English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to have a look at something U بچیزی نگاه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
keek U باچشم نیم باز نگاه ک ردن ازسوراخ نگاه کردن
to get used to anything U بچیزی خوگرفتن یاعادت کردن
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
to freshen rope U جای طنابی راکه بواسطه خوردن بچیزی ساییده میشودعوض کردن
to catch at something U برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
gloated U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloats U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloating U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
gloat U نگاه از روی کینه و بغض نگاه عاشقانه و حاکی ازعلاقه
look at me U بمن نگاه کن ظ 7بمن نگاه کنید
to take a pride in any thing U بچیزی فخرکردن
to follow up the scent U بچیزی پی بردن
get wind of something U پی بچیزی بردن
to run the hazard U بچیزی تن دردادن
hang on to something U بچیزی چسبیدن
to take a pride in any thing U بچیزی بالیدن
to fall across anything U بچیزی برخوردن
tolaugh.atany thing U بچیزی خندیدن
to fool with anything U بچیزی ور رفتن
to hang on to anything U بچیزی چسبیدن
allergies U حساسیت نسبت بچیزی
allergy U حساسیت نسبت بچیزی
inclination for any thing U تمایل یا میل بچیزی
rigid adherence to a thing U سفت چسبیدن بچیزی
the ship was snagged U کشتی بچیزی خورد
to havealiking for anything U میل بچیزی داشتن
to wish for something U میل بچیزی داشتن
to lay stress on something U بچیزی اهمیت دادن
to have a thing at heart U بچیزی زیاد دلبستگی داشتن
to hang on to anything U بچیزی خوب گوش دادن
prenotion U احساس قبلی نسبت بچیزی
to have views upon somthing U چشم یاطمع بچیزی داشتن
to be ill towardsany thing U روی مساعدنسبت بچیزی نشان ندادن
to play with something U چیزیرا بازیچه پنداشتن بچیزی ور رفتن
to copy U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to plagiarize U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to crib U در امتحان [با نگاه کردن روی همسایه] تقلب کردن
to set one's mind on anything U ارزوی رسیدن بچیزی یا انجام کاری را داشتن
leers U نگاه کج کردن
regard U نگاه کردن
squinny U کج کج نگاه کردن
eyeing U نگاه کردن
eyes U نگاه کردن
eying U نگاه کردن
stare U رک نگاه کردن
regarded U نگاه کردن
regards U نگاه کردن
squint U چپ نگاه کردن
to set eyes on U نگاه کردن
to dwell on U نگاه کردن
leered U نگاه کج کردن
sees U نگاه کردن
see U نگاه کردن
to look on with U نگاه کردن
to watch U نگاه کردن
stares U رک نگاه کردن
To look askance. To give a dirty look. U چپ چپ نگاه کردن
squinted U چپ نگاه کردن
squints U چپ نگاه کردن
dirty look <idiom> U چپ چپ نگاه کردن
stared U رک نگاه کردن
to look daggers U چپ چپ نگاه کردن
eye U نگاه کردن
leer U نگاه کج کردن
leering U نگاه کج کردن
ogling U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogles U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogled U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
ogle U نگاه عاشقانه کردن با چشم غمزه کردن
object glass U عدسی دوربین یاریزبین که نزدیک تراست بچیزی که میخواهندببند
gaping U باشگفتی نگاه کردن
gloats U خیره نگاه کردن
to look through ones fingers U نگاه دزدانه کردن
gloating U خیره نگاه کردن
gapes U خیره نگاه کردن
gloat U خیره نگاه کردن
to look at somebody askance U به کسی چپ چپ نگاه کردن
gloated U خیره نگاه کردن
gaping U خیره نگاه کردن
gapes U باشگفتی نگاه کردن
peering U با دقت نگاه کردن
squinny U زیرچشمی نگاه کردن
goggling U چپ نگاه کردن گشتن
pry U فضولانه نگاه کردن
goggled U چپ نگاه کردن گشتن
pry U بادقت نگاه کردن
pries U فضولانه نگاه کردن
pries U بادقت نگاه کردن
pried U فضولانه نگاه کردن
pried U بادقت نگاه کردن
glim U نگاه اجمالی کردن
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
skew U منحرف کج نگاه کردن
keek U نگاه دزدانه کردن
to stael a look U دزدانه نگاه کردن
gorgonize U خیره نگاه کردن
thumb one's nose <idiom> U با تنفر نگاه کردن
skewing U منحرف کج نگاه کردن
skews U منحرف کج نگاه کردن
gazing U بادقت نگاه کردن
to make eyes at U عاشقانه نگاه کردن
glower U خیره نگاه کردن
glowered U خیره نگاه کردن
glowering U خیره نگاه کردن
glowers U خیره نگاه کردن
goggle U چپ نگاه کردن گشتن
peered U با دقت نگاه کردن
gaze U خیره نگاه کردن
peer U با دقت نگاه کردن
gaze U بادقت نگاه کردن
gazed U خیره نگاه کردن
to run through U نگاه اجمالی کردن در
gazed U بادقت نگاه کردن
gazes U خیره نگاه کردن
gazes U بادقت نگاه کردن
gazing U خیره نگاه کردن
gaped U خیره نگاه کردن
looked U نگاه کردن نگریستن
gawk U بی خیال نگاه کردن
gawks U بی خیال نگاه کردن
gawks U احمقانه نگاه کردن
gape U خیره نگاه کردن
look U نگاه کردن نگریستن
peeking U زیرچشمی نگاه کردن
gape U باشگفتی نگاه کردن
stares U خیره نگاه کردن
peeked U زیرچشمی نگاه کردن
glares U خیره نگاه کردن
stared U خیره نگاه کردن
gawking U بی خیال نگاه کردن
gawked U بی خیال نگاه کردن
glow U نگاه سوزان کردن
glowed U نگاه سوزان کردن
glows U نگاه سوزان کردن
to look a bout U بهر سو نگاه کردن
gawking U احمقانه نگاه کردن
glared U خیره نگاه کردن
to look forward U نگاه کردن انتظارداشتن
glare U خیره نگاه کردن
to look down U با نگاه مطیع کردن
gawked U احمقانه نگاه کردن
stare U خیره نگاه کردن
to look behind U پشت سر را نگاه کردن
look up U نگاه کردن مراجعهای
peeks U زیرچشمی نگاه کردن
looks U نگاه کردن نگریستن
gawk U احمقانه نگاه کردن
look about U بهر سو نگاه کردن
gaped U باشگفتی نگاه کردن
peek U زیرچشمی نگاه کردن
peeps U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeped U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peeping U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
peep U از سوراخ نگاه کردن طلوع کردن
snoop U نگاه تجسس امیز کردن
snooping U نگاه تجسس امیز کردن
snoops U نگاه تجسس امیز کردن
languishing U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retained U ابقاء کردن نگاه داشتن
to d. into a book U نگاه مختصر بکتابی کردن
glowers U اخم کردن نگاه خیره
leer U از گوشه چشم نگاه کردن
gaze U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
teleview U به برنامههای تلویزیونی نگاه کردن
celebrates U نگاه داشتن تقدیس کردن
gazing U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
glowering U اخم کردن نگاه خیره
gawp U مات و احمقانه نگاه کردن
glowered U اخم کردن نگاه خیره
languish U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
glower U اخم کردن نگاه خیره
celebrate U نگاه داشتن تقدیس کردن
snooped U نگاه تجسس امیز کردن
gawped U مات و احمقانه نگاه کردن
gazes U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
oeillade U با کرشمه نگاه کردن غمزه
gazed U چشم دوختن زل زل نگاه کردن
to look forward expectantly to the future U با انتظار به آینده نگاه کردن
leers U از گوشه چشم نگاه کردن
keep tabs on <idiom> U نگاه کردن ،زیر نظرگرفتن
languishes U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
gawping U مات و احمقانه نگاه کردن
give someone a black look U با خشم به کسی نگاه کردن
to look one up and down U بالاوپایین کسیرا نگاه کردن
leered U از گوشه چشم نگاه کردن
leering U از گوشه چشم نگاه کردن
to drink in with ones eyes U بچشم خریداری نگاه کردن
retains U ابقاء کردن نگاه داشتن
languished U باچشمان پر اشتیاق نگاه کردن
retaining U ابقاء کردن نگاه داشتن
celebrating U نگاه داشتن تقدیس کردن
retain U ابقاء کردن نگاه داشتن
gawps U مات و احمقانه نگاه کردن
peeping U باچشم نیم باز نگاه کردن
glance U نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
To look fondly at someone . U با نظر خریداری بکسی نگاه کردن
glances U نگاه مختصرکردن نظر اجمالی کردن
stare U از روی تعجب ویاترس نگاه کردن
filed U در بایگانی نگاه داشتن ضبط کردن
peeped U باچشم نیم باز نگاه کردن
Recent search history Forum search
Search history is off. Activate
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com