Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lapful
U
به قور یک دامن انچه در یک دامن جاگیرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
hoopskirt
U
دامن وپیراهن فنری زنها دامن ژوپن
lapful
U
یک دامن پر
overskirt
U
دامن رو
brorher in law
U
هم دامن
skirts
U
دامن دوختن
hobble skirt
U
دامن تنگ
farthingale
U
دامن فنری
farthingale
U
دامن پف کرده
skirted
U
دامن لباس
cut away
U
دامن گرد
cutty sark
U
دامن کوتاه
skirted
U
دامن دوختن
cutaway
U
دامن گرد
coatee
U
دامن کوتاه
chronicity
U
دامن گیری
tutu
U
دامن کوتاه
tutus
U
دامن کوتاه
mini-skirts
U
دامن کوتاه
mini-skirt
U
دامن کوتاه
unchaste
U
الوده دامن
tablier
U
پیش دامن
shirttail
U
دامن پیراهن
lappet
U
دامن اویز
lapfulof straw
U
یک دامن کاه
lapdog
U
سگ دامن پرورده
lap dog
U
سگ دامن پرورده
skirt
U
دامن دوختن
skirt
U
دامن لباس
lap
U
دامن لباس
crinoline
U
دامن پف کردن
lapped
U
دامن لباس
crinolines
U
دامن پف کردن
apron
U
پیش دامن
kilts
U
دامن مردانه
skirts
U
دامن لباس
aprons
U
پیش دامن
kilt
U
دامن مردانه
provokes
U
دامن زدن برانگیختن
provoked
U
دامن زدن برانگیختن
To add fuel to (fan) the flames.
U
آتش را دامن زدن
to add fuel to fire
آتش را دامن زدن
basque
U
دامن کوتاه زنانه
provoke
U
دامن زدن برانگیختن
morning coats
U
نیم تنه دامن گرد
draggle tail
U
دارای دامن کثیف والوده
to pour oil on the flame
U
اتش خشم را دامن زدن
panier
U
لول ژوین زیر دامن
panniers
U
لول ژوپن زیر دامن
midi
U
پیراهن زنانه با دامن متوسط
to pander to somebody
[something]
U
دامن زدن با کسی
[چیزی]
To appeal (turn)to someone for help.
U
دست به دامن کسی شدن
pannier
U
لول ژوپن زیر دامن
cut away
U
نیم تنه دامن گرد
maxi
U
پیراهن زنانه دامن بلند
morning coat
U
نیم تنه دامن گرد
skirt
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
skirted
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
improver
U
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
skirts
U
دامن دار کردن حاشیه گذاشتن به
tail coat
U
جامه دامن گرد که پشت ان ماننداست به دم
dress improver
U
لایی که درپشت دامن زنانه میگذارند
rational dress
U
نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
tailcoat
U
کت دامن گرد مخصوص مواقع رسمی
to beg somebody for something
U
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
frock coats
U
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
placket
U
ژوپن یا زیر پوش زنانه چاک دامن
to beg of somebody
U
دست به دامن کسی شدن
[بخاطر چیزی]
frock coat
U
نیم تنه دامن بلند مردانه فراک
sporran
U
چنته یاکیسه چرمی جلو دامن اسکاتلندیهای کوهستانی
peplum
U
نوعی ردا یانیم تنه زنانه دامن کوتاه
pull-backs
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
pull back
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
dress coat
U
جامه جلوبازمردانه که دامن ان درپشت است ودرمهمانیهای شب انرا
pull-back
U
چیزیکه بوسیله ان دامن زنانه راعقب نگاه میدارند
gremial
U
پارچهای که اسقف هنگام اجرای برخی ایین هاروی دامن میاندازد
slacks
U
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slackest
U
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
slack
U
دامن اویخته وشل لباس یا هر چیزاویخته وشل
dirndl
U
نوعی دامن بلند با کمر بلند
whatever
U
هر انچه
that which
U
انچه
whatever
U
انچه
for aught i know
U
انچه من میدانم
for a iknow
U
انچه من می دانم
so far as
U
تا ان اندازه که انچه
what
U
هرچه انچه
oive such as you have
U
انچه که داریدبدهید
as for as i know
U
انچه من میدانم
i lent him what money i had
U
انچه پول ...
as far as i can see
U
انچه من می فهمم
as far as in me lies
U
انچه از من بر می اید
ties of friendship
U
انچه دوستی اقتضامیکند
the needful
U
انچه باید کرد
purview of a book
U
انچه کتابی فرامیگیرد
makefast
U
انچه قایق را به ان میبندند
he did his level best
U
انچه از دستش برامدکرد
penful
U
انچه در یک قلم جا گیرد
more than needs
U
بیش از انچه بایسته
pitcherful
U
انچه دریک سبوجابگیرد
so far as i can guess
U
انچه من میتوانم حدس بزنم
do the necessary
U
انچه باید کرد بکنید
out of sight out of mind
U
از دل برود هر انچه از دیده برفت
my sentiment toward him
U
انچه من راجع باواحساس میکنم
cartful
U
انچه دریک گاری جا بگیرد
capful
U
انچه دریک کلاه جابگیرد
my recollectio of it is
U
انچه من بیادمی اورم اینست
it purports that
U
انچه از این فهمیده میشوداین که .....
layered
U
انچه مربوط به لایه ها باشد
i did all in my power
U
انچه در توانم بود کردم
the requirements of the law
U
انچه درقانون قید شده
he undid what i had done
U
انچه من رشته بودم او پنبه کرد
i paid his d. wages
U
مزد او را انچه لازم بود دادم
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
the document purports that
U
انچه از این سند مفهوم میشوداینست که
redefinable
U
انچه مجددا قابل تعریف است
bound
U
انچه که کارائی یک سیستم رامحدود میکند
whatsoe'er
U
هیچ هیچگونه هرقدر انچه هرانچه
i speak under correction
U
انچه می گویم ممکن است درست نباشد
fortuitism
U
اعتقادباینکه انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده
whaterer
U
هرچه انچه هرانچه هرقدر هیچ گونه
what you see is what you get
U
انچه می بینید همان است که بدست می اورید
finding
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
findings
U
انچه کارگر ازخود بر سر کار می برد یافت
i overpaid him for his work
U
مزد کارش را بیش از انچه حقش بود دادم
nemo dat quod non habet
U
هیچ کس نمیتواند انچه راکه مالکش نیست را به دیگری دهد
fortuist
U
کسیکه معتقداست که انچه درطبیعت پیداشده اتفاقی بوده است
breach of trust
U
کوتاهی درانجام دادن انچه که به موجب سند تنظیمی در تاسیس حقوقی می بایستی انجام دهد
materialism
U
فلسفه اصالت ماده اعتقاد به اینکه انچه وجود دارد ماده است
book value
U
ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
gurantee
U
عبارت از ان است که دولت یا دولتهایی طی معاهدهای متعهد شوند که انچه را قادر باشند جهت انجام امر معینی انجام دهند
whateer
U
هرانچه انچه هرانچه هرقدر هرچه
halfpennyworth
U
انچه به نیم پنی خریده شود ارزش نیم پنی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com