English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
run up <idiom> U به مقدارچیزی اضافه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overtime U وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
eke U اضافه کردن بر
append U اضافه کردن
step up U اضافه کردن
adds U اضافه کردن
subjoin U اضافه کردن
adding U اضافه کردن
add U اضافه کردن
add U اضافه کردن
imburse U اضافه کردن
superadd U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
superaddition U بیش از حد لزوم اضافه کردن سربار کردن
overdraw U اضافه برداشت کردن
add in memory اضافه کردن به حافظه
gerunds U اسمی که از اضافه کردن
gerund U اسمی که از اضافه کردن
inset U افزودن اضافه کردن گذاشتن
subjoin U در پایان افزودن اضافه کردن
ring up <idiom> U اضافه کردن آمار پولی
insets U افزودن اضافه کردن گذاشتن
shore up <idiom> U اضافه کردن چیزی که ضعیف است
adapting U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
adapts U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
complement U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complemented U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
condition U اضافه کردن داده ارسالی پس از برخورد با مجموعه پارامترها
complements U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
complements U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complement U با اضافه کردن یک به مکمل اول عدد بدست می آید
complementing U با اضافه کردن یک به نهمین مکمل یک عدد بدست می آید
adapt U تغییر یا تنظیم یا اضافه کردن به چیزی تا مناسب شود
aggravate U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravated U اضافه کردن خشمگین کردن
aggravates U اضافه کردن خشمگین کردن
augments U اضافه کردن تقویت کردن
augment U اضافه کردن تقویت کردن
augmented U اضافه کردن تقویت کردن
augmenting U اضافه کردن تقویت کردن
accessorize U اضافه کردن وسایل جانبی و تزئینات به لباس و اتاق و غیره
maintenance U فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
surcharges U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge U زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
dither U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithered U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
dithers U ایجاد منحنی یا خط ی که با اضافه کردن آن به پیکسلهای تشکیل دهنده تصویر نرم تر به نظر می رسند
editor U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
editors U نرم افزاری که برای وارد کردن و تصحیح متن یا برنامههای اضافه شده تحت پیشرفت به کار می رود
intensive cultivation U اضافه کردن مقدار تولید از طریق افزایش عامل کار یا سرمایه بدون اینکه سطح زیر کشت زیادشود
graphics U تعداد توابع ذخیره شده در فایل کتابخانهای که به هر برنامه کاربر اضافه میشود برای ساده کردن عمل نوشتن برنامههای گرافیکی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
checksum U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total U آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
overload U زیاد بار کردن اضافه بار
overloaded U زیاد بار کردن اضافه بار
overloads U زیاد بار کردن اضافه بار
B register U 1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
plusage U اضافه
excesses U اضافه
spare U اضافه
excess U اضافه
plussage U اضافه
increased U اضافه
increase U اضافه
increases U اضافه
additions U اضافه
addition U اضافه
in a. to U به اضافه
surplus U اضافه
spared U اضافه
surpluses U اضافه
in addition to <prep.> U به اضافه
extra U اضافه
extra- U اضافه
extras U اضافه
overplus U اضافه
increscent U اضافه
augmentation U اضافه
extra <adj.> U اضافه
special <adj.> U اضافه
overdraft U اضافه برداشت
overload U اضافه بار
surcharge U اضافه بها
surcharge U اضافه بار
overloaded U اضافه فرفیت
surcharges U اضافه بها
surcharges U اضافه بار
overloaded U اضافه بار
possessives U حالت اضافه
overpopulation U اضافه جمعیت
overdrafts U اضافه برداشت
possessive U حالت اضافه
overshoot U اضافه جهش
affixes U اضافه نمودن
overloads U اضافه فرفیت
overshooting U اضافه جهش
overloading U اضافه بار
overloads U اضافه بار
service charge U اضافه کار
furthermore <adv.> U اضافه بر این
salary increase U اضافه حقوق
additionally <adv.> U اضافه بر این
forby <adv.> U اضافه بر این
overloading U اضافه فرفیت
besides <adv.> U اضافه بر این
aside from that <adv.> U اضافه بر این
also [moreover] <adv.> U اضافه بر این
overloading U بارگذاری اضافه
further [moreover] <adv.> U اضافه بر این
in addition <adv.> U اضافه بر این
overload U اضافه فرفیت
on to <adv.> U اضافه بر این
on top of that <adv.> U اضافه بر این
beyond that <adv.> U اضافه بر این
what is more <adv.> U اضافه بر این
over and above <adv.> U اضافه بر این
on top of this <adv.> U اضافه بر این
moreover <adv.> U اضافه بر این
overloading U اضافه بارگذاری
preposition U حرف اضافه
accesses U الحاق اضافه
accessing U الحاق اضافه
budget surplus U اضافه بودجه
over load U اضافه بار
confession and avoidance U به ان اضافه میکند
added U اضافه شده
accessed U الحاق اضافه
excesses U اضافه مازاد
premiums U اضافه ارزش
prepositions U حرف اضافه
premium U اضافه ارزش
added to that U اضافه بران
overvoltage U اضافه ولتاژ
per U حروف اضافه
overtimer U اضافه کار کن
overproduction U اضافه تولید
overpotential U اضافه ولتاژ
excess U اضافه مازاد
access U الحاق اضافه
overtime U اضافه کاری
overtime U اضافه کار
surtax U اضافه مالیات
affixing U اضافه نمودن
genitive U حالت اضافه
widening U اضافه پهنا
overcharging U اضافه هزینه
excess luggage U اضافه بار
excess price U اضافه قیمت
overcharges U اضافه هزینه
superimposable U قابل اضافه
superimposable U اضافه شدنی
overcharged U اضافه هزینه
overcharge U اضافه هزینه
margin product U اضافه محصول
overshoots U اضافه جهش
gen U حالت اضافه
affixed U اضافه نمودن
affix U اضافه نمودن
exeed U اضافه شدن از
not to mention ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
not to say ... <idiom> U به اضافه اینکه ... است
capital gains U اضافه ارزش سرمایه
overload circuit switch U فیوز اضافه بار
over reinforcement U اضافه ارماتورگذاری شده
overload principle U اصل اضافه باری
over time pay U مزد اضافه کاری
import surcharge U حقوق گمرکی اضافه
over time pay U پول اضافه کار
overbreak U خاکبرداری اضافه برنیمرخ
overload circuit breaker U فیوز اضافه بار
repositional U مانند حرف اضافه
perquisites U عایدی اضافه برحقوق
non-add subtotal اضافه نکردن به زیرکل
play down U بازی در وقت اضافه
postpositive preposition U حرف اضافه الحاقی
extra bed U تخت خواب اضافه
additional bed [accommodation of persons] U تخت خواب اضافه
prepositionally U بطور حرف اضافه
perquisite U عایدی اضافه برحقوق
throw in <idiom> U اضافه دادن یا گذاشتن
effusions U اضافه جریان بزور
effusion U اضافه جریان بزور
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
overshooting U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
pad the bill <idiom> U اضافه شدن هزینههای کاذب
unjustified U که با کامپیوتر اضافه شده است
put in <idiom> U اضافه چیزی که قبلا گفته شد
leap day U روز اضافه در سال کبیسه
toincrease any one's salary U اضافه حقوق بکسی دادن
accession U شیی ء اضافه یا الحاق شده
forfeiture of premiums U ضرر اضافه ارزش سهام
latent U اضافه ازفرفیت بار موجود
producer surplus U اضافه ارزش تولید کننده
let off steam <idiom> U ازدست دادن انرژی اضافه
repositional U با حروف اضافه اغاز شده
inseparable preposition U حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
raise U ترقی دادن اضافه حقوق
overshoot U از حد خارج شدن اضافه جهیدن
net worth tax U مالیات بر اضافه ارزش دارائی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com