English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To go to someones rescues . To succour someone . U به فریاد کسی رسیدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
the end sanctifies the means U خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
beats U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beat U گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
to come in first U پیش ازهمه رسیدن زودترازهمه رسیدن
to come to a he U باوج رسیدن بمنتهادرجه رسیدن
redresser U فریاد رس
rhodomontade U فریاد
shrieking U فریاد
frets U فریاد
mewl U فریاد
shriek U فریاد
groan U فریاد
groaned U فریاد
whooped U فریاد
whoop U فریاد
whooping U فریاد
exclamations U فریاد
exclamation U فریاد
shrieked U فریاد
groaning U فریاد
whoops U فریاد
calling U فریاد
fret U فریاد
squeal U فریاد
shrieks U فریاد
outcries U فریاد
shout U فریاد
groans U فریاد
squeals U فریاد
shouting U فریاد
shouts U فریاد
vociferation U فریاد
outcry U فریاد
shouted U فریاد
squealed U فریاد
squawks U فریاد
kiai U فریاد
squawked U فریاد
squawk U فریاد
to by blue muder U فریاد کردن
yell U فریاد زدن
greeted U داد فریاد
gaff U گفتاربیهوده فریاد
yelling U فریاد زدن
vociferance U فریاد و نعره
war whoop U فریاد جنگ
war cry U فریاد جنگی
hollering U فریاد خوشحالی
hollers U فریاد خوشحالی
cries U فریاد زدن
cries U فریاد گریه
greets U داد فریاد
cry U فریاد زدن
greet U داد فریاد
cry U فریاد گریه
hollered U فریاد خوشحالی
To cry out . U فریاد بر آوردن
utter a cry U فریاد زدن
to cry wolf too often U انقدربدروغ فریاد
whoopee U فریاد خوشحالی
holler U فریاد خوشحالی
whoop U فریاد کردن
yelled U فریاد زدن
bawling U فریاد زدن
hurray U فریاد زدن
shouter U فریاد زننده
whooping U فریاد کردن
bawl U فریاد زدن
screamer U فریاد زدن
yells U فریاد زدن
bawled U فریاد زدن
jubilate U فریاد شادی
blat U فریاد کردن
bawls U فریاد زدن
whoops U فریاد کردن
whooped U فریاد کردن
chevy U فریاد هنگام شکار
to roar with pain U از درد فریاد زدن
salvoes U فریاد دسته جمعی
screeched U فریاد شبیه جیغ
with rejoicings and embraces U با شادی و فریاد هورا
screech U فریاد شبیه جیغ
to shout for joy U از خوشی فریاد زدن
screeches U فریاد شبیه جیغ
screeching U فریاد شبیه جیغ
salvo U فریاد دسته جمعی
triumphant U فاتحانه فریاد پیروزی
triumphantly U فاتحانه فریاد پیروزی
shriek U فریاد دلخراش زدن
shrieked U فریاد دلخراش زدن
to break forth in to joy U از خوشی فریاد کردن
shrieking U فریاد دلخراش زدن
shrieks U فریاد دلخراش زدن
hollering U فریاد کردن سروصداراه انداختن
exclamatory U شگفت اور متضمن فریاد
donnybrook U فریاد پرسر وصدا هیاهو
hollered U فریاد کردن سروصداراه انداختن
hollers U فریاد کردن سروصداراه انداختن
exclaim U ازروی تعجب فریاد زدن
howls U فریاد زدن عزاداری کردن
howled U فریاد زدن عزاداری کردن
howl U فریاد زدن عزاداری کردن
holler U فریاد کردن سروصداراه انداختن
exclaims U ازروی تعجب فریاد زدن
full-throated U صدا یا فریاد بسیار بلند
exclaiming U ازروی تعجب فریاد زدن
rodomontade U گزافه گویی کردن فریاد
exclaimed U ازروی تعجب فریاد زدن
jobilate U شادی کردن از خوشی فریاد زدن
hooting U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hoots U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooted U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
wowed U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wows U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
hoot U فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
wowing U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow U فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
view halloo U فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
tallyho U فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
hoick U فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
fore U فریاد هشدار به نفر جلو زمین در مورد گوی که بسمت اومیرود
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
yoicks U علامت تعجب درهیجان و خشم و خوشی ووجد.فریاد تحریک و تشویق برای تازی شکاری مخصوص
reach U رسیدن به
reach U رسیدن
reached U رسیدن به
to catch up U رسیدن به
reached U رسیدن
reaches U رسیدن به
reaches U رسیدن
reaching U رسیدن به
to get at U رسیدن به
reaching U رسیدن
get at U رسیدن به
catch up U رسیدن به
maturate U رسیدن
befall U در رسیدن
to fetch up U رسیدن
accru U رسیدن
attaint U رسیدن به
to come to a he U رسیدن
come U رسیدن
befell U در رسیدن
comes U رسیدن
accede U رسیدن
acceded U رسیدن
accedes U رسیدن
befalls U در رسیدن
befalling U در رسیدن
befallen U در رسیدن
light or lighted U رسیدن
to d. up with U رسیدن به
to come to hand U رسیدن
arriving U رسیدن
arrives U رسیدن
arrived U رسیدن
to come by U رسیدن
arrive U رسیدن
acceding U رسیدن
approach U رسیدن
expire U به سر رسیدن
escalating U رسیدن
escalated U رسیدن
aim U رسیدن
approached U رسیدن
take in (money) <idiom> U رسیدن
approaches U رسیدن
getting U رسیدن
gets U رسیدن
overtake U رسیدن به
overtaken U رسیدن به
get U رسیدن
overtakes U رسیدن به
run up U رسیدن
arrival U رسیدن
escalate U رسیدن
escalates U رسیدن
attaining U رسیدن
attained U رسیدن
peering U رسیدن
peered U رسیدن
peer U رسیدن
attain U رسیدن
attains U رسیدن
arr U رسیدن
aims U رسیدن
to see to U رسیدن
land U رسیدن
aimed U رسیدن
grow up U به سن بلوغ رسیدن
to turn out U به پایان رسیدن
go round U به همه رسیدن
to come to an end U بپایان رسیدن
to a greatness U به بزرگی رسیدن
to attain on's majority U بحدرشد رسیدن
outjockey U در رسیدن پوشاندن
meet of approval of U به تصویب ..... رسیدن
to reach a place U بجایی رسیدن
handed down U به تواتر رسیدن
on station U رسیدن به هدف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com