English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (16 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
describe U بیان مشخصات کسی یا چیزی
described U بیان مشخصات کسی یا چیزی
describes U بیان مشخصات کسی یا چیزی
describing U بیان مشخصات کسی یا چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
configured off U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
configured in U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
configured out U وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده عدم آمادگی آن برای استفاده است
establishing U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establishes U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
establish U 1-کثیف و اثبات چیزی . 2-بیان استفاده یا مقدار چیزی
identification U تابعی که توسط کامپیوتر میزبان استفاده میشود تا مافیت و مشخصات کامپیوتر یا کاربر را بیان کند.
fixes U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
fix U داده نوشته شده روی فایل یا صفحه نمایش برای اطلاع رسانی یا بیان مشخصات و آنچه قابل تغییر توسط کاربر نیست
quantifying U بیان اثر چیزی با اعداد
quantify U بیان اثر چیزی با اعداد
quantifies U بیان اثر چیزی با اعداد
quantified U بیان اثر چیزی با اعداد
disclosure U عمل بیان در باره چیزی
disclosures U عمل بیان در باره چیزی
descriptions U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
description U کلمهای که مشاخصات چیزی را بیان میکند
That speaks volumes. <idiom> U چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
authenticates U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
forbid U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
authenticating U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
forbids U بیان اینکه چیزی نباید انجام شود
authenticate U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
authenticated U بیان آنکه چیزی صحیح و درست است
typography U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
typographies U فن بیان وتعریف چیزی بصورت علائم ونشانههای رمزی
parameters U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
parameter U اطلاعی که حدود یا عملیات چیزی مثل متغیر یا تابع یا برنامه را بیان کند
The facts speak for themselves. <idiom> U چیزی که عیان است چه حاجت به بیان است.
to speak [things indicating something] U بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warn U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
specification U مشخصات
paticular U مشخصات
characteristic U مشخصات
definition U مشخصات
definitions U مشخصات
characteristically U مشخصات
specs U مشخصات
characteristics U مشخصات
specifications U مشخصات
particulars U مشخصات
identity U مشخصات
identities U مشخصات
rating plate U پلاک مشخصات
specification U دفترچه مشخصات
spec U مشخصات بالا
rating plate U صفحه مشخصات
technical specifications U مشخصات فنی
contract specification U مشخصات قرارداد
job specification U مشخصات شغلی
bale mark U مشخصات عدل
impedance characteristic U مشخصات امپدانس
filespec U مشخصات فایل
ammunition data card U کارت مشخصات مهمات
general specification U مشخصات عمومی قرارداد
security U مشخصات کاربران مجاز
ems U مشخصات حافظه گسترشی
characteristics U مشخصات ومختصات وسایل
target description U شرح مشخصات هدف
particular specification U مشخصات ویژه در قرارداد
papering U ورقه مشخصات کشتی
particulars U جزئیات خصوصیات مشخصات
papers U ورقه مشخصات کشتی
format U حدود و مشخصات فرش
papered U ورقه مشخصات کشتی
paper U ورقه مشخصات کشتی
string U برچسب مشخصات یک رشته
physical characteristics U مشخصات زمین خصوصیات بدنی
enhanced expanded memory specification U مشخصات حافظه گسترشی پیشرفته
title U مشخصات دیسک با توجه به محتوای آن
sourcing of suppliers U یافتن اسامی و مشخصات فروشندگان
characteristically U اندازه گیری مشخصات یک عنصر
charge sheet U ورقه حاوی مشخصات متهم
characteristic U اندازه گیری مشخصات یک عنصر
header U اطلاعات مشخصات در ابتدای نوار
cataloged U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
headers U اطلاعات مشخصات در ابتدای نوار
catalogues U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogued U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloguing U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
titles U مشخصات دیسک با توجه به محتوای آن
matrolinous U پارهای ازصفات و مشخصات از مادر
catalogue U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
catalogs U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
cataloging U فهرست و مشخصات کالاهای یک شرکت
tidal tables U جداول مشخصات جذر و مددریا
charge sheets U ورقه حاوی مشخصات متهم
damping charactristics U مشخصات خفه شدن ارتعاش
specific duties U عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
highs U وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
badge reader U ماشینی که داده را از یک نشانه مشخصات می خواند
specification U درجه بالای دقت یا مشخصات زیاد
chips U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
highest U وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high U وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
chip U طراحی و مشخصات یک عنصر روی یک قطعه
specification U ی درباره تواناییهای برنامه , مشخصات و روش ها
per U طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
specification U یات مشخصات ساخته نشده باشد
functional condition code U کد یا علامت مشخصات عمل کرد مهمات
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
assault area diagram U نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
labels U رکورد حاوی مشخصات فایل ذخیره شده
label U رکورد حاوی مشخصات فایل ذخیره شده
labelled U رکورد حاوی مشخصات فایل ذخیره شده
projects U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
blueprints U تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
projected U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
project U پیش بینی مشخصات آینده یک مجموعه داده
Type cable U مشخصات کابل معرفی شده توسط IBM
Green Book U مشخصات رسمی استاندارد I-CD که توسط Philips منتشر شد
blueprint U تجدید ساختمان اتومبیل طبق مشخصات کارخانه
labeling U رکورد حاوی مشخصات فایل ذخیره شده
rhetoric U علم معانی بیان معانی بیان
filename U کد مشخصات دیسکت که به برنامه اختصاص داده شده است
aviation weather U مشخصات ویژه اب و هوایی که به پرواز و عملکردهواپیما مربوط میشود
inherit U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
inheriting U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
service marking U علایم و مشخصات تجارتی که روی کالاها یا مهمات حک میشود
header U بخشی از داده در ابتدای نوار مغناطیسی که حاوی مشخصات
shop drawing U نقشه یا تفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
headers U بخشی از داده در ابتدای نوار مغناطیسی که حاوی مشخصات
highs U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
throughput U بیشترین خروجی وسیله که با مشخصات اصلی مط ابق باشد
work drawing U نقشه یاتفصیل مشخصات فنی که بکارخانهای فرستاده میشود
inherits U یک کلاس یا نوع داده که به مشخصات دیگری نیاز دارد
highest U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
log U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
The specifications of this machine are fully detailed in the catalog . U مشخصات این دستگاه در کاتولوگ مفصل شرح داده شده
logs U وارد کردن داده مشخصات مختلف مثل کلمه رمز
lotus intel U مشخصات حافظه گسترشی لوتوس- اینتل مایکروسافت specification expandedmemory icrosoft
rates U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
rate U بیشترین خروجی وسیله که باید با مشخصات ابتدایی تط ابق داشته باشد
din U سازمان استاندارد صنعتی آلمان معمولاگ مربوط به مشخصات ورودی ها و سوکت ها
portmark U علامت روی بسته که مشخصات بندر مقصد نیز دران ذکر گردیده
duty rated U بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
generators U ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
PCMCIA U مشخصات کارتهای جانبی گسترده که به اندازه کارت اعتباری هستند و در انتهای اتصالی دارند
generator U ای که برنامههای جدید طبق قوانین یا مشخصات ای که کاربر تنظیم کرده است تولید میکند
scsi U پیشرفتی که باعث افزایش نرخ ارسال داده نسبت به مشخصات اصلی JCSI میشود
jcl U دستوری که مشخصات را شرح میدهد و نیز منابع لازم برای انجام کار توسط کامپیوتر
job U دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
EIDE U مشخصات پیشرفته IDE که کارایی و نرخ ارسال داده و دریافت آن به دیسک سخت را بهبود می بخشد
jobs U دستوراتی که مشخصات و منابع لازم برای یک کار که توسط کامپیوتر باید پردازش شود را دارد
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
enclosing U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance U 1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
enclose U احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
queries U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaces U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
query U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
queried U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
replaced U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
replace U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
querying U پرسیدن درباره چیزی یا پیشنهاد اینکه چیزی غلط است
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
push U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushed U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
pushes U فشردن چیزی یا حرکت دادن چیزی با اعمال فشار روی آن
replacing U برگرداندن چیزی درجای قبلی , قراردادن چیزی درمحل چیزدیگر
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
to esteem somebody or something [for something] U قدر دانستن از [اعتبار دادن به] [ارجمند شمردن] کسی یا چیزی [بخاطر چیزی ]
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
correction U صحیح کردن چیزی تغییری که چیزی را درست میکند
control U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
controls U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
controlling U مربوط به چیزی یا اطمینان یافتن از چیزی که بررسی میشود
to pass by any thing U از پهلوی چیزی رد شدن چیزی رادرنظرانداختن یاچشم پوشیدن
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
rate U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
rates U ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
appreciating U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciate U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
appreciated U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
think nothing of something <idiom> U فراموش کردن چیزی ،نگران چیزی بودن
appreciates U بربهای چیزی افزودن قدر چیزی را دانستن
chips U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
chip U کارت پلاستیکی به همراه یک وسیله حافظه یا ریز پردازنده روی آن که برای ارسال الکترونیکی یا مشخصات یک کاربر به کار می رود
semaphore U مشخصات دو کار و تصدیق مناسب برای جلوگیری از قفل کردن یا سایر مشکلات وقتی که هر دو نیاز به وسیله جانبی یا تابعی دارند
epos U سیستمی که از یک ترمینال کامپیوتر به عنوان سایت فروش برای محصولهای الکتریکی یا کنترل انبار و نیز مشخصات محصول به کارمی رود
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
vehicle summary U فهرست پیاده شدن خودروها فهرست ترتیب و مشخصات خودروهای ستون
virtual U مشخصات ترمینال ایده آل که به عنوان مدل ترمینال واقعی به کارمی رود
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
master data file U پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
specification U اوصاف و مشخصات دقیق یک اختراع که بر مبنای ان اختراع ثبت میشود
interior label U برچسب مشخصات ذخیره شده روی رسانه ذخیره سازی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com