English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to make use of U بکار بردن
handles U بکار بردن
handle U بکار بردن
abusing U بد بکار بردن
abuses U بد بکار بردن
abused U بد بکار بردن
abuse U بد بکار بردن
to put forth U بکار بردن
applies U بکار بردن
applying U بکار بردن
apply U بکار بردن
misemploy U بد بکار بردن
put forth U بکار بردن
committing U بکار بردن نیروها
committed U بکار بردن نیروها
commit U بکار بردن نیروها
finesse U زیرکی بکار بردن
lever watch U شیوه بکار بردن
commits U بکار بردن نیروها
parachute U پاراشوت بکار بردن
manoeuver U تدبیر بکار بردن
shoehorn U پاشنه کش بکار بردن
shoehorns U پاشنه کش بکار بردن
wields U خوب بکار بردن
wielding U خوب بکار بردن
wielded U خوب بکار بردن
parachuting U پاراشوت بکار بردن
parachutes U پاراشوت بکار بردن
play upon words U جناس بکار بردن
misapply U بیموقع بکار بردن
parachuted U پاراشوت بکار بردن
wield U خوب بکار بردن
neologist U طرفدارواژههای یا بکار بردن واژههای نو
aminister U تهیه کردن بکار بردن
telescopes U تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
telescope U تلکسوپ تلسکوپ بکار بردن
mordant U ماده ثبات بکار بردن
leverage U شیوه بکار بردن اهرم
misapply U بطور غلط بکار بردن
misspelled U املای غلط بکار بردن
misspells U املای غلط بکار بردن
misspell U املای غلط بکار بردن
misspelt U املای غلط بکار بردن
coppers U مس یاترکیبات مسی بکار بردن
copper U مس یاترکیبات مسی بکار بردن
outsmart U زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarted U زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarting U زرنگی بیشتری بکار بردن
outsmarts U زرنگی بیشتری بکار بردن
iodism U خو گرفتگی زیاد در بکار بردن ید
accentuation U بکار بردن ایین تکیه صدا
double weft U [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
play a joke U حیله شوخی امیز بکار بردن
obsoletism U بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
tutoyer U دوم شخص مفرد را درمکالمه بکار بردن
hands on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
hands-on U فرایند فیزیکی بکار بردن یک سیستم کامپیوتری
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pregnant use of a verb U بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
synonymize U الفاظ مترادف بکار بردن فرهنگ لغات هم معنی راتالیف کردن
gesticulate U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulated U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulating U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
gesticulates U با سر و دست اشاره کردن ضمن صحبت اشارات سر ودست بکار بردن
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
commission U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissions U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
commissioning U بکار بردن عده ها عملیاتی کردن مامور کردن
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
ladder U نردبان بکار بردن نردبان ساختن
ladders U نردبان بکار بردن نردبان ساختن
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
pulsatilla U شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
white line U خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boasts U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
cullet U خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
muller U سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
boasted U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boast U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
nixie tube U یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
check sum U جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winched U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winches U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
addition U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
winching U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
decking U تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
winch U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
additions U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
It's to take away. برای بردن است.
law calf U پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
vegetable oil U روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
malines U تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
putty powder U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
jeweller's putty U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
pantechnicon van U یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
laughter U مسابقه اسان برای بردن
linstock U چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
framebuffer U یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
strobe U سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
sinking line U نخی برای فرو بردن زیر اب
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
laparotomy U شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
gpss U زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
head load control U روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
algol U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
collator U ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
fins U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fin U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
scripsit U بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
cool out U راه بردن اسب برای خشک شدن عرق
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com