Perdic | به پیروزی وموفقیت دست یافتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	save the day <idiom> U	به پیروزی وموفقیت دست یافتن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	conquer U	پیروزی یافتن بر
	conquering U	پیروزی یافتن بر
	conquers U	پیروزی یافتن بر
	propagating U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagates U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagated U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	propagate U	گشترش یافتن یا نشر یافتن
	trial and error <idiom> U	یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
	take U	پیروزی
	wins U	پیروزی
	victories U	پیروزی
	victory U	پیروزی
	beats U	پیروزی
	conquests U	پیروزی
	conquest U	پیروزی
	takes U	پیروزی
	triumphing U	پیروزی
	beat U	پیروزی
	triumphs U	پیروزی
	score U	پیروزی
	victoriously U	با پیروزی
	scored U	پیروزی
	scores U	پیروزی
	victoriousness U	پیروزی
	win U	پیروزی
	triumph U	پیروزی
	achievement	پیروزی
	triumphed U	پیروزی
	successes U	پیروزی نتیجه
	success U	پیروزی نتیجه
	trophy U	نشان پیروزی
	trophies U	نشان پیروزی
	trophies U	یادگاری پیروزی
	triumphal U	حاکی از پیروزی
	secure of victory U	مطمئن به پیروزی
	win U	پیروزی برد
	wins U	پیروزی برد
	trophy U	یادگاری پیروزی
	nike U	الهه پیروزی
	paeans U	پیروزی نامه
	garrison finish U	پیروزی غیرمنتظره
	triumphal cloumn U	برج پیروزی
	paean U	پیروزی نامه
	v day U	روز پیروزی
	V-signs U	علامت پیروزی
	victory stele U	لوح پیروزی
	win on points U	پیروزی با امتیاز
	steal U	پیروزی غیرمنتظره
	steals U	پیروزی غیرمنتظره
	winnable U	شایسته پیروزی
	V-sign U	علامت پیروزی
	victory day U	روز پیروزی
	win by knockout U	پیروزی با ناک اوت
	triumphant U	فاتحانه فریاد پیروزی
	paean U	پیروزی نامه نوشتن
	paeans U	پیروزی نامه نوشتن
	achievements U	پیروزی کار بزرگ
	sudden victory U	پیروزی در وقت اضافی
	triumphantly U	فاتحانه فریاد پیروزی
	pull it out U	پیروزی در واپسین لحظات
	pewter U	جام پیروزی جایزه
	palm U	نخل خرما نشانه پیروزی
	occupation authority U	اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
	pyrrhic victory U	پیروزی ای که بی اندازه گران تمام شد
	win by retirement U	پیروزی با کنار رفتن حریف
	palms U	نخل خرما نشانه پیروزی
	to overcrow one's rival U	از پیروزی بر حریف شادی کردن
	shut out U	مانع پیروزی حریف شدن
	brushes U	دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
	brush U	دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
	edges U	پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
	edge U	پیروزی با فاصله امتیاز کم لبه اسکیت
	streaks U	یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
	long shot U	شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
	streak U	یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
	streaking U	یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
	streaked U	یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
	turn the tide <idiom> U	چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
	head hunt U	بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
	outruns U	منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
	jujitsu U	مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
	jiujitsu U	مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
	jiujutsu U	مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
	Vistory was dearly bought . U	پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
	outrunning U	منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
	outrun U	منطقه توقف در پایان مسابقه اسکی پیروزی بر حریف ویژه
	die U	ماندن در پایگاه در پایان بازی بیس بال دو سرعت جنگ تا پیروزی
	discover U	یافتن
	discovered U	یافتن
	find U	یافتن
	finds U	یافتن
	discovering U	یافتن
	detecting U	یافتن
	detect U	یافتن
	detected U	یافتن
	detects U	یافتن
	discovers U	یافتن
	tensing U	تشدید یافتن
	tensest U	تشدید یافتن
	outspread U	گسترش یافتن
	get out U	رهایی یافتن
	to get off U	رهایی یافتن از
	scant U	تخفیف یافتن
	to gain in nealth U	بهبودی یافتن
	deploying U	گسترش یافتن
	to extricate oneself U	رهایی یافتن
	deploy U	گسترش یافتن
	dwindling U	تدریجاکاهش یافتن
	to come to know U	اگاهی یافتن
	deploys U	گسترش یافتن
	to look oneself again U	بهبود یافتن
	transcend U	برتری یافتن
	to get rid of U	رهایی یافتن از
	to grow better U	بهبودی یافتن
	to get fame U	شهرت یافتن
	to gain the upper hand U	غلبه یافتن
	tenser U	تشدید یافتن
	transcends U	برتری یافتن
	transcending U	برتری یافتن
	tensed U	تشدید یافتن
	tense U	تشدید یافتن
	to get ones hand in U	دست یافتن به
	attain U	دست یافتن
	tenses U	تشدید یافتن
	transcended U	برتری یافتن
	dwindles U	تدریجاکاهش یافتن
	ensures U	اطمینان یافتن
	ensuring U	اطمینان یافتن
	insures U	اطمینان یافتن
	insuring U	اطمینان یافتن
	circumfuse U	گسترش یافتن
	center U	تمرکز یافتن
	bunchout U	برامدگی یافتن
	break out U	شیوع یافتن
	ensured U	اطمینان یافتن
	ensure U	اطمینان یافتن
	come through U	وقوع یافتن
	come round U	شفا یافتن
	come off U	وقوع یافتن
	diminish U	نقصان یافتن
	come off U	تحقق یافتن
	diminish U	تقلیل یافتن
	diminishes U	نقصان یافتن
	diminishes U	تقلیل یافتن
	dominate U	تفوق یافتن
	dominated U	تفوق یافتن
	to pull round U	بهبودی یافتن
	terminates U	خاتمه یافتن
	relax U	تخفیف یافتن
	relaxes U	تخفیف یافتن
	relaxing U	تخفیف یافتن
	dwindle U	تدریجاکاهش یافتن
	dwindled U	تدریجاکاهش یافتن
	to reach for knowledge U	برای یافتن
	dominates U	تفوق یافتن
	to undergo a change U	تغییر یافتن
	to take courage U	خرات یافتن
	terminate U	خاتمه یافتن
	accede U	راه یافتن
	to quit oneself of U	رهائی یافتن از
	terminated U	خاتمه یافتن
	convect U	انتقال یافتن
	look oneself again U	بهبود یافتن
	acceding U	دست یافتن
	acceding U	راه یافتن
	achieves U	دست یافتن
	achieved U	دست یافتن
	achieve U	دست یافتن
	outreach U	برتری یافتن
	alters U	تغییر یافتن
	shrinking U	کاهش یافتن
	accedes U	راه یافتن
	accedes U	دست یافتن
	pick up health U	بهبود یافتن
	meliorate U	بهبود یافتن
	ends U	خاتمه یافتن
	misalign U	تغییر یافتن
	ended U	خاتمه یافتن
	end U	خاتمه یافتن
	achieving U	دست یافتن
	acceded U	راه یافتن
	overcome U	غلبه یافتن
	overcomes U	غلبه یافتن
	overcoming U	غلبه یافتن
	penetract U	راه یافتن
	recover U	بهبودی یافتن
	recovering U	بهبودی یافتن
	recovers U	بهبودی یافتن
	overspread U	بسط یافتن
	luxuriate U	شکوه یافتن
	overmatch U	تفوق یافتن
	luxuriated U	شکوه یافتن
	perennate U	دوام یافتن
	pickup U	بهبودی یافتن
	recvperate U	بهبودی یافتن
	luxuriating U	شکوه یافتن
	diverge U	انشعاب یافتن
	diverged U	انشعاب یافتن
	diverges U	انشعاب یافتن
	pull round U	بهبودی یافتن