English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (31 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shrub U بوته دار کردن
shrubs U بوته دار کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
shrub U بوته
spray U گل و بوته
brushwood U بوته
herb U بوته
herbs U بوته
crucible U بوته
crucibles U بوته
bushes U بوته
tod U بوته
shrubs U بوته
melter U بوته
underbrush U بوته
bramble U بوته
brambles U بوته
bosque U بوته
bosk U بوته
large leaved U گل بوته
frutex U بوته
fire pot U بوته
bush U بوته
refining hearth U بوته پالایش
cuple U در بوته گذاشتن
cupel U در بوته گذاشتن
cuple U بوته غالگری
fruticose U بوته دار
king's spear U بوته سریش
fruticose U مانند بوته
smoke tree U بوته سماق
aludel U بوته کیمیاگری
shrubby U شبیه بوته
shrubby U بوته زار
shrubby U پوشیده از بوته
heath U تیغستان بوته
heaths U تیغستان بوته
aludel U بوته تنبوشهای
frutescent U بوته مانند
clove U بوته میخک
shrubbery U بوته زار
cotton plant U بوته پنبه
shrubberies U بوته زار
calcining klin U بوته تصفیه
underwood U زیر بوته
pinweed U بوته لادن
clearings U بوته کنی
hemp U بوته شاهدانه
brushy U پر از بوته وخاشاک
brush breaker U بوته کنی
cupel U بوته قالگری
rosettes U گل کفش گل و بوته
puddling hearth U بوته پودل
cloves U بوته میخک
frutescence U بوته مانندی
bosky U پوشیده از بوته
rosette U گل کفش گل و بوته
hennas U بوته حنا
graphite crucible U بوته گرافیت
henna U بوته حنا
diapers U گل و بوته کشیدن
diaper U گل و بوته کشیدن
crucible U بوته اهنگری
herby U بوته دار
crucibles U بوته اهنگری
herby U مانند بوته
hennaing U بوته حنا
hennaed U بوته حنا
teazel U بوته خار
teazle U بوته خار
thornbush U بوته خاردار
thornbush U بوته خار
indigo plant U بوته نیل
electric furnace U بوته برقی
clearing U بوته کنی
forb U گیاه بوته
furnaces U بوته ازمایش
furnace U بوته ازمایش
spinney U بوته زار
spinny U بوته زار
hot pepper U بوته فلفل قرمز
teasels U بوته خار خارخسک
teazels U بوته خار خارخسک
teazles U بوته خار خارخسک
to fall in to oblivion U در بوته فراموشی افتادن
charcoal hearth iron U اهن بوته ذغالی
styrax U بوته وحشی جاوی
sprigs U بوته میخ کوچک بی سر
sprig U بوته میخ کوچک بی سر
teasel U بوته خار خارخسک
bush design U طرح بوته و چمنزار
air furnace U کوره یا بوته گازی
sesame U بوته کنجد سمسم
hearth U بوته ی کوره ی بلند
japanese andromeda U بوته همیشه سبزاسیایی
thistles U بوته خار شوک
hearths U بوته ی کوره ی بلند
thistle U بوته خار شوک
shrubs U بوته توت فرنگی درختچه
frangipani U بوته یاسمن نوعی کلوچه
double chamber type tunnel klin U بوته ی نوع تونلی دو اطاقکی
hard hack U بوته کوتاهی که دراتازونی میروید
shrub U بوته توت فرنگی درختچه
pyxie U بوته خزنده وهمیشه بهار
foundry furnace U بوته یا کوره ریخته گری
azalea U نوعی بوته ازجنس خلنگ
covers U بوته زار پناهگاه شکار
cover U بوته زار پناهگاه شکار
coverings U بوته زار پناهگاه شکار
greasewood U نوعی بوته کوتاه ازتیره قازایاغی
covert U بوته زار انبوه مخفیگاه شکار
brush and rails U مانعی مرکب از بوته و تیر دربالای ان
I planted the garden with rose – bushes . U درباغ بوته های گل سرخ کاشتم
intarsia U منبت کاری و تزئین گل و بوته و اشکال بر روی چوب
undergrowth U بوته ها و درختان کوچکی که زیر گیاه بزرگتری میروید
hibiscuses U هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
hibiscus U هرنوع گیان یا بوته یا درخت از جنس بامیه ازخانواده پنیر کیان
frankincense U بوته کندر درخت کندر سرخ
rosette border U حاشیه گل و بوته [اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
coke oven U کوره ذغالی بوته ذغالی
rose motif U نگاره گل رز [در فرش های مختلف ایرانی از انواع گل رز از جمله طرح گل فرنگ، طرح درختی، طرح باغی، طرح گل و بوته استفاده می شود.]
kepse motife U [ریشه کلمه ترکی است و به معنی بسته یا دسته می باشد. این نگاره بصورت بوته ای افقی با شاخه های عمودی بافته می شود و جلوه ای از برگ های دن دادنه دار را نشانمیدهد.]
internal furnace U کوره درونی بوته درونی اشتعال درونی
Afshan [all-over pattern] U طرح افشان [با حالت های پیچشی و یا زوایای هندسی و ترکیبی از گل ها و شکوفه ها که نشان دهنده و عدم محدودیت در طرح است. گاه با طرح های دیگر مثل میناخانی، بوته، هراتی، بندی و گل و بته ترکیب می شود]
to let somebody treat you like a doormat <idiom> U با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew U رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges U اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial U خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture U اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo U ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying U مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster U تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots U جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to temper [metal or glass] U آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
survey U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients U جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed U براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
buck up U پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal [to] U درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
concentrates U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody U کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
calk U بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating U غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
tae U پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
serves U نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigning U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns U مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
soft pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal U رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
crossest U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringes U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
preach U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploiting U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
exploits U استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support U حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
crosses U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringing U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
time U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
sterilizes U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
check U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
checked U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
preached U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
checks U بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to use effort U کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
times U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
timed U تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
to wipe out U پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
preaches U وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
point U اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
woos U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilising U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
wooed U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
woo U افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
sterilises U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilised U گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
crosser U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
infringe U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
married under a contract unlimited perio U زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
cross U تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
withstood U مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
infringed U تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com