English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
changeling U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changelings U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
elf child U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
the boy who U بچهای که
to vaccinate a child U ابله بچهای را کوبیدن
chip of the old block U بچهای که نشانی ازپدرداردcontribute
her last was a son U اخرین بچهای که زایید پسربود
bastard eigne U بچهای که پیش از ازدواج متولد شود
to overlie infant U روی بچهای افتادن و او راخفه کردن
nursling U بچهای که مورد موافبت قرار میگیرد
full timer U بچهای که درهمه ساعات اموزشگاه دراموزشگاه میما
plough boy U بچهای که گاویا اسب رادرشخم زنی میراند
short clothes U جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
short coats U جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
titters U خنده تو دزدیده
tittering U خنده تو دزدیده
tittered U خنده تو دزدیده
titter U خنده تو دزدیده
stolen U مسترق دزدیده
fairyhood U پریان
swag U کالای دزدیده شده
faerie U جهان پریان
angel dust U گرد پریان
fairyland U کشور پریان
onycha U ناخن پریان
fairylands U کشور پریان
oberon U پادشاه پریان
fairness U منسوب به پریان
cloudworld U سرزمین پریان
stolen goods U مال دزدی کالای دزدیده شده
unguis U ناخنک ناخن پریان میخ یاناخن
crates U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
improver U لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
dress improver U لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
epergne U زیورشاخه دارکه دروسط میزغذاخوری میگذارند
flies blow meat U حشرات روی گوشت تخم میگذارند
crate U صندوقی که چینی یا شیشه دران میگذارند
cellaret U گنجهای که شیشههای باده دران میگذارند
cruet stand U پایه تنگ هاوشیشه هاکه درسفره میگذارند
mortarboard U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
mortarboards U کلاه مسطح چهارگوش و مشکی رنگ که اساتید و فارغ التحصیلان بر سر میگذارند.
jobot U توری یا چین چینی که برای ارایش درسینه بند زنانه میگذارند
diaeresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
dieresis U دو نقطهای که بر روی بعضی ازحروف میگذارند تا تلفظ ان حرف راازحرف مجاورش جداسازد
meringue U سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
meringues U سفیده تخم مرغ وشکر که روی شیرینی وکیک میگذارند نوعی کیک میوه دار
putlog U تیر وتخته روی تخته بندی ساختمان که معماران پا روی ان میگذارند کف چوب بست
putlock U تیر وتخته روی تخته بندی ساختمان که معماران پا روی ان میگذارند کف چوب بست
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
in payment of U بجای
in return for U بجای
in lieu of U بجای
in his stead U بجای او
in exchange for U بجای
vises U بجای
vice- U بجای
instead of U بجای
vice U بجای
per pro U بجای
in the room of U بجای
lieu U بجای
Instead of you U بجای تو
vices U بجای
instead U بجای اینکه
instead of celebrating U بجای جشن
he succeeded his father U بجای پدرنشست
elsewhere U بجای دیگر
in somebody's place U بجای کسی
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
quid pro quo U بجای عوض
quid pro quos U بجای عوض
to pass for U قلمدادشدن بجای
in place of U بجای درعوض
stead U بجای بعوض
for U بجای از طرف
instead of vice versa U بجای برعکس این
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
take your mirks U فرمان بجای خود
were i in his skin U اگر بجای او بودم
instead of the other way around U بجای برعکس این
back to your seats U برگردید بجای خود
instead of the reverse U بجای وارونه این
O.K. U اصط لاحی که بجای
on your marks U فرمان بجای خود
impersonify U بجای شخص گرفتن
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
anth U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamers U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamer U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
squidding U استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
virtual U تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
well-behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com