Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ecomania
U
بیزاری از خانواده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rule the roost
<idiom>
U
عزیز خانواده بودن ،سوگلی خانواده
loathing
U
بیزاری
loath loth
U
بیزاری
aversions
U
بیزاری
tedium
U
بیزاری
ennui
U
بیزاری
horrors
U
بیزاری
grudges
U
بیزاری
grudged
U
بیزاری
grudge
U
بیزاری
aversion
U
بیزاری
unwillingness
U
بیزاری
weariness
U
بیزاری
tiredness
U
بیزاری
horror
U
بیزاری
repellence
U
بیزاری رد
abhorrence
U
بیزاری
antipathy
U
بیزاری
misanthropy
U
انسان بیزاری
alienation
U
بیگانگی بیزاری
fastidium cibi
U
غذا بیزاری
disgustedly
U
ازروی بیزاری
taedium vitae
U
بیزاری از زندگی
fastidium potus
U
نوشابه بیزاری
reluctance
U
بیزاری مخالف
hatred
U
بغض بیزاری
reluctancy
U
بیزاری مخالف
misogamy
U
بیزاری از ازدواج
disgust
U
نفرت بیزاری
disgusts
U
نفرت بیزاری
heliophobia
U
بیزاری ازافتاب
germanophobia
U
بیزاری ازالمان
negrophobia
U
بیزاری از سیاهان
loathe
U
سبب بیزاری شدن
loathes
U
سبب بیزاری شدن
loathed
U
سبب بیزاری شدن
anglophobia
U
بیزاری و ترس از انگلیسها
to vent one's disgust
U
بیزاری خودرانمایاندن تنفرخودراافهارکردن
phew
U
برای نشان دادن بیزاری
prejudice agaiast a person
U
بیزاری و تنفر بی جهت از کسی
maf
U
بیزاری مردم جزیره سیسیل ازقانون
misology
U
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
satiety of life
بیزاری یا سیری از عمر
[چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
gens
U
خانواده
menage
U
خانواده
wife
U
خانواده
ilk
U
خانواده
households
U
خانواده
family
U
خانواده
families
U
خانواده
household
U
خانواده
clans
U
خانواده
clan
U
خانواده
matriarch
U
رئیسه خانواده
motorola 000 family
U
خانواده موتورولا
home visit
U
بازدید خانواده
member of a family
U
عضو خانواده
matronymic family
U
خانواده مادرنامی
lanthanide series
U
خانواده لانتانیدها
subfamily
U
خانواده فرعی
goodman
U
بزرگ خانواده
gas family
U
خانواده گاز
culex
U
خانواده پشه
culicidae
U
خانواده پشه
extended family
U
خانواده گسترده
family budget
U
بودجه خانواده
family expenditure
U
هزینه خانواده
family law
U
حقوق خانواده
family of computers
U
خانواده کامپیوترها
family structure
U
ساخت خانواده
family therapy
U
خانواده درمانی
font family
U
خانواده فونت
crustaceous
U
خانواده خرچنگ
mustelidea
U
خانواده سمور
patriarchate
U
ریاست خانواده
nations
U
خانواده طایفه
nation
U
خانواده طایفه
family doctors
U
پزشک خانواده
bring home the bacon
<idiom>
U
نانآور خانواده
zinnia
U
خانواده گل اهاری
patronymic family
U
خانواده پدرنامی
penates
U
خدایان خانواده
matriarchs
U
رئیسه خانواده
sheiks
U
رئیس خانواده
schizogenic family
U
خانواده اسکیزوفرنی زا
sheik
U
رئیس خانواده
sheikhs
U
رئیس خانواده
the girls
U
دخترهای یک خانواده
to maintain one's family
U
خانواده خود را
sheikh
U
رئیس خانواده
turnicidae
U
خانواده بلدرچین
turnix
U
خانواده بلدرچین
type font
U
خانواده حروف
family doctor
U
پزشک خانواده
broken homes
U
خانواده گسیخته
nuclear families
U
خانواده هستهای
broken home
U
خانواده گسیخته
horseflesh
U
خانواده اسب
patriarch
U
رئیس خانواده
batrachia
U
خانواده غوکان
royalties
U
از خانواده سلطنتی
arachnida
U
خانواده کارتنه
patriarchs
U
رئیس خانواده
actinide series
U
خانواده اکتینیدها
paterfamilias
U
سالار خانواده
strips
U
موسس خانواده
royalty
U
از خانواده سلطنتی
apiaceae
U
خانواده چتریان
familial
U
مربوط به خانواده
accipitres
U
خانواده لاشخوران
crustacean
U
خانواده خرچنگ
crustaceans
U
خانواده خرچنگ
consanguine family
U
خانواده هم خون
conjugal family
U
خانواده زن و شوهری
cruciferae
U
خانواده چلیپاییان
computer family
U
خانواده کامپیوتر
clansman
U
عضو خانواده
clannishness
U
خانواده پرستی
nuclear family
U
خانواده هستهای
circuit family
U
خانواده مداری
citrus
U
خانواده مرکبات
family planning
U
تنظیم خانواده
paterfamilias
U
بزرگ خانواده
crustacea
U
خانواده خرچنگ
family size
U
تعداد افراد خانواده
lobelia
U
خانواده گیاهان لوبلیا
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
royalties
U
اعضای خانواده سلطنتی
to return to the fold
[family]
U
به خانواده خود برگشتن
pyralidid
U
خانواده بزرگی ازپروانه ها
salicaceous
U
وابسته به خانواده بید
saltbush
U
خانواده گیاهان قازایاغی
wear the pants in a family
<idiom>
U
رئیس خانواده بودن
He left his family in Europe .
U
خانواده اش را دراروپ؟ گذاشت
family planning programs
U
برنامههای تنظیم خانواده
family men
U
مرد خانواده - دوست
family man
U
مرد خانواده - دوست
viverrine
U
خانواده گربه زباد
urticaceous
U
وابسته به خانواده گزنه
patriarch
U
رئیس خانواده یا طایفه
patriarchs
U
رئیس خانواده یا طایفه
canine
U
وابسته به خانواده سگ سگ مانند
royalty
U
اعضای خانواده سلطنتی
born in the purpule
U
عضو خانواده سلطنتی
napoleonic
U
وابسته به خانواده ناپلئون
nabidae
U
خانواده کک و ساس و حشرات
acarina
U
خانواده کرم جرب
ganoidei
U
خانواده سگ ماهی مینافلسان
lady bird
U
سوسک خانواده Coccinellidae
apiaceous
U
وابسته به خانواده چتریان
cetaceous
U
وابسته به خانواده بال
lady beetle
U
سوسک خانواده Coccinellidae
mangrove
U
خانواده شاه پسند
acalephe
U
خانواده گزنه دریایی
nabid
U
خانواده کک و ساس و حشرات
mangroves
U
خانواده شاه پسند
cycas
U
گیاه از خانواده سیکاس
materfamilas
U
مادر خانواده کدبانو
A curse has been laid on the family .
U
خانواده لعنت شده یی است
styloipodium
U
ته خامه گیاهان خانواده هویج
crocodilian
U
وابسته به خانواده تمساح یانهنگ
habit family hierarchy
U
سلسله مراتب عادتهای هم خانواده
feverweed
U
دستهای از گیاهان خانواده بوقناق
to provide for one's family
U
خوارباربرای خانواده خودتهیه کردن
gadoid
U
وابسته به خانواده ماهی روغن
tudor
U
خانواده سلطنتی تودور درانگلیس
stuart
U
خانواده سلطنتی قدیم انگلستان
cimex
U
سرخک خانواده ساس وسرخک
pteridophyta
U
گیاهان اوندی خانواده سرخس
pteridophyte
U
گیاهان اوندی خانواده سرخس
plantagenet
U
خانواده سلطنتی پلانتاژنت انگلیس
leguminous
U
وابسته به خانواده پروانه اسایان
santalaceous
U
وابسته به تیره یا خانواده صندل
convolvulaceous
U
وابسته به خانواده نیلوفرپیچ پیچکی
clannishly
U
مانند یک خانواده یاقبیله دراتحاد
koalas
U
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
vestal
U
روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
I am the bread winner of the family .
U
نان آور خانه ( خانواده ) هستم
Generosity runs in the family.
U
سخاوت دراین خانواده ارثی است
Our grandmother wears the trousers ( breeches , pants ) in our family .
U
مادر بزرگمان مرد خانواده است
ferula
U
خانواده انقوزه وشقاقل و رازیانه ومانندانها
gasteropod
U
حیوانات ناعمه خانواده راب یاحلزون
maccabees
U
خانواده میهن پرستان مکابی یهود
sequoia
U
سرخ چوب که ازدختان خانواده کاج
aaron's beard
U
گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
koala
U
کوالا جانوری استرالیایی از خانواده خرسها.
pocket borough
U
حوزه انتخاباتی تحت نفوذ یک نفر یا یک خانواده
paulownia
U
جنسی از درختان کوچک چین از خانواده گل خوک
lancastrian
U
در انگلیس طرفدار یاعضو خانواده سلطنتی لنکستر
albatross
U
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
He did it for the sake of his family .
U
محض خاطر خانواده اش این کاررا کرد
rushing
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
he is a shame to his family
U
ننگ یامایه رسوایی خانواده خود میباشد
rushed
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
rush
U
بوریا انواع گیاهان خانواده سمار یک پر کاه
one of the most respected families
U
یکی از خانواده های بسیار محترم شمرده
albatrosses
U
یکجور مرغابی بزرگ دریایی از خانواده diomedeidae
There seems to be a jinx on that family.
U
به نظر می رسد که این خانواده جادو شده است.
geometrid
U
خانواده پروانه یابندهای باریک بدن پروانههای هندسی
fagaceous
U
وابسته به خانواده الش وزان وبلوط یاشاه بلوط
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com