Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
comparmentalize
U
به قسمتهای مجزا تقسیم نمودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
design heuristics
U
راهنمایی هایی که به هنگام تقسیم یک مسئله یا برنامه بزرگ به قسمتهای کوچک وکنترل شدنی می توان از انهااستفاده کرد
station list
U
فهرست قسمتهای پایگاه دفترچه راهنمای قسمتهای مختلف پایگاه
divisor
U
عملوندی که برای تقسیم مقسوم علیه در عمل تقسیم به کار می روند
fissiparous
U
تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
vernier
U
درجه یا تقسیم بندی فرعی تقسیم بدرجات جزء
decollate
U
جدا کردن موضوعات مختلف به ورقههای مجزا. جدا کردن دو یا سه موضوع مختلف به حالت مجزا و برداشتن کاغذ کاربنی
baseband
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
base band
U
1-محدوده فرکانس سیگنال پیش از پردازش یا ارسال 2-سیگنالهای دیجیتالی ارسالی بدون تقسیم 3-اطلاعات تقسیم شده با یک فرکانس
trellis coding
U
روش تقسیم سیگنال که از تقسیم فرکانس و فاز استفاده میکند تا خروجی بیشتر و نرخ خطای کمتر برای سرعت ارسال داده بر حسب بیت در ثانیه ایجاد کند
subdividing
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivide
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivided
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
subdivides
U
بقسمتهای جزء تقسیم کردن باجزاء فرعی تقسیم بندی کردن
sector
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
sectors
U
کوچکترین فضای دیسک مغناطیسی که توسط کامپیوتر آدرس پذیر است . دیسکک به شیارهای هم مرکز تقسیم میشود و هر شیار به سکتورهایی تقسیم میشود که میتواند به بایتهای داده را ذخیره کند
weapon troops
U
قسمتهای ادوات
administrative services
U
قسمتهای اداری
innards
U
قسمتهای داخلی
field commands
U
قسمتهای رزمی
military services
U
قسمتهای نظامی
sang banshin
U
قسمتهای دست
signal services
U
قسمتهای مخابراتی
in other sectors
U
در قسمتهای دیگر جبهه
modular
U
دارای قسمتهای کوچک
alate
U
دارای قسمتهای جناحی
syntax
U
هم اهنگی قسمتهای مختلف
reserve components
U
قسمتهای احتیاط ارتش
lobar
U
واقع در قسمتهای ریه
weeded
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
weeding
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
bowdlerization
U
حذف قسمتهای خارج از اخلاق
adnexa
U
قسمتهای متصل بهم زائده
anisometric
U
دارای قسمتهای غیر متقارن
pares
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
chemosphere
U
ناحیهای در قسمتهای فوقانی اتمسفر
weed
U
برداشتن قسمتهای زائد و غیرمطلوب
pared
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
pare
U
قسمتهای زائد چیزی را چیدن
services
U
قسمتهای اداری ادارات نظامی
check off list
U
برگ بازدید قسمتهای یک ناویا هواپیما
bowdlerize
U
قسمتهای خارج از اخلاق را حذف کردن از
reconditions
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
reconditioned
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
recondition
U
قسمتهای فرسوده را تعمیرو تعویض کردن
hop stop and jump
U
قسمتهای سه گانه پرش طول سه گام
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
bilge blocks
U
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
adhesion
آمیزش و بهم آمیختگی طبیعی قسمتهای مختلف
reddendo singula singulis
U
الفاظ در قسمتهای مختلف سندباید متناسب با هم تعبیرشوند
upgrading
U
به روز رسانی
[معاوضه قسمتهای قدیمی]
[مهندسی]
principal parts
U
قسمتهای اصلی زمانهای فعل که سایرزمانها را از ان میسازند
munnion
U
جرز الت عمودی در میان قسمتهای پنجره
mullion
U
جرز یا الت عمودی میان قسمتهای پنجره
thread
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
threads
U
برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
lymphmatosis
U
ایجاد غدد مرکب از بافتهای لنفی در قسمتهای بدن
cannibalising
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalised
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
bow string truss
U
خرپاهائیکه قسمتهای فوقانی و تحتانی ان نسبت به افق خمیده باشد
cannibalizing
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
FDISK
U
امکانی در سیستم که قسمتهای روی دیسک سخت را تشخیص میدهد
cannibalize
U
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
discrete
U
مجزا
free-standing
U
مجزا
separable
U
مجزا
disjunct
U
مجزا
apartfrom
U
مجزا از
distinct
U
مجزا
ditinct
U
مجزا
single line
U
خط مجزا
knock down
U
مجزا
distinguishing
U
مجزا
spot footing
U
پی مجزا
several
U
مجزا
abstracted
U
مجزا
cumulo nimbus
U
ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
degradation
U
اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
abstractedly
U
بطور مجزا
separated
U
مجزا کردن
separate ammunition
U
مهمات مجزا
semidetached
U
نیمه مجزا
separates
U
مجزا کردن
isolating
U
مجزا کردن
isle
U
مجزا کردن
separate
U
مجزا کردن
seclude
U
مجزا کردن
unit assembly
U
یک قطعه مجزا
separate loading
U
مجزا پرشونده
isolates
U
مجزا کردن
lone
U
مجزا ومنفرد
isolate
U
مجزا کردن
indiscrete
U
غیر مجزا
separate sewer
U
شبکه مجزا
apart
U
مجزا غیرهمفکر
separate loading
U
مهمات مجزا
knock down
U
مجزا کردن
step
U
واحد مجزا
isles
U
مجزا کردن
abstract
U
مجزا کردن
garrison house
U
پادگان مجزا
decollate
U
مجزا کردن
detached
U
ستون مجزا
single line
U
ردیف مجزا
stepping
U
واحد مجزا
abstracting
U
مجزا کردن
disassemble
U
مجزا کردن
discrete values
U
مقادیر مجزا
individual controls
U
کنترلهای مجزا
discrete source
U
چشمههای مجزا
discrete particle
U
ذره مجزا
discrete packets
U
بستههای مجزا
abstracts
U
مجزا کردن
montage
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montages
U
قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
insulating
U
با عایق مجزا کردن
facility
U
ساختمان بزرگ مجزا
discretely
U
بطور مطلق یا مجزا
free standing columns
U
ستونهای مستقل یا مجزا
canalization
U
به صورت مجزا دراوردن
isolated double bond
U
پیوند دوگانه مجزا
individual units
U
یکانهای منفرد یا مجزا
insulates
U
با عایق مجزا کردن
individ
U
بطور مجزا شخصا
insulate
U
با عایق مجزا کردن
offsets
U
برامدگی یا فرورفتگی هائی که برای دربرگرفتن قسمتهای دیگر ساختمان پیش بینی میشود
cut sheet feeder
U
تغذیه کننده کاغذ مجزا
caption code
U
رمز نویسی با متن مجزا
information hiding
U
یک مفهوم طراحی نرم افزاری که هدف ان کاهش اثرات متقابل بین قسمتهای یک برنامه است
unit assembly
U
یک قسمت مجزا و مستقل از یک دستگاه یا وسیله
fanned
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fans
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fanning
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
fan
U
کابلی که لبههای مجزا را پشتیبانی میکند
cans
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
comma delimited file
U
فایل مجزا توسط واوک یاویرگول
matrix isolation spectroscopy
U
طیف بینی مجزا شده درماتریس
canning
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
can
U
هریک از لولههای مجزا درمحفظه احتراق
scalar
U
مقدار مجزا ونه ماتریس یا رکورد.
cell
U
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
trivial segmentation
U
ذخیره شدن هر قلم داده در یک قطعه مجزا
pitches
U
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
pitch
U
وقتی که حروف در فضای مجزا نوشته شوند.
continuous tone image
U
تصویر تشکیل شده از ترکیبات نواحی مجزا
cells
U
تابع یا عدد مجزا در برنامه صفحه گسترده
sue and losse part
U
عرضه کالا به صورت مجزا یاتفکیک شده
packet switching
U
ارسال داده ها به صورت بستههای مجزا گزینش بستهای
abstract
U
نمودن
seem
U
نمودن
dont
U
نمودن
dost
U
نمودن
to gain any ones ear
U
نمودن
animadvert
U
نمودن
animalize
U
نمودن
seems
U
نمودن
seemed
U
نمودن
abstracts
U
نمودن
showŠetc
U
نمودن
shows
U
نمودن
abstracting
U
نمودن
showed
U
نمودن
show
U
نمودن
acheval
U
ارتشی که جناحش در اثرمانعی مانندباتلاق یا رودخانه از ان دورو مجزا باشد
discrimination
U
حداقل جدایی برای رویت دوهدف بصورت مجزا در رادار
component forces
U
نیروهای تشکیل دهنده یک یکان یکانهای تابعه قسمتهای تابعه یک عملیات مشترک
standardizes
U
استاندارد نمودن
sum
U
خلاصه نمودن
sums
U
خلاصه نمودن
abating
U
رفع نمودن
stock piling
U
ذخیره نمودن
cater
U
فراهم نمودن
impeach
U
احضار نمودن
abates
U
رفع نمودن
acquits
U
نمودن برائت
acquit
U
نمودن برائت
imprison
U
حبس نمودن
acquitting
U
نمودن برائت
catering
U
فراهم نمودن
mirroring
U
معکوس نمودن
caters
U
فراهم نمودن
catered
U
فراهم نمودن
imprisoning
U
حبس نمودن
imprisons
U
حبس نمودن
misrepresentation
U
بد ارائه نمودن
standardize
U
استاندارد نمودن
dissociating
U
تفکیک نمودن
impeaches
U
احضار نمودن
impeaching
U
احضار نمودن
curtailing
U
مختصر نمودن
curtailed
U
مختصر نمودن
curtail
U
مختصر نمودن
abated
U
رفع نمودن
accommodated
U
تطبیق نمودن
dissociate
U
تفکیک نمودن
abate
U
رفع نمودن
sends
U
ارسال نمودن
accommodates
U
تطبیق نمودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com