Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 34 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
soit fait comme il est desire
U
بگذار ان چنان که می خواهدباشد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
caveatemptor
U
به معنی " بگذار مشتری حذرکند یا بگذار مشتری موافب باشد "
so
U
همچو چنان
such and such
U
چنین و چنان
he has raving mad
U
چنان دیوانه
he strike him blind
U
چنان زد که کورش کرد
insofar as
U
در چنان درجه و یا فاصله
he made a show of goung
U
چنان وانمودکردکه گویی میرود
let him do what he pleases
U
بگذار
he walks as if he were drunk
U
چنان راه میرود که گویی مست است
to the echo
U
چنان بلند که تولید انعکاس صدا می نماید
let me go
U
بگذار بروم
it thaws
U
هوا چنان گرم شده که برف رااب میکند
Let him clear out . Let him go to blazes.
U
بگذار گورش را گه کند
Leave it I'll tomorrow . Let it wait tI'll tomorrow .
U
بگذار بماند تا فردا
Let her attend to her work .
U
بگذار بکارش برسد
Let him speak his pices. let him have his say. Let him state his case.
U
بگذار حرفش را بزند
you see
U
بگذار برای شمابگویم
Put it on my account. I'll foot the bill. Charge it to me.
بحساب من بگذار
[پای من حساب کن ]
Put the plates on the table .
U
بشقابها را بگذار روی میز
corrupts
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupting
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
variable sweep
U
ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
corrupted
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
corrupt
U
تغییر دادن یا خراب کردن اطلاعات چنان که اعتبار انهامشکوک باشد
Leave her alone.
U
اورا تنها (بحال خود ) بگذار
Dont stand on ceremony.
U
تشریفات را بگذار کنار ( راحت باش )
Give him a taste of the whip .
U
بگذار مزه شلاق را یک کمی بچشد
Let the car cool off.
U
بگذار اتوموبیل یکقدری خنک بشود
Put the books back on the shelf.
U
کتابها را بگذار توی قفسه سر جایش
Let him go jump in the lake . He can go and drown himself .
U
بگذار هر غلطی می خواهد بکند ( از تهدیدش ترسی ندارم )
special verdict
U
رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
submarginal land
U
زمین مطلقا" بی حاصل زمینی که چنان بی حاصل باشد که مخارج سرمایه گذاری و کارگر را نتواندجبران کند
If the cap fit,wear it.
<proverb>
U
اگر کلاه به اندازه سرت هست به سر بگذار !(لقمه به اندازه دهن بردار).
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com