English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
peak demand U بیشترین تقاضا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
arc elasticity of demand U عبارت از کشش تقاضا بین دو نقطه روی منحنی تقاضا که بوسیله فرمول زیر محاسبه میشود :
giffen good U نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
law of demand U براساس قانون تقاضا مقدار تقاضای کالا باقیمت ان کالا رابطه معکوس دارد . هر چه قیمت کالا بالاتررود مقدار تقاضا برای کالاکمتر میشود
demanded U تقاضا کردن تقاضا
demand U تقاضا کردن تقاضا
demands U تقاضا کردن تقاضا
shift of a demand curve U انتقال منحنی تقاضا جابجائی منحنی تقاضا
maximum U بیشترین
uttermost U بیشترین
utmost U بیشترین
most U بیشترین
peak speed U بیشترین تندی
maximum slope U بیشترین شیب
highest price U بیشترین قیمت
best profit output U محصول در بیشترین مقدارسود
absolute address U بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
superlatives U بیشترین درجه عالی
superlative U بیشترین درجه عالی
make the most of <idiom> U بیشترین سود را بردن
machine address U بیشترین مقدار یا حد یک سیستم
peak U بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaks U بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peaking U بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
ultimate strength U حاصلضرب بیشترین بار ممکن
best profit point U نقطه بیشترین مقدار سود
peak U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peaking U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
available U بیشترین قدرت الکتریکی یا پردازش یک سیستم
column U چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
columns U چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
peaks U زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
make time <idiom> U بیشترین مسافت را درکمترین وقت رفتن
ranges U مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
ranged U مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
range U مجموعه مقادیرممکن بین بیشترین حد و کمترین حد
rated altitude U ارتفاعی که در ان موتورپیستونی بیشترین توان رادارد
capacity U بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
spanning U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
capacities U بیشترین نرخ انتقال داده روی یک کانال
channels U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
spans U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
channeled U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
peaks U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
channel U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channeling U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
spanned U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
peak U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
span U مجموعه مقادیر مجاز بین بیشترین حد و کمترین حد
channelled U بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
peaking U زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
maximum U بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
best rate of climb speed U سرعتی که با بیشترین ارتفاع در واحد زمان همراه است
limiting speed U بیشترین سرعت نسبی فاهری هواپیمایی با شکل معین
throughput U بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
physical record U بیشترین واحد داده که در یک عملیات قابل ارسال باشد
fans U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
tolerances U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
limiting velocity U بیشترین سرعت هواپیما تحت زاویه معین نسبت به افق
activities U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
resolutions U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
resolution U بیشترین تعداد خط وط که یه تصویر را روی صفحه LRT تشکیل میدهند
tolerance U بیشترین اختلاف مجاز بین ابعاد واقعی و اسمی یک قطعه
fanning U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
fan U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
untimate load U بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
limits U محدودههای بیشترین حد از پیش تعیین شده برای اعداد در کامپیوتر
key مهمترین ترمینال در سیستم کامپیوتری یا آنکه بیشترین تقدم را دارد
integrated U روش سازمانی برای بازیابی و ورود داده با بیشترین کارایی
fanned U بیشترین تعداد ورودی ها که یک مدار یا قطعه میتواند با آن کار کند
activity U بیشترین تعداد کارهایی که در یک سیستم چند منظوره قابل اجراست
aggregates U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
aggregate U بیشترین سرعتی که داده روی کانال مشخص میتواند ارسال شود
Shannon's Law U قانونی که بیشترین گنجایش محل اطلاعات را برای خط ارتباطی بیان کند
limit load U بیشترین باری که ممکن است در حالتی بر یک جزء یا قطعه وارد شود
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
best angle of climb airspeed U سرعتی در هواپیما که بیشترین افزایش ارتفاع دریک نقطه معین را سبب میشود
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
best economy mixture U نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
cruise control U کنترل عملکرد موتور برای بدست اوردن بیشترین راندمان قدرت و مصرف سوخت
minimal tree U درfکه گرههای آن به روش بهینه سازماندهی شده اند تا بیشترین کارایی را داشته باشند
fanning U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fanned U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fans U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
fan U بیشترین تعداد ورودیهای که یک مداریا قطعه میتواند بدون محدود کردن نیرویش تحمل کند
wein law U طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
demanded U تقاضا
demands U تقاضا
demand U تقاضا
requesting U تقاضا
requests U تقاضا
requisitions U تقاضا
rogation U تقاضا
requisitioning U تقاضا
requisitioned U تقاضا
requisition U تقاضا
solicitation U تقاضا
importance U تقاضا
requested U تقاضا
suited U تقاضا
suits U تقاضا
prayer U تقاضا
prayers U تقاضا
exigence U تقاضا
postulate U تقاضا
postulated U تقاضا
postulating U تقاضا
suit U تقاضا
postulates U تقاضا
request U تقاضا
applier U تقاضا کننده
measurement of demand U تخمین تقاضا
demand function U تابع تقاضا
demand side U طرف تقاضا
offer and demand U عرضه و تقاضا
on demand U بنا به تقاضا
elasticity of demand U کشش تقاضا
demand elasticity U کشش تقاضا
demand factor U ضریب تقاضا
demand factors U عوامل تقاضا
demandant U تقاضا کننده
demand side U ستون تقاضا
requirement U تقاضا احتیاج
change in demand U تغییر تقاضا
law of demand U قانون تقاضا
demand shift U جابجائی تقاضا
income elasticity of demand U درامدی تقاضا
demand surface U سطح تقاضا
demand shift U انتقال تقاضا
demand pattern U الگوی تقاضا
demand surface U میزان تقاضا
demand shift U تغییر تقاضا
demandable U قابل تقاضا
excess demand U فزونی تقاضا
demand management U مدیریت تقاضا
demand curve U منحنی تقاضا
adjure U تقاضا کردن
demand schedule U جدول تقاضا
demand U تقاضا کردن
within three days of demand U در طی سه روز پس از تقاضا
request U تقاضا خواسته
requested U تقاضا خواسته
requesting U تقاضا خواسته
demands U تقاضا کردن
information on demand U اطلاعات با تقاضا
demanded <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
demanded U تقاضا کردن
claimed <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
asked <adj.> <past-p.> U تقاضا شده
application U فرم تقاضا
applications U فرم تقاضا
requests U تقاضا خواسته
requisitioned U چیزمورد تقاضا
requisitioned U تقاضا کردن
requisitioning U چیزمورد تقاضا
requisitions U چیزمورد تقاضا
requisitions U تقاضا کردن
quantity of demand U مقدار تقاضا
requisitioning U تقاضا کردن
sue U تقاضا کردن
sued U تقاضا کردن
sues U تقاضا کردن
suing U تقاضا کردن
peak demand U حداکثر تقاضا
requisition U تقاضا کردن
requisition U چیزمورد تقاضا
pleas U تقاضا استدعا
plea U تقاضا استدعا
supply and demand U عرضه و تقاضا
fixed point notation = U نمایش عدد که محل ارقام و نقط ه اعشاری را در کامپیوتر نگه می دارد تا بیشترین تعداد اعداد قابل مدیریت را محدود کند
auctioneering device U وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
requesting unit U یکان تقاضا کننده
supply and demand law U قانون عرضه و تقاضا
stock requisition U تقاضا جهت کالا
quantity demanded U مقدار تقاضا شده
on demand U به در خواست به مجرد تقاضا
send away for something <idiom> U تقاضا نامه نوشتن
price elasticity of demand U کشش قیمتی تقاضا
law of supply and demand U قانون عرضه و تقاضا
registrant U تقاضا ثبت کننده
request for proposal U تقاضا برای پیشنهاد
measurement of demand U اندازه گیری تقاضا
application U تقاضا برای چیز
soliciting U درخواست یا تقاضا کردن از
applicant U تقاضا کننده طالب
applicants U تقاضا کننده طالب
indents U تقاضا یاسفارش جنس
adjure به اصرار تقاضا کردن
arc elasticity of demand U کشش کمانی تقاضا
demanded U مطالبه تقاضا کردن
solicit U درخواست یا تقاضا کردن از
solicits U درخواست یا تقاضا کردن از
indenting U تقاضا یاسفارش جنس
glut U عرضه بیش از تقاضا
applications U تقاضا برای چیز
requests U تقاضا برای چیزی
solicited U درخواست یا تقاضا کردن از
requesting U تقاضا برای چیزی
requested U تقاضا برای چیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com