Perdic | به عجله برداشتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	shuffle off U	به عجله برداشتن

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	transcribe U	استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
	transcribed U	استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
	transcribes U	استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
	transcribing U	استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
	posted U	عجله
	post- U	عجله
	post U	عجله
	hasty U	با عجله
	in a hurry U	در عجله
	hurriedness U	عجله
	unhurried U	بی عجله
	posts U	عجله
	speed U	عجله
	haste U	عجله
	snap U	عجله
	snapped U	عجله
	snapping U	عجله
	snaps U	عجله
	hustles U	عجله
	speeds U	عجله
	speeding U	عجله
	unhurriedly U	بی عجله
	hurrying U	عجله
	hustling U	عجله
	hurry U	عجله
	hurries U	عجله
	forwardness U	عجله
	hastiness U	عجله
	hustle U	عجله
	hustled U	عجله
	busk U	عجله کردن
	get one's rear in gear <idiom> U	عجله کردن
	to be under deadline pressure U	عجله داشتن
	get cracking <idiom> U	عجله کردن
	precipitous U	از روی عجله
	step on it <idiom> U	عجله کردن
	busks U	عجله کردن
	busking U	عجله کردن
	get a move on <idiom> U	عجله کردن
	step on the gas <idiom> U	عجله کردن
	hotfoot U	عجله کردن
	I'm in a hurry.	من عجله دارم
	I'm in a hurry.	من عجله دارم.
	in a rush <idiom> U	عجله داشتن
	in a hurry <idiom> U	عجله داشتن
	to make haste U	عجله کردن
	to be pressed for time U	عجله داشتن
	birr U	عجله وسرعت
	expediency U	عجله کارمهم
	expedience U	عجله کارمهم
	expeditious U	از روی عجله
	festinate U	عجله کردن
	hurrying U	عجله کردن
	take your time U	عجله نکن
	hurry U	عجله کردن
	hie U	عجله کردن
	busked U	عجله کردن
	in a hurried state U	در حال عجله
	to make a hurry U	عجله کردن
	make a hurry U	عجله کنید
	haste U	عجله کردن
	stour U	کشمکش عجله
	hold hard U	عجله نکنید
	speeder U	عجله کننده
	hurry up U	عجله کنید
	hying U	عجله کردن
	hurries U	عجله کردن
	he is in a hurry to go U	عجله دارد برفتن
	make a beeline for something <idiom> U	با عجله به جایی رفتن
	one-two <idiom> U	عجله کار شیطونه
	Hurry up !Step on it ! Come on! U	یا الله عجله نکن !
	I am in a great hurry . I am pressed for time . U	خیلی عجله دارم
	Why all this rush ? U	عجله ات برای چیست ؟
	snatchy U	با عجله انجام شده
	sketchy U	از روی عجله ناقص
	sketchier U	از روی عجله ناقص
	sketchiest U	از روی عجله ناقص
	sketchily U	از روی عجله ناقص
	i am in a hurry for it U	عجله دارم یا در شتاب هستم
	get a wiggle on <idiom> U	عجله کردن با شتاب رفتن
	to shake a leg <idiom> U	عجله کردن [اصطلاح روزمره]
	Come on, shake a leg! U	عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
	We rushed ( hurried ) back to the train station. U	با عجله بر گشتیم ایستگاه قطار
	rushing U	حمله کردن هجوم با عجله
	rushed U	حمله کردن هجوم با عجله
	rush U	حمله کردن هجوم با عجله
	slap together <idiom> U	به عجله وبی مراقبت واداشتن
	jotting U	چیزیکه با عجله نوشته شده
	throw together <idiom> U	عجله داشتن ومراقب نبودن
	take one's time <idiom> U	انجام کاری بدون عجله
	Get a move on! U	یکخورده عجله بکن! [اصطلاح روزمره]
	I'll get there when I get there. <proverb> U	حالا امروز نه فردا [عجله ای ندارم]
	to skive off early [British English] U	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
	to decamp U	با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
	spot check U	سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
	spot checks U	سرسری وبا عجله رسیدگی کردن
	There is no hurry , there is plenty of time . U	عجله نکنید وقت زیاد داریم
	rush U	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
	rushed U	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
	rushing U	برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
	glom U	برداشتن
	flaw U	مو برداشتن
	removes U	از جا برداشتن
	remove U	از جا برداشتن
	includes U	در برداشتن
	ingather U	برداشتن
	removes U	برداشتن
	ingether U	برداشتن
	to pull off U	برداشتن
	flaws U	مو برداشتن
	include U	در برداشتن
	removing U	برداشتن
	to pick up U	برداشتن
	to take up U	برداشتن
	removing U	از جا برداشتن
	moistening U	نم برداشتن
	pick up U	برداشتن
	lifted U	برداشتن
	to run away with U	برداشتن
	lift U	برداشتن
	countertrace U	برداشتن از
	sublate U	برداشتن
	take up U	برداشتن
	takes U	برداشتن
	take U	برداشتن
	pickup U	برداشتن
	deleting U	برداشتن
	lifting U	برداشتن
	deleted U	برداشتن
	delete U	برداشتن
	deletes U	برداشتن
	to mop up U	برداشتن
	remove U	برداشتن
	lifts U	برداشتن
	give up U	دست برداشتن از
	remove U	برداشتن مهر
	to break step U	غلط پا برداشتن
	demountable U	قابل برداشتن
	dequeue U	برداشتن اقلام یک صف
	emarginate U	برداشتن حاشیه از
	To co away with . To remove. To eliminate . U	ازمیان برداشتن
	resign U	دست برداشتن
	desist U	دست برداشتن
	to come at a bound <idiom> U	خیز برداشتن
	ingether U	خرمن برداشتن
	make a copy of U	رونوشت برداشتن
	to d. the cloth U	رومیزی را برداشتن
	picturize U	فیلم برداشتن از
	remove slag U	سرباره را برداشتن
	run away with U	برداشتن و در رفتن
	to have one's p taken U	عکس برداشتن
	to fly to arms U	سلاح برداشتن
	to receive a wound U	زخم برداشتن
	cease U	دست برداشتن
	off take rudder U	سکان برداشتن
	unhood U	سرپوش برداشتن از
	uncap U	سر پوش برداشتن از
	uncap U	کلاه از سر برداشتن
	to take the photograph of U	عکس برداشتن از
	to take off U	برداشتن بردن
	to sweep away U	ازمیان برداشتن
	snap up U	تند برداشتن
	to carry arms U	سلاح برداشتن
	break step U	غلط پا برداشتن
	surmounts U	ازمیان برداشتن
	stepping U	قدم برداشتن
	step U	گام برداشتن
	step U	قدم برداشتن
	maps U	نقشه برداشتن از
	eliding U	ازاخر برداشتن
	elides U	ازاخر برداشتن
	elided U	ازاخر برداشتن
	elide U	ازاخر برداشتن
	unveils U	حجاب برداشتن
	stepping U	گام برداشتن
	unmask U	نقاب برداشتن از
	surmounted U	ازمیان برداشتن
	surmount U	ازمیان برداشتن
	transcribing U	رونوشت برداشتن
	transcribes U	رونوشت برداشتن
	transcribed U	رونوشت برداشتن
	transcribe U	رونوشت برداشتن
	unmasks U	نقاب برداشتن از
	unmasking U	نقاب برداشتن از
	unmasked U	نقاب برداشتن از
	unveiling U	حجاب برداشتن
	unveiled U	حجاب برداشتن
	unveil U	حجاب برداشتن
	machines U	براده برداشتن
	machined U	براده برداشتن
	machine U	براده برداشتن
	list U	سیاهه برداشتن
	polls U	نمونه برداشتن
	polled U	نمونه برداشتن
	poll U	نمونه برداشتن
	cracks U	شکاف برداشتن
	crack U	شکاف برداشتن
	clearance U	برداشتن مانع
	map U	نقشه برداشتن از
	warps U	تاب برداشتن