Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
cathodogeaph
U
بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
capped
U
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
cap
U
سلام دادن بوسیله برداشتن کلاه از سر سربطری یا قوطی
transcribing
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribes
U
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
radiologist
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists
U
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
includes
U
در برداشتن
moistening
U
نم برداشتن
include
U
در برداشتن
pickup
U
برداشتن
take
U
برداشتن
takes
U
برداشتن
pick up
U
برداشتن
deleting
U
برداشتن
to take up
U
برداشتن
to run away with
U
برداشتن
to mop up
U
برداشتن
to pull off
U
برداشتن
removing
U
از جا برداشتن
removes
U
از جا برداشتن
removes
U
برداشتن
remove
U
از جا برداشتن
remove
U
برداشتن
lifts
U
برداشتن
lifting
U
برداشتن
lifted
U
برداشتن
lift
U
برداشتن
to pick up
U
برداشتن
flaw
U
مو برداشتن
glom
U
برداشتن
sublate
U
برداشتن
ingether
U
برداشتن
countertrace
U
برداشتن از
deleted
U
برداشتن
deletes
U
برداشتن
ingather
U
برداشتن
delete
U
برداشتن
flaws
U
مو برداشتن
take up
U
برداشتن
removing
U
برداشتن
unveils
U
حجاب برداشتن
elides
U
ازاخر برداشتن
elided
U
ازاخر برداشتن
ingether
U
خرمن برداشتن
warp
U
تاب برداشتن
warped
U
تاب برداشتن
elide
U
ازاخر برداشتن
warps
U
تاب برداشتن
to sweep away
U
ازمیان برداشتن
twists
U
تاب برداشتن
unveiling
U
حجاب برداشتن
unveiled
U
حجاب برداشتن
break step
U
غلط پا برداشتن
to break step
U
غلط پا برداشتن
spooned
U
با قاشق برداشتن
spooning
U
با قاشق برداشتن
emarginate
U
برداشتن حاشیه از
give up
U
دست برداشتن از
unveil
U
حجاب برداشتن
resign
U
دست برداشتن
dequeue
U
برداشتن اقلام یک صف
desist
U
دست برداشتن
demountable
U
قابل برداشتن
cease
U
دست برداشتن
To co away with . To remove. To eliminate .
U
ازمیان برداشتن
to receive a wound
U
زخم برداشتن
spoons
U
با قاشق برداشتن
spoon
U
با قاشق برداشتن
eliding
U
ازاخر برداشتن
unhood
U
سرپوش برداشتن از
surmount
U
ازمیان برداشتن
surmounted
U
ازمیان برداشتن
surmounting
U
ازمیان برداشتن
surmounts
U
ازمیان برداشتن
feet
U
پاچنگال برداشتن
off take rudder
U
سکان برداشتن
to take off
U
برداشتن بردن
to come at a bound
<idiom>
U
خیز برداشتن
twist
U
تاب برداشتن
twisting
U
تاب برداشتن
decode
U
برداشتن رمز
decoded
U
برداشتن رمز
decodes
U
برداشتن رمز
flaw
U
ترک برداشتن
make a copy of
U
رونوشت برداشتن
picturize
U
فیلم برداشتن از
step
U
قدم برداشتن
step
U
گام برداشتن
stepping
U
قدم برداشتن
stepping
U
گام برداشتن
to take the photograph of
U
عکس برداشتن از
heaved
U
خیز برداشتن
unmask
U
نقاب برداشتن از
unmasked
U
نقاب برداشتن از
unmasking
U
نقاب برداشتن از
unmasks
U
نقاب برداشتن از
transcribe
U
رونوشت برداشتن
heave
U
خیز برداشتن
transcribed
U
رونوشت برداشتن
uncap
U
سر پوش برداشتن از
transcribes
U
رونوشت برداشتن
uncap
U
کلاه از سر برداشتن
transcribing
U
رونوشت برداشتن
flaws
U
ترک برداشتن
maps
U
نقشه برداشتن از
clearance
U
برداشتن مانع
remove slag
U
سرباره را برداشتن
shuffle off
U
به عجله برداشتن
polls
U
نمونه برداشتن
removing
U
برداشتن مهر
gait
U
گام برداشتن
removes
U
برداشتن مهر
list
U
سیاهه برداشتن
to carry arms
U
سلاح برداشتن
run away with
U
برداشتن و در رفتن
machines
U
براده برداشتن
machined
U
براده برداشتن
machine
U
براده برداشتن
map
U
نقشه برداشتن از
to fly to arms
U
سلاح برداشتن
snap up
U
تند برداشتن
cracks
U
شکاف برداشتن
to have one's p taken
U
عکس برداشتن
remove
U
برداشتن مهر
crack
U
شکاف برداشتن
to d. the cloth
U
رومیزی را برداشتن
poll
U
نمونه برداشتن
polled
U
نمونه برداشتن
withdraw
U
عقب کشیدن برداشتن
defuse
U
فیوز بمب را برداشتن
defused
U
فیوز بمب را برداشتن
work in
U
مشکلات را از میان برداشتن
yerk
U
هل دادن شکاف برداشتن
ingather
U
انباشتن خرمن برداشتن
withdraws
U
عقب کشیدن برداشتن
paces
U
شیوه گام برداشتن
pace
U
شیوه گام برداشتن
to take notes of
U
یاد داشت برداشتن از
to have two strings to one bow
U
با یک دست دو هندوانه برداشتن
to whisk away or off
U
تند بردن برداشتن
overcrop
U
زیاد حاصل برداشتن از
leave alone
<idiom>
U
دست از سر کسی برداشتن
curled
U
تاب برداشتن فردادن
curls
U
تاب برداشتن فردادن
paced
U
شیوه گام برداشتن
multiplicate
U
چندین نسخه برداشتن از
to lift one's hand
U
دست به سوگند برداشتن
to lift up one's hand
U
دست بدعا برداشتن
to get anything out of the way
U
کاری را ازمیان برداشتن
disburden
U
بار از دوش برداشتن
curl
U
تاب برداشتن فردادن
racing of generator
U
دور برداشتن مولد
racing of motor
U
دور برداشتن موتور
fracturing
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractures
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
fractured
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
fracture
U
مو برداشتن قطعات و وسایل
decontrol
U
دست از کنترل برداشتن
to run away with
U
برداشتن ودر رفتن
remove the seal from
U
مهر چیزی را برداشتن
untread
U
بعقب گام برداشتن
To pluck ones eyebrows.
U
زیر ابرو برداشتن
crack
U
شکاف برداشتن ترکیدن
defusing
U
فیوز بمب را برداشتن
to sel a person a pup
U
کلاه کسیرا برداشتن
cracks
U
شکاف برداشتن ترکیدن
defuses
U
فیوز بمب را برداشتن
film
U
تاری چشم فیلم برداشتن از
boning
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bones
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
boned
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
bone
U
استخوان بندی گرفتن یا برداشتن
forborne
U
دست برداشتن تحمل کردن
appendectomy
U
برداشتن زائده اپاندیس یا اویزه
filmed
U
تاری چشم فیلم برداشتن از
to throw off the mask
U
پرده از روی کار برداشتن
To overstep the limits. To overreach oneself . To become impudent.
U
دور برداشتن ( جسور شدن )
kodak
U
بادوربین کداک عکس برداشتن
degreasing
U
از بین بردن یا برداشتن گریس
weeding
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
turbary
U
حق برداشتن خاک از زمین غیر
lobectomy
U
برداشتن قسمتی ازیک عضو
weeded
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
vorlage
U
خیز برداشتن از ناحیه قوزک پا
spread oneself too thin
<idiom>
U
با یک دست چند هندوانه برداشتن
commissurotomy
U
برداشتن بافت عصبی رابط
pick up
<idiom>
U
برداشتن چیزی ازروی زمین
weed
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
take off
U
برداشتن پرواز کردن هواپیما
split
U
ترک برداشتن تقسیم کردن
buckled
U
تاب برداشتن یک قسمت ازساختمان
strides
U
گام های بلند برداشتن
striding
U
گام های بلند برداشتن
revving
U
تند گشتن دور برداشتن
warps
U
منحرف کردن تاب برداشتن
unburdens
U
بار از دوش کسی برداشتن
unburdening
U
بار از دوش کسی برداشتن
warped
U
منحرف کردن تاب برداشتن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com