Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
not a patch on
U
به هیچ طرف مقایسه نیست با
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
comparable
U
آنچه قابل مقایسه نیست
dry cell battery
U
باتری ای که قابل شارژ مجدد نیست مقایسه شودباRechergeable Battery
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
U
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
Other Matches
to contrast
[with]
U
مقایسه کردن با
[برابرکردن برای مقایسه]
All is not gold that glitters.
<proverb>
U
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
winchester disk
U
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
step frame
U
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparent
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparently
U
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
U
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
U
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
it is past all hope
U
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
datum line
U
خط مقایسه
analogy
U
مقایسه
analogies
U
مقایسه
comparison
U
مقایسه
resemblance
U
مقایسه
comparisons
U
مقایسه
collation
U
مقایسه
collations
U
مقایسه
comparison
U
روش مقایسه
compares
U
مقایسه کردن
compared
U
مقایسه کردن
comparison operator
U
عملگر مقایسه
to draw comparisons
U
مقایسه کردن
compare
U
مقایسه کردن
comparisons
U
روش مقایسه
refrence
U
مبنای مقایسه
comparing
U
مقایسه کردن
comparableness
U
قابلیت مقایسه
incomparable
U
غیرقابل مقایسه
datum
U
سطح مقایسه
incomparable
U
مقایسه ناپذیر
cf
U
مقایسه شود
even parity
U
مقایسه زوج
frequency comparison
U
مقایسه فرکانس
parity bit
U
بیت مقایسه
assimilatc
U
مقایسه نمودن
incommensurable
U
مقایسه ناپذیر
logical comparison
U
مقایسه منطقی
parity error
U
خطای مقایسه
parity error
U
غلط مقایسه
to make comparisons
U
مقایسه کردن
no parity
U
عدم مقایسه
contrasts
U
مقایسه کردن
parity checking
U
بازبینی مقایسه
contrast
U
مقایسه کردن
comparatively
U
بطور مقایسه
contrasted
U
مقایسه کردن
odd parity
U
مقایسه فرد
contrasting
U
مقایسه کردن
comparator
U
مقایسه کننده
incomparability
U
مقایسه ناپذیری
analogous
U
قابل مقایسه
by comparison
U
وقتی مقایسه می شوند
to stand comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
paired comparisons method
U
روش مقایسه جفتی
comparator
U
وسیله انجام مقایسه
to compare oppsites
U
چیزهای ضد را با هم مقایسه کردن
to bear comparison with
U
قابل مقایسه بودن با
comparative philology
U
علم مقایسه زبانها
comparative gage
U
دستگاه مقایسه کننده
comparably
U
بطور قابل مقایسه
incomparably
U
بطور غیرقابل مقایسه
a comparison of the brain to a computer
U
مقایسه ای از مغز با کامپیوتر
table comparator
U
مقایسه کننده نوارها
a beauty and an elegance beyond
[ without]
compare
U
زیبایی و ظرافتی بی مقایسه
between
U
دربین درمقام مقایسه
Next to you I'm slim.
U
در مقایسه با تو من لاغر هستم.
tape comparator
U
مقایسه کننده نوار
A comparison of theory and practice.
U
مقایسه ای از نظری و عمل.
incomparability
U
غیر قابل مقایسه
measure
U
مقایسه کردن سنجش
relational database management system
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
comparable
U
قابلیت مقایسه قیاس پذیر
to drow a p between two
U
دوچیزراباهم مقایسه یاتشبیه کردن
That's a poor comparison.
U
این مقایسه ای نا مناسب است.
comparable
U
قابل مقایسه مانند کردنی
priorities
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
priority
U
اهمیت یک شغل در مقایسه با سایرین
relative
U
آنچه با دیگری مقایسه شود
a comparison of men's salaries with those of women
U
مقایسه حقوق مردان با زنان
VBScript
U
مقایسه شود با JAVA SCRIPT
proportions
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
proportion
U
اندازه چیزی در مقایسه با سایرین
document comparison utility
U
برنامه کمکی مقایسه مدارک
parity error
U
اشتباه مقایسه خطای توازن
relational database
U
نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
it is inexpedient to reply
U
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
Today's weather is mild by comparison.
U
در مقایسه هوای امروز ملایم است.
to be out of all proportion to something
U
غیر مقایسه بودن نسبت به چیزی
jobs
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
a comparison between European and Japanese schools
U
مقایسه ای بین مدارس اروپایی و ژاپنی
The comparison is misleading
[flawed]
.
U
مقایسه گمراه کننده
[ ناقص ]
است.
cost effectiveness
U
سودمندبودن بیشتربودن درامد در مقایسه باهزینه ها
job
U
اهمیت یک کار در مقایسه با دیگر کارها
a comparison of the tax systems in Italy and Spain
U
مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
index number
U
مقایسه حجم در بعضی مواقع با عدد شاخص
collate
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collates
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collated
U
مقایسه کردن و قرار دادن موضوعات به ترتیب
collating
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
collates
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
Comparison with other countries is extremely interesting.
U
مقایسه با کشورهای دیگر بی اندازه جالب توجه است.
collate
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
By
[In]
comparison with the French, the British eat far less fish.
U
در مقایسه با فرانسوی ها، انگلیسی ها به مراتب کمتر ماهی می خورند.
collated
U
به هم مرتبط کردن امور مقایسه دو چیز مربوط به یک موضوع
On comparison, the Mercedes was the more reliable of the two cars.
U
هنگام مقایسه دو خودرو، بنز قابل اطمینان تر بود.
Participation rates are low compared to international standards.
U
میزان مشارکت در مقایسه با استانداردهای بین المللی کم است .
local area network
U
و توسط کابل بهم وصل می شوند. مقایسه شود با WAN
summation check
U
بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
vertical
U
بررسی تشخیص خطا که بیتهای کلمه با کل آن مقایسه و جمع می شوند
move of pattern
U
[وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
Dhrystone benchmark
U
سیستمی آماری برای اندازه گیری و مقایسه کارایی کامپیوتر
phosphor
U
اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
spellcheck
U
بررسی صحت نوشتار کلمه با مقایسه آن با لغت نامه موجود در کامپیوتر
benchmark
U
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator.
U
هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
benchmarks
U
نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
doubled
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
activities
U
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
activity
U
تعداد فایل هایی که در حال حاضر در مقایسه با کل آنها استفاده شده اند
doubled up
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
U
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
When compared to other countries around the world, Britain spends little on defence.
U
در مقایسه با کشورهای دیگر در سراسر جهان بریتانیا کم برای دفاع خرج می کند.
pair exchange sorting algorithm
U
نوعی الگوریتم مرتب کردن مستلزم مقایسه دادههای زوج بندی شده
The Web site allows consumers to make direct comparisons between competing products.
U
این وب گاه اجازه می دهد مصرف کنندگان مستقیما محصولات رقیبها را با هم مقایسه بکنند..
volatility
U
تعداد رکوردهایی که از یک سیستم کامپیوتری حذف یا لعنه می شوند در مقایسه با کل اعداد ذخیره شده
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.
U
این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
DES
U
استاندارد دولت آمریکا برای سیستم رمز بلاک داده با امنیت بالا. مقایسه با # Public Key #
densities
U
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن
density
U
دیسکی که میتواند دو بیت داده را در واحد مسافت ذخیره کند در مقایسه با دیسک استاندارد با استفاده از پردازنده پیشرفته نوشتن
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
There is just no comparison between canned vegetables and fresh ones.
U
سبزیجات کنسرو شده و سبزیجات تازه اصلا قابل مقایسه نیستند.
linear
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا به جواب برسد.
four ball
U
مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
mouses
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse
U
نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
aint
U
نیست
it is well enough
U
بد نیست
he takes no notice of it
U
نیست
storage
U
می نیست
It's not new.
نو نیست.
isn't
U
نیست
auxiliaries
U
نیست
secondary
U
نیست
auxiliary
U
نیست
Plug and Play
U
یچ نیست
he is not of our number
U
از ما نیست
temporary storage
U
می نیست
searched
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
search
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searches
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
searchingly
U
روش جستجو که هر عنصریت را با کلید جستجو مقایسه میکند تا عنصر مورد نظر پیدا شود.
leap frog test
U
و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
This compares to the Mini models, which cost only 200 EUR.
U
این قابل مقایسه است با مدل های مینی که قیمتشان فقط ۲۰۰ اویرو است.
DTMF
U
روش شماره گیری با دستگاه تلفن که در آن هر شماره یک TONE ایجاد میکند مقایسه شود با Pulse Dialling
penetrometer
U
وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
no hurry
U
عجلهای نیست
thereis no end to it
U
انراپایانی نیست
niet le fait
U
کار او نیست
it is unsuitable
U
مناسب نیست
it lies beyond his competence
U
در صلاحیت او نیست
it is not in good workingorder
U
دایر نیست
my health is tolerable
U
حالم بد نیست
ought not
U
شایسته نیست
it is nothing out of the way
U
غریب نیست
it is unnecessary
U
لازم نیست
it's only me
U
کسی نیست
it needs not
U
لازم نیست
no trouble
U
زحمتی نیست
it is immaterial
U
چیزی نیست
it has escaped my remembrance
U
یاد نیست
he is a bad husband
U
صرفه جو نیست
he has nothing in him
U
کسی نیست
that is not it
U
این نیست
no object
U
چیزی نیست
no matter
U
چیزی نیست
dont mention it
U
چیزی نیست
that is wrong
U
درست نیست
the ice is treach erous
U
یخ محکم نیست
there is no hurry
U
عجلهای نیست
close the door please
U
اگرزحمت نیست
he is none of my friends
U
او از دوستان من نیست
that depends
U
معلوم نیست
he is out of his senses
U
بهوش نیست
it is not half bad
U
هیچ بد نیست
inextinct
U
نیست نشده
if you please
U
اگرزحمت نیست
It's not new.
جدید نیست.
There is no hot water
U
آب گرم نیست.
i do not have it in me
U
از من ساخته نیست
he knows a thing or two
U
بی تجربه نیست
he is not in it
U
داخل نیست
he is rather i. than sick
U
ناخوش نیست
he is out of huomor
U
سر دماغ نیست
he is out of huomor
U
سر خلق نیست
there is no hurry
U
شتابی نیست
I dont remember ( recall ) .
U
یادم نیست
Nevermind!
U
مهم نیست !
needn't
U
لازم نیست
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com