U تکیه دادن بطرف
upwell U بطرف بالا رفتن
gravitating U متمایل شدن بطرف
leans U تکیه دادن بطرف
leaned U تکیه دادن بطرف
astern U بطرف عقب پسین
nobble U بطرف خود اوردن
outward U بطرف خارج بیرونی
phototropism U گرایش بطرف نور
uptilt U بطرف بالا کج کردن
ap chagi U ضربه پا بطرف جلو
inwards or inward U بطرف داخل بباطن
inboard U بطرف مرکز کشتی
stern ward U بطرف عقب کشتی
stern wards U بطرف عقب کشتی
nobbling U بطرف خود اوردن
nobbles U بطرف خود اوردن
deasil U متمایل بطرف راست
nobbled U بطرف خود اوردن
downstroke U ضربه بطرف پایین
outwards U بطرف خارج بیرونی
cephalad U متمایل بطرف راس
southern U جنوبا بطرف جنوب
upthrust U حرکت بطرف بالا
athwart U از طرفی بطرف دیگر
ashore U بکنار بطرف ساحل
southeastward U بطرف جنوب شرقی
downswing U نوسان بطرف پایین
upstroke U خط منبسط بطرف بالا
fronting U بطرف جلو روکردن به
front U بطرف جلو روکردن به
biteuro chagi U ضربه پا بطرف اریب
north U شمال
north U در شمال
north <adj.> U شمال
northerly U شمال
transposing U بطرف دیگر معادله بردن
upthrow U بطرف بالاانداختن تحول شدید
upstroke U حرکت قلم بطرف بالا
step turn U چرخش بطرف پایین تپه
cockshot U پرتاب تیر بطرف هدف
outcurve U انحنا یا خمیدگی بطرف خارج
cockshy U پرتاب تیر بطرف هدف
strelli U غلت عقب بطرف بالانس
dextrorotation U گردش بطرف قطب راست
south wards U بطرف جنوب متمایل بجنوب
bate U بال زدن بطرف پایین
transposes U بطرف دیگر معادله بردن
transpose U بطرف دیگر معادله بردن
overhand U بازی با دست بطرف بالا
pulls U بطرف خود کشیدن کشش
retrorse U بطرف پایین و عقب خم شده
starboard U بطرف راست حرکت کردن
adductor U تمایل عضو بطرف محور
soiuth ward U بطرف جنوب متمایل بجنوب
upthrust U بطرف بالا پرتاب کردن
evanesce U بطرف صفر میل کردن
westward U بسوی باختر بطرف مغرب
pull U بطرف خود کشیدن کشش
westwards U بسوی باختر بطرف مغرب
northerner U اهل شمال
north-east U شمال شرق
epsilon bootis U رایت شمال
north western U شمال غربی
north west U شمال باختر
north-western U شمال غربی
northwestern U شمال غربی
magnetic north U شمال مغناطیسی
north wind U باد شمال
northbound U عازم شمال
the north pole U قطب شمال
northerners U اهل شمال
north U روبه شمال
north U باد شمال
northerly U به سمت شمال
ina northerly direction U سوی شمال
North Pole U قطب شمال
NW U شمال غربی
grid north U شمال شبکه
arctic U قطب شمال
north east U شمال خاور
north east U در شمال خاور
northeast U شمال خاوری
northwardly U سوی شمال
north-west U شمال غرب
north-eastern U رو به شمال شرق
north-easterly U شمال شرقی
north easterly U شمال شرقی
northwest U شمال باختری
north-eastern U از شمال خاوری
Libya U شمال افریقا
compass rose U شمال نما
compass north U شمال مغناطیسی
north-westerly U شمال غربی
northeastward U شمال شرقی
northern U ساکن شمال
true north U شمال حقیقی
true north U شمال جغرافیایی
true north U شمال واقعی
north-westerly U در شمال باختر
arcturus U نگهبان شمال
north westerly U در شمال باختر
north westerly U شمال غربی
northeastern U شمال شرقی
called shot U ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
gravitates U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
levorotatory U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
gravitate U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
gravitated U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
capacole U چرخش بطرف چپ وراست پلکان مارپیچ
banked turn U انحنای پیست اتومبیلرانی بطرف داخل
levorotary U دارای تمایل چرخش بطرف چپ چپ گرد
comebacker U ضربه توپ زمینی بطرف توپزن
gravitating U بطرف جاذبه یامرکز نفوذمتمایل شدن
bind U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
binds U کنارزدن شمشیر حریف بطرف بدن او
to push down U بطرف پایین هل دادن یا پرت کردن
northeaster U نسیم شمال شرقی
northeastern U مربوط به شمال شرقی
northwards U بسوی شمال شمالا
north-eastern U به سوی شمال شرق
northwester U باد شمال غربی
ice foot U دیواره یخ درنواحی شمال
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com