Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
disaffiliate
U
به همکاری یا شراکت خاتمه دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
ended
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ends
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
end
U
خاتمه دادن خاتمه یافتن
keep someone on
<idiom>
U
اجازه همکاری دادن
to put an end to
U
خاتمه دادن
to bring to an end
U
خاتمه دادن
to break off
U
خاتمه دادن
call off
U
خاتمه دادن
cessation
U
خاتمه دادن
to knit up
U
خاتمه دادن
pt down
U
بزوربچیزی خاتمه دادن
terminates
U
خاتمه دادن منتهی
termination
U
خاتمه دادن یا توقف
completing
U
خاتمه دادن به یک کار
completes
U
خاتمه دادن به یک کار
completed
U
خاتمه دادن به یک کار
terminate
U
خاتمه دادن منتهی
lay off
U
بخدمت خاتمه دادن
layoffs
U
خاتمه دادن به خدمت
terminated
U
خاتمه دادن منتهی
layoff
U
خاتمه دادن به خدمت
to fight out
U
باجنگ خاتمه دادن
complete
U
خاتمه دادن به یک کار
muster out
U
بخدمت خاتمه دادن
to get done with
U
خاتمه دادن تمام کردن
to wind up
U
خاتمه دادن بپایان رساندن
ends
U
تمام کردن خاتمه دادن
ended
U
تمام کردن خاتمه دادن
end
U
تمام کردن خاتمه دادن
ends
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
logging
U
عمل خاتمه دادن عملیات در یک سیستم
ended
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
end
U
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
hang-up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang-ups
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
hang up
U
ماندن به صحبت تلفنی خاتمه دادن زنگ زدن
interplead
U
پیش از اقامه دعوا بر کسی باهم دعوای حقوقی را خاتمه دادن
ended
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
sequential
U
خاتمه دادن یک کار در سیستم دستهای پیش از اینکه بعدی شروع شود
end
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ends
U
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
burn out
U
تمام شدن سوخت به طور غیرمنتظره خاتمه سوزش زمان خاتمه سوزش سوختن
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
in joint partnership
U
به شراکت
partnership
U
شراکت
partnerships
U
شراکت
coparcenery
U
شراکت درارث
load sharing
U
شراکت در بارگذاری
unity
U
شراکت موافقت واحد
jump instruction
U
دستور برنامه نویسی برای خاتمه دادن به یک سری دستورات و هدایت پردازنده به بخش دیگر برنامه
swopped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swops
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swaps
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swopping
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swapped
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
swap
U
توقف استفاده از یک برنامه قرار دادن موقت آن در محل ذخیره سازی , اجرای برنامه ریگر و پس از خاتمه بازگشت به برنامه اولی
synergism
U
همکاری
co-operate
U
همکاری
collaboration
U
همکاری
competitions
U
همکاری
competition
U
همکاری
cooperation
U
همکاری
cahoots
U
همکاری
solidarity
U
همکاری همبستگی
teamwork
U
روح همکاری
cooperative work
U
همکاری مشترک
cooperation
U
همکاری مشترک
collaboration
U
همکاری مشترک
co-operation
U
همکاری مشترک
disassociate
U
همکاری نکردن
disassociated
U
همکاری نکردن
noncooperation
U
عدم همکاری
antagonistic cooperation
U
همکاری ناساز
disassociating
U
همکاری نکردن
take on
<idiom>
U
شروع به همکاری
disassociates
U
همکاری نکردن
incoordination
U
عدم همکاری
synergy
U
همکاری یاری
synergistic
U
همکاری کننده
assists
U
یاور همکاری
disaffiliation
U
عدم همکاری
assisting
U
یاور همکاری
synergistic
U
مربوط به همکاری
assisted
U
یاور همکاری
disaffiliate
U
همکاری نکردن
assist
U
یاور همکاری
mutualism
U
اصول همکاری
cooperator
U
همکاری کننده
incoordinate
U
فاقد حس همکاری
logroll
U
همکاری کردن
close coordination
U
همکاری نزدیک
coact
U
همکاری کردن
logrolling
U
همکاری متقابل
close controlled
U
همکاری نزدیک
pull together
U
همکاری کردن
gung-ho
U
آمادهی همکاری و عمل
dissociates
U
قطع همکاری وشرکت
dissociate
U
قطع همکاری وشرکت
dissociating
U
قطع همکاری وشرکت
cooperation
U
همکاری تشریک مساعی
contributions
U
هم بخشی همکاری وکمک
disassociation
U
عدم یا فسخ همکاری
contribution
U
هم بخشی همکاری وکمک
enter into partnership with someone
U
شرکت کردن شراکت کردن
abasia
U
عدم همکاری عضلات محرکه
handle with kid gloves
<idiom>
U
باکسی همکاری دقیق داشتن
to distance
[dissociate]
oneself from
U
دوری
[قطع همکاری]
کردن از
take turns
<idiom>
U
انجام کاری با همکاری یکدیگر
organization for european economic coopr
U
سازمان همکاری اقتصادی اروپا
organization for economic co opration
U
سازمان توسعه و همکاری اقتصادی
synergetic
U
دارای اشتراک مساعی همکاری کننده
consolidation psychological operation
U
عملیات روانی برای جلب همکاری مردم
to dissociate
[disassociate]
oneself from somebody
[something]
U
از کسی
[چیزی]
دوری
[قطع همکاری]
کردن
community relations
U
روابط همکاری بین سازمانهای نظامی وقشرهای اجتماعی
to opt out
[of something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام ندهند یا همکاری نکنند
bank giro
U
همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
to opt in
[something]
U
تصمیم گرفتن که کاری را انجام بدهند یا همکاری بکنند
closures
U
خاتمه
closure
U
خاتمه
lay-off
U
خاتمه
termination
U
خاتمه
abrogation
U
خاتمه
dismissal
U
خاتمه
letter of dismissal
U
خاتمه
notice of cancellation
U
خاتمه
ends
U
خاتمه
expiry
U
خاتمه
notice of termination
U
خاتمه
last a
U
خاتمه
notice to quit
U
خاتمه
end
U
خاتمه
quit
U
خاتمه
quitting
U
خاتمه
ended
U
خاتمه
notice of determination
U
خاتمه
withdrawal
U
خاتمه
end all
U
خاتمه
prorogation
U
خاتمه
sequels
U
خاتمه
ending
U
خاتمه
sequel
U
خاتمه
endings
U
خاتمه
end
U
خاتمه یافتن
ended
U
خاتمه فرجام
ended
U
خاتمه یافتن
end
U
خاتمه فرجام
ends
U
خاتمه فرجام
ends
U
خاتمه یافتن
general discharge
U
خاتمه خدمت
expirations
U
خاتمه بازدم
closing
U
خاتمه عملیات
terminated
U
خاتمه یافتن
end mark
U
نشان خاتمه
rise
U
خاتمه یافتن
rises
U
خاتمه یافتن
due out
U
خاتمه یافته
ending
U
خاتمه پیام
terminates
U
خاتمه یافتن
endings
U
خاتمه پیام
wrap up
U
خاتمه یافتن
terminate
U
خاتمه یافتن
aborts
U
خاتمه غیرعادی
expiration
U
خاتمه بازدم
terminative
U
خاتمه دهنده
abort
U
خاتمه غیرعادی
aborted
U
خاتمه غیرعادی
aborting
U
خاتمه غیرعادی
abend
U
خاتمه غیر عادی
abnormal end
U
خاتمه غیر عادی
walking papers
U
ورقه خاتمه خدمت
walking ticket
U
ورقه خاتمه خدمت
end spell
U
خاتمه هر کلمه رمز
end spell
U
خاتمه کلمات رمز
denunciations
U
اعلان الغاء یا خاتمه
post hostilities
U
بعداز خاتمه مخاصمات
post hostilities
U
بعد از خاتمه درگیریها
denunciation
U
اعلان الغاء یا خاتمه
end of transmission block
U
خاتمه ارسال بلاک
terminated
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminates
U
محدود کردن خاتمه یافتن
terminate
U
محدود کردن خاتمه یافتن
to come to an end
U
خاتمه یافتن تمام شدن
completes
U
خاتمه یافته یا کامل شده
complete
U
خاتمه یافته یا کامل شده
to draw to a close
U
به پایان یا خاتمه نزدیک شدن
post flight
U
بعد از خاتمه پرواز هواپیما
completing
U
خاتمه یافته یا کامل شده
completed
U
خاتمه یافته یا کامل شده
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
backstabber
U
خیانتکار
[همکاری یا دوستی که قابل اعتماد در نظر گرفته شود اما پشت سر آدم حمله می کند ]
abended
U
خاتمه یافته بطور غیر عادی
static
U
چاپ وضعیت سیستم پس از خاتمه فرآیند
contract termination
U
فسخ یا خاتمه تمام یا قسمتی از قرارداد
adjourns
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourning
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourned
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
adjourn
U
بوقت دیگر موکول کردن خاتمه یافتن
presentation layer
U
کدها و تقاضاهای شروع و خاتمه اتصال توافق می :ند
reverse
U
سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com