English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lure U بوسیله تطمیع بدام انداختن
lured U بوسیله تطمیع بدام انداختن
lures U بوسیله تطمیع بدام انداختن
luring U بوسیله تطمیع بدام انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
entice U تطمیع بدام کشیدن
entices U تطمیع بدام کشیدن
enticed U تطمیع بدام کشیدن
hook U بدام انداختن
ensnarl U بدام انداختن
ensnare U بدام انداختن
decoys U بدام انداختن
trap U بدام انداختن
meshing U : بدام انداختن
snard U بدام انداختن
meshes U : بدام انداختن
mesh U : بدام انداختن
hooks U بدام انداختن
decoy U بدام انداختن
entrap U بدام انداختن
decoyed U بدام انداختن
snares U بدام انداختن
trepanation U بدام انداختن
snare U بدام انداختن
inveigles U بدام انداختن
entrapping U بدام انداختن
entraps U بدام انداختن
ensnared U بدام انداختن
entrapped U بدام انداختن
decoying U بدام انداختن
enticement U بدام انداختن
inveigled U بدام انداختن
ensnares U بدام انداختن
entoil U بدام انداختن
ensnaring U بدام انداختن
insnare U بدام انداختن
inveigle U بدام انداختن
inveigling U بدام انداختن
enchant U بدام عشق انداختن
enchants U بدام عشق انداختن
nailed U با میخ الصاق کردن بدام انداختن
nails U با میخ الصاق کردن بدام انداختن
nail U با میخ الصاق کردن بدام انداختن
hit wicket U انداختن میله بوسیله خودتوپزن
galanty show U نمایش اشکال بوسیله سایه انداختن
to fang a pump U براه انداختن تلمبه بوسیله ریختن اندکی اب درتوی ان
tromsillumination U معاینه اندامی بوسیله انداختن روشنایی زیاد بر روی ان
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
allurement U تطمیع
bribes U تطمیع کردن
decoying U وسیله تطمیع
lured U وسیله تطمیع
buys U تطمیع کردن
lured U فریب تطمیع
gudgeon U وسیله تطمیع
lures U وسیله تطمیع
decoys U وسیله تطمیع
bait U مایه تطمیع
lures U فریب تطمیع
luring U وسیله تطمیع
luring U فریب تطمیع
buy U تطمیع کردن
lure U فریب تطمیع
bribing U تطمیع کردن
baited U مایه تطمیع
buy off U تطمیع کردن
lure U وسیله تطمیع
baits U مایه تطمیع
bribe U تطمیع کردن
decoy U وسیله تطمیع
decoyed U وسیله تطمیع
bribed U تطمیع کردن
baiter U تطمیع و وسوسه کننده
bribed U تطمیع کردن رشوه
bribing U تطمیع کردن رشوه
bribe U تطمیع کردن رشوه
bribes U تطمیع کردن رشوه
allure U تطمیع کردن شیفتن
trapping U بدام اندازی
To go out of fashion (style). U بدام افتادم
nets U اصلی بدام افکندن
psyche U بدام عشقش گرفتارشد
net U اصلی بدام افکندن
nett U اصلی بدام افکندن
trammel U تعدیل کردن بدام افتادن
suborn U به وسیله تطمیع به کار بد یاگواهی دروغ وادار کردن
Every man has his price . U هر کسی یک قیمتی دارد ( قابل تطمیع وپذیرفتن رشوه )
incorruptibly U با ازادگی رشوه خواری بطور غیر قابل تطمیع
hauled U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
haul U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauling U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
hauls U همه ماهیهایی که دریک وهله بدام کشیده میشوند
slush fund U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
slush funds U بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
bring down U به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrifies U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify U بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifying U بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard U بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified U بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping U کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
let down U پایین انداختن انداختن
billiard point U در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
perprep U بوسیله
via U بوسیله
wherewithal U که بوسیله ان
thruogh the a of U بوسیله
by the instrumentality of U بوسیله
by dint of U بوسیله
with U بوسیله
whereby U که بوسیله ان
of U بوسیله
per U بوسیله
by U بوسیله
at the hand of U بوسیله
osmose U نفوذ کردن در بوسیله تراوش تجزیه کردن بوسیله نفوذ تجزیه کردن
hydrolysis U تجزیه بوسیله اب
municipally U بوسیله شهرداری
by wire U بوسیله تلگراف
per pais U بوسیله مملکت
per pais U بوسیله کشور
by depty U بوسیله نماینده
by the f. U بوسیله لمس
electrically U بوسیله برق
hydromancy U تفال بوسیله اب
baptize U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
pour U تراوش بوسیله ریزش
aeromancy U تفال بوسیله هوا
windblown U در حرکت بوسیله باد
baptizing U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptized U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptizes U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
poured U تراوش بوسیله ریزش
windswept U بوسیله باد جاروشده
pouring U تراوش بوسیله ریزش
semaphore U مخابره بوسیله پرچم
traingulation U پیمایش بوسیله مثلثات
pipeage U ترابری بوسیله لوله
baptising U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptises U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
baptised U بوسیله تعمیدنامگذاری کردن
to pick thanks U بوسیله سخن چینی
brewed U بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
electromotive U متحرک بوسیله برق
infiltration U پالایش بوسیله تراوش
brews U بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
brew U بوسیله جوشاندن وتخمیرابجوساختن
pours U تراوش بوسیله ریزش
to scent out U بوسیله بوجستجوکردن ویافتن
diathermy U معالجه بوسیله حرارت
seagirt U محصور بوسیله دریا
aerotherapeutics U معالجه بوسیله هوا
dragonnades U بوسیله سواره نظام
radar scan U مراقبت بوسیله رادار
eluviation U انتقال بوسیله بادوباران
in propria persona U بوسیله خود شخص
hydromancer U تفال زننده بوسیله اب
churn U بوسیله اسباب گردنده
patents U بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
lapped joint U اتصال بوسیله پوشش
patenting U بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patented U بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
patent U بوسیله حق امتیازمحفوظ مانده
intuitively U بوسیله درک مستقیم
leaching U تصفیه بوسیله شستشو
galvanography U روی مس بوسیله اندودکهربایی
postage U حمل بوسیله پست
electric chair U اعدام بوسیله برق
churns U بوسیله اسباب گردنده
hydrolyze U بوسیله اب تجزیه شدن
pipage U ترابری بوسیله لوله
photogelatin process U چاپ بوسیله ژلاتین
churned U بوسیله اسباب گردنده
pipe down U بوسیله شیپور یا نای
sent via e-mail U بوسیله ایمیل فرستاده شد
phototypography U چاپ بوسیله عکسبرداری
sporogony U تولید مثل بوسیله هاگ
electrometallurgy U ذوب فلزات بوسیله برق
roentgenoscopy U معاینه بوسیله اشعه مجهول
steam propulsion of ships U راندن کشتی ها بوسیله بخار
latches U بوسیله کلون محکم کردن
argon arc welding U جوش قوسی بوسیله گازارگون
chafes U بوسیله اصطکاک گرم کردن
chafe U بوسیله اصطکاک گرم کردن
electro magnetism U تولید خواص مغناطیسی بوسیله
self-service U کمک بوسیله خود شخص
self service U کمک بوسیله خود شخص
chafing U بوسیله اصطکاک گرم کردن
suicide bombing U قصد کشت بوسیله خودکشی
radiograms U عکسبرداری بوسیله اشعه مجهول
latch U بوسیله کلون محکم کردن
instantiate U معرفی کردن بوسیله کنسرت
incuse U نقش شده بوسیله چکش
string U یک سری تیراندازی بوسیله یک نفر
nettle U بوسیله گزنه گزیده شدن
suicide attack U قصد کشت بوسیله خودکشی
mail order U سفارش کالا بوسیله پست
carbon arcwelding U جوش قوسی بوسیله کربن
by no one else U از [بوسیله] هیچ کسی دیگر
cathodogeaph U بوسیله پرتومجهول عکس برداشتن از
intercommunication system U ارتباط بوسیله میکروفون وبلندگو
container transport U حمل و نقل بوسیله کانتینر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com