Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to believe in something
U
به چیزی اعتقاد داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to believe in ghosts
U
اعتقاد داشتن به ارواح
to give credence to something
U
به چیزی اعتقاد کردن
to put
[place]
credence in something
U
به چیزی اعتقاد کردن
long for
U
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
U
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
born-again
U
دارای اعتقاد بازیافته نسبت به چیزی
longest
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
U
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to concern something
U
مربوط بودن
[شدن]
به چیزی
[ربط داشتن به چیزی]
[بابت چیزی بودن]
coveting
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything
U
سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet
U
میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to stop somebody or something
U
کسی را یا چیزی را نگاه داشتن
[متوقف کردن]
[مانع کسی یا چیزی شدن]
[جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
animism
U
اعتقاد باینکه ارواح مجرد وجود دارند اعتقاد بعالم روح و تجسم ارواح مردگان
to have something at one's disposal
U
چیزی داشتن
to have something
U
چیزی داشتن
to live through something
U
طاقت چیزی را داشتن
to have experience in something
U
آزمودگی در چیزی داشتن
to have something in reserve
U
چیزی درچنته داشتن
to take an i. in something
U
به چیزی دلبستگی داشتن
to look forward to something
U
انتظار چیزی را داشتن
to disagree
[or be in disagreement]
[on something/about something]
U
بر سر چیزی اختلاف داشتن
to have an appetite for something
U
اشتها به چیزی داشتن
to havealiking for anything
U
ذوق چیزی را داشتن
look forward
U
انتظار چیزی را داشتن
To be used (accustomed) to something.
U
به چیزی عادت داشتن
To be interested in ( keen on ) some thing .
U
به چیزی علاقه داشتن
cry out for
<idiom>
U
شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
have something up one's sleeve
<idiom>
U
چیزی سری نگه داشتن
to believe in somebody
[something]
U
اطمینان داشتن به کسی
[چیزی]
to be into somebody
[something]
<idiom>
U
کسی
[چیزی]
را دوست داشتن
To be biased (prejudiced).
U
درمورد چیزی تعصب داشتن
keep something at bay
<idiom>
U
[چیزی را دور نگاه داشتن]
To have a fancy for something .
U
هوای چیزی را درسر داشتن
swear by
<idiom>
U
کاملا از چیزی اطمینان داشتن
To wish (long) for something.
U
آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
up to someone to do something
<idiom>
U
مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
cellarage
U
حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to make of something
U
در باره چیزی نظر
[عقیده]
داشتن
to have a limit
[of up to something]
U
[تا]
به حد
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
to purpose something
U
هدف چیزی
[انجام کاری]
را داشتن
nose around
[about]
<idiom>
چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
to have a maximum limit
[of something]
U
[به]
حداکثر
[چیزی یا مقداری]
اعتبار داشتن
[اقتصاد]
bank on
<idiom>
U
اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
pick and choose
U
در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
laniard
U
طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
planch
U
صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
to strain at anything
U
در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
reckoned
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckon
U
حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
credence
U
اعتقاد
misbeliever
U
بی اعتقاد
confidence
U
اعتقاد
belief
U
اعتقاد
believing
U
با اعتقاد
faith
U
اعتقاد
faiths
U
اعتقاد
unbelieving
U
بی اعتقاد
confidences
U
اعتقاد
fetishism
U
اعتقاد به طلسم
fatalism
U
اعتقاد به سرنوشت
anomy
U
اعتقاد به بی نظمی
trusted
U
اعتقاد اعتبار
determinism
U
اعتقاد به جبر
trust
U
اعتقاد اعتبار
fairyism
U
اعتقاد به جن و پری
trusts
U
اعتقاد اعتبار
creationism
U
اعتقاد به افرینش
credibly
U
از روی اعتقاد
evolutionism
U
اعتقاد به تکامل
convictions
U
اعتقاد راسخ
trinitarianism
U
اعتقاد به تثلیت
credit
U
اعتقاد کردن
credited
U
اعتقاد کردن
crediting
U
اعتقاد کردن
demonism
U
اعتقاد بدیو
credits
U
اعتقاد کردن
ism
U
اعتقاد رویه
theism
U
اعتقاد بخدا
misbelief
U
اعتقاد خطا
relativism
U
اعتقاد به نسبیت
misbelieve
U
بی اعتقاد شدن
hylicism
U
اعتقاد به مادیات
anomie
U
اعتقاد به بی نظمی
cloaca theory
U
اعتقاد به مقعدزایی
conviction
U
اعتقاد راسخ
money to burn
<idiom>
U
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
factionalism
U
اعتقاد به سیستم حزبی
unbelievers
U
بی اعتقاد دیر باور
unbeliever
U
بی اعتقاد دیر باور
immortalism
U
اعتقاد به ماندگاری روح
nicene creed
U
اعتقاد نامه نیسن
monotheism
U
اعتقاد به خدای واحد
theodicy
U
اعتقاد بعدالت خدایی
unbelievin
U
بی اعتقاد دیر باور
vitalism
U
اعتقاد به اصالت حیات
spiritualism
U
اعتقاد به احضار ارواح
denominationalism
U
اعتقاد به تفکیک و تقسیم
misbelieve
U
اعتقاد خطا پیداکردن
historical determinism
U
اعتقاد به جبر تاریخ
monism
U
اعتقاد وحدت خدا
vampirism
U
اعتقاد بوجود vampire
article of faith
U
اعتقاد و عقیده باطنی
to keep down
U
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
U
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
idealistically
U
از روی اعتقاد به تصور وخیال
adventism
U
اعتقاد بدوباره امدن مسیح
disbelieved
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieves
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
disbelieving
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
ultra individualism
U
اعتقاد به اصالت فرد در حد افراط
immaterialism
U
عدم اعتقاد به ماده تجرد
salvationism
U
اعتقاد بلزوم رستگاری از گناه
casualism
U
اعتقاد به شانس و تصادف تصادفا"
disbelieve
U
اعتقاد نکردن دروغ پنداشتن
syncretism
U
اعتقاد به توحید عقاید همتایی
triune
U
اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
hylotheism
U
اعتقاد به یکی بودن خدا و ماده
tritheism
U
سه خدایی اعتقاد باقانیم ثلاثه مسیحیت
millenarianism
U
اعتقاد به سلطنت هزار ساله مسیح
chiliasm
U
اعتقاد به فهور مجدد هزارساله مسیح
unitarianism
U
وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
ceremonialism
U
اعتقاد به لزوم رعایت کامل تشریفات
utilitarianism
U
کاربرد گرایی اعتقاد باینکه نیکی
sabbatarianism
U
اعتقاد به تعطیل کار و عبادت دریکشنبه ها
traditionalism
U
سنت پرستی اعتقاد برسوم باستانی
liberalism
U
اعتقاد به ازادی ازلی و ابدی انسان
finality
U
اعتقاد بعلت نهایی در گیتی قطعیت
activism
U
اعتقاد بلزوم عملیات حاد وشدید
infallibilism
U
اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
factionalism
U
اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
guild socialism
U
اعتقاد به انحصار صنایع ازطرف دولت
zombiism
U
اعتقاد به حلول و تجدید حیات جسمانی مرده
deistical
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
deistic
U
مبنی بر خدا پرستی بدون اعتقاد به مذهب
arianism
U
اعتقاد باینکه عیسی باهمه پاکی و تقدس
sacramentalism
U
اعتقاد به پیروی از مراسم دینی جهت رستگاری
hylotheism
U
اعتقاد به اینکه خدا و ماده یکی هستند
anthropopathism
U
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
absolutism
U
حکومت مطلقه اعتقاد به قادر علی الاطلاق
tyrannicide
U
اعتقاد به لزوم قتل و ترور زمامداران ستمگر
pan cosmism
U
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
formalism
U
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
humoralism
U
اعتقاد به اینکه امراض نتیجه فساد اخلاط است
ultramontanism
U
سکونت در ارتفاعات زیاد اعتقاد به تفوق مطلق پاپ
futurism
U
اعتقاد بوقوع پیشگوییهای کتاب مقدس عقیده به اخرت
fundamentalism
U
اعتقاد به عقاید نیاکانی مسیحیت واصول دین پروتستان
nestorianism
U
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
animalism
U
نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
modalism
U
اعتقاد باینکه پدر وپسر و روح القدس هر سه مظاهرگوتاگون یک خداهستند
animism
U
همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
meaner
U
مقصود داشتن هدف داشتن
differ
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoped
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
mean
U
مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
U
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost
U
قیمت داشتن ارزش داشتن
meanest
U
مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart
U
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
abhorring
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors
U
بیم داشتن از ترس داشتن از
hoping
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
reside
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
proffered
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
U
تقدیم داشتن عرضه داشتن
hope
U
انتظار داشتن ارزو داشتن
resides
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
resided
U
اقامت داشتن مسکن داشتن
to watch something
U
مراقب
[چیزی]
بودن
[توجه کردن به چیزی]
[چیزی را ملاحظه کردن]
nihilism
U
اعتقاد به تباهی وفساد دستگاههای اداری ولزوم از بین رفتن انها
catastrophism
U
اعتقاد باینکه پوسته زمین دستخوش انقلابهای ناگهانی طبیعت شده
constitutionalism
U
اعتقاد به حقانیت حکومت مشروطه اعنقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی
monadism
U
اعتقاد باینکه گیتی از ذره یاجسم بسیط ساخته شده است
individualism
U
اعتقاد به اینکه حقیقت ازجوهرهای منفردی تشکیل یافته است خصوصیات فردی
legalism
U
اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
infusionism
U
اعتقاد باینکه روح پیش از تن موجود است و هنگام زاییمان بتن دمیده میشود
nescience
U
اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
upkeep
U
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
expandsionism
U
اعتقاد به لزوم بسط اراضی کشور از طریق اعمال قدرت نظامی یااقتصادی یا هر وسیله دیگر
collectivism
U
اعتقاد به این مسئله که جامعه باید به وسیله مساعی جمعی وهمکاری همه احاد ان اداره شود
Marxist
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
cosmopolitanism
U
سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
Marxists
U
طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
enclosing
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
encloses
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
enclose
U
احاطه شدن با چیزی . قرار دادن چیزی درون چیز دیگر
relevance
U
1-روش ارتباط چیزی با دیگری .2-اهمیت چیزی دریک موقعیت یا فرآیند
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com