Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
embroil
U
به نزاع انداختن
embroiled
U
به نزاع انداختن
embroiling
U
به نزاع انداختن
embroils
U
به نزاع انداختن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
jar
U
دعوا و نزاع طنین انداختن
jarred
U
دعوا و نزاع طنین انداختن
jars
U
دعوا و نزاع طنین انداختن
Other Matches
drops
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop
U
گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
bring down
U
به زمین انداختن حریف انداختن شکار
horrifying
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
jeopard
U
بخطر انداختن بمخاطره انداختن
horrified
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrifies
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
horrify
U
بهراس انداختن به بیم انداختن
steer roping
U
کمند انداختن به گاو ونگهداشتن ناگهانی اسب برای انداختن گاو بزمین
faction
U
نزاع
dispute
U
نزاع
wars
U
نزاع
war
U
نزاع
fighting
U
نزاع
dustup
U
نزاع
disputed
U
نزاع
wrangle
U
نزاع
spars
U
نزاع
sparred
U
نزاع
spar
U
نزاع
wrangled
U
نزاع
jarring
U
نزاع
dissension
U
نزاع
embroilment
U
نزاع
disputing
U
نزاع
disputes
U
نزاع
strife
U
نزاع
fusses
U
نزاع
fussing
U
نزاع
tussle
U
نزاع
quarreled
U
نزاع
tussled
U
نزاع
hotwar
U
نزاع
tussles
U
نزاع
quarrel
U
نزاع
fussed
U
نزاع
fuss
U
نزاع
quarrels
U
نزاع
quarrelling
U
نزاع
contretemps
U
نزاع
factions
U
نزاع
quarrelled
U
نزاع
quarreling
U
نزاع
tussling
U
نزاع
rowed
U
نزاع
battles
U
نزاع
scuffles
U
نزاع
battling
U
نزاع
scuffle
U
نزاع
scuffling
U
نزاع
waned
U
نزاع
wane
U
نزاع
falling-out
U
نزاع
strifeless
U
بی نزاع
falling out
U
نزاع
rows
U
نزاع
wrangling
U
نزاع
brangle
U
نزاع
row
U
نزاع
battled
U
نزاع
wrangles
U
نزاع
wanes
U
نزاع
waning
U
نزاع
battle
U
نزاع
scuffled
U
نزاع
affray
U
نزاع
fight
U
نزاع کردن
squealed
U
دعوا نزاع
squeal
U
دعوا نزاع
quarrelled
U
نزاع کردن
tussling
U
نزاع کردن
to pull caps
U
نزاع کردن
quarrelling
U
نزاع کردن
jar
U
نزاع کردن
quarrels
U
نزاع کردن
jarred
U
نزاع کردن
contentions
U
مشاجره نزاع
fights
U
نزاع کردن
squeals
U
دعوا نزاع
quarrelsomely
U
نزاع طلبانه
discord
U
دعوا نزاع
contention
U
مشاجره نزاع
quarreled
U
نزاع کردن
tussles
U
نزاع کردن
quarrel
U
نزاع کردن
frays
U
نبرد نزاع
frayed
U
نبرد نزاع
fray
U
نبرد نزاع
tussle
U
نزاع کردن
barrator
U
اهل نزاع
quarreling
U
نزاع کردن
tussled
U
نزاع کردن
disputed
U
مشاجره نزاع
to fall out
U
نزاع کردن
flite
U
نزاع کردن
disputed
U
نزاع کردن
disputing
U
منازعه نزاع
disputing
U
نزاع کردن
disputing
U
مشاجره نزاع
dispute
U
مشاجره نزاع
disputes
U
منازعه نزاع
dissentious
U
نزاع جو موردنزاع
the root of dispute
U
مایه نزاع
disputes
U
نزاع کردن
disputes
U
مشاجره نزاع
disputed
U
منازعه نزاع
dispute
U
نزاع کردن
dispute
U
منازعه نزاع
wrangle
U
نزاع کردن
wrangled
U
نزاع کردن
war
U
محاربه نزاع
contentiousness
U
نزاع طلبی
wrangling
U
نزاع کردن
wrangles
U
نزاع کردن
militancy
U
نزاع طلبی
jars
U
نزاع کردن
wars
U
محاربه نزاع
warfare
U
نزاع زدو خورد
contested area
U
منطقه مورد نزاع
extirpate the source of dispute
U
قلع ماده نزاع
scrap
U
نزاع اوراق کردن
tousle
U
مچاله کردن نزاع
quarrelsomeness
U
نزاع طلبی جنگجوئی
brawling
U
نزاع وجدال کردن
brawl
U
نزاع وجدال کردن
brawled
U
نزاع وجدال کردن
brawls
U
نزاع وجدال کردن
they dispute about nothing
U
درسرهیچ نزاع می کنند
scrapping
U
نزاع اوراق کردن
scrapped
U
نزاع اوراق کردن
they had words
U
باهم نزاع کردند
scraps
U
نزاع اوراق کردن
quarelsomeness
U
نزاع طلبی فتنه جوئی
To go for each other.
U
بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
battle royal
U
نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
To come to blows .
U
دست به یقه شدن ( نزاع کردن )
militant
U
اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
militants
U
اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
pacific settlement
U
تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
wrangling
U
داد و بیداد
[مشاجره]
[نزاع]
[اصطلاح تحقیر آمیز]
let down
U
پایین انداختن انداختن
prize fighting
U
درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
billiard point
U
در بازی بیلیارد انگلیسی 2امتیاز برای کارامبول و 3امتیاز برای کیسه انداختن در بازی امریکایی 1 امتیازبرای کارامبول و امتیازهای دیگر برای کیسه انداختن
strives
U
جدوجهد کردن نزاع کردن
strive
U
جدوجهد کردن نزاع کردن
striven
U
جدوجهد کردن نزاع کردن
strived
U
جدوجهد کردن نزاع کردن
striving
U
جدوجهد کردن نزاع کردن
omitted
U
انداختن
felled
U
انداختن
hurled
U
انداختن
flinging
U
انداختن
fell
U
انداختن
fling
U
انداختن
throw
U
انداختن
omits
U
انداختن
throwing
U
انداختن
fells
U
انداختن
felling
U
انداختن
throws
U
انداختن
let fall
U
انداختن
spilled or spilt
U
انداختن
run home
U
جا انداختن
to put back
U
پس انداختن
slings
U
انداختن
omit
U
انداختن
slinging
U
انداختن
hurls
U
انداختن
omitting
U
انداختن
sling
U
انداختن
hurl
U
انداختن
flings
U
انداختن
to skips over
U
انداختن
souse
U
انداختن
retroject
U
پس انداختن
deracination
U
بر انداختن
to fire off a postcard
U
انداختن
to lay by the heels
U
بر انداختن
launching
U
به اب انداختن
launches
U
به اب انداختن
relegating
U
انداختن
relegates
U
انداختن
relegated
U
انداختن
hewn
U
انداختن
line
U
خط انداختن در
to let fall
U
انداختن
to let drop
U
انداختن
pilling
U
تل انداختن
to leave out
U
انداختن
emplace
U
جا انداختن
overthrowing
U
بر انداختن
lines
U
خط انداختن در
launched
U
به اب انداختن
relegate
U
انداختن
overthrows
U
بر انداختن
to hew down
U
انداختن
delete
U
انداختن
deleted
U
انداختن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com