English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
I racked ( cudgeled ) my brain to find a solution . U به مغزم فشارآوردم تا راه حلی پیدا کنم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Much as I raked my brain . U هر چقدر به مغزم فشار آوردم
visible U پیدا
apparent U پیدا
axiomatical U پیدا
prosilient U پیدا
in a good light U پیدا
phenomenally U پیدا
phenomenal U پیدا
indiscernible able U نا پیدا
a rare bird U کم پیدا
visibility U پیدا
pin point U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
open roof U بام پیدا
trover U چیز پیدا ده
track U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
exposures U پیدا شدن
acquire پیدا کردن
exposure U پیدا شدن
spottable U پیدا کردنی
smell out U با بو پیدا کردن
scholastic agent U شاگرد پیدا کن
raise its head U پیدا شدن
finds U پیدا کردن
find U پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
turn up <idiom> U پیدا شدن
gain U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
average U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
finder U پیدا کننده
averaging U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
gained U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
escrow U اجرایی پیدا میکند
equation of payments U قاعده پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
pvogenous U از چرک پیدا شده
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
he looks malice U ازسیمای او پیدا است
primigenial U نخست پیدا شده
preempt U حق تقدم پیدا کردن
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
new discovered U تازه پیدا شده
hade U تمایل پیدا کردن
trove U چیز پیدا شده
get at able یافتنی پیدا کردنی
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
declined U شیب پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن
show up <idiom> U سر و کله اش پیدا می شود
It showed on his face. U از صورتش پیدا بود
liaise U ارتباط پیدا کردن
to win fame U شهرت پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
shield U حفاظ پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
neptunian U ازاب پیدا شده نپتونی
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
object symptoms U نشانههای پیدا یا بیرون نما
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
if he has found it U اگر ان را پیدا کرده باشد
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
shock U هول وهراس پیدا کردن
Fetch a doctor at once. U زود یک دکتر پیدا کن بیاور
Help me find my keys. U کمک کن کلیدهایم را پیدا کنم
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
respiring U امید تازه پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
The mountain peak is not in sight. U قله کوه پیدا نیست
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
pot luck U هرچه دردیگ پیدا شود
self born U پیدا شده در نفس انسان
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
respire U امید تازه پیدا کردن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
It I get the time . If I could spare sometime. If I round to it. U اگر رسیدم( فرصت پیدا شد )
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
Good oranges are very scarce . U پرتقال خوب خیلی کم پیدا می شود
Did you ever find that pen you lost ? U قلمت که گم شده بود پیدا کردی ؟
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
I couldnt find the way back. U نتوانستم راه بر گشت را پیدا کنم
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
needle in a haystack <idiom> U چیزی که خیلی سخت پیدا بشه
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
prominently U بطور پیدا یا اشکارا برجسته وار
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
bench warmer U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
scrape up <idiom> U پیدا یا جمع آوری چیزی ازروی نشانه
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
Our company has some pecuniary difficulties . U شرکت ما گرفتاریهای مالی پیدا کرده است
Are there any houses for sale in these parts? U این طرفها خانه فروشی پیدا می شود ؟
Things wI'll be looking up .Things wI'll be assuming a better shape (complexion). U اوضاع صورت بهتری پیدا خواهد کرد
we cannot trace the petitioner U نمیتوانم سابقه عرضحال دهنده را پیدا کنم
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
vinous eloquence U فصاحتی که در اثر خوردن شراب پیدا میشود
rigor mortis U جمود نعشی که 6 تا 01ساعت پس از مرگ پیدا میشود
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
the ship is hull down U کشتی چندان دوراست که تنه ان پیدا نیست
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
bench jockey U ذخیرهای که کمتر فرصت بازی پیدا میکند
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
kentish rag U یکجورسنگ اهک سخت که درkent پیدا میشود
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
Can you find me a porter? U آیا میتوانید برای من یک باربر پیدا کنید؟
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
these room let well U نمیتوانیم برای اطاقهایم اجاره نشین پیدا کنم
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
Can you find me a babysitter? U آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com