Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (32 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
chew out (someone)
<idiom>
U
به شدت سرزنش کردن (شخصی)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sail into
U
به باد سرزنش گرفتن سرزنش کردن
f.drss
U
جامه شخصی که باتفتن شخصی دوخته درمجلس رقص بپوشند
subscriber
U
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
subscribers
U
1-شخصی که یک تلفن دارد.2-شخصی که مبلغی می پردازد تا به سرویس مثل BBS دستیابی یابد
dispraise
U
سرزنش کردن
reprove
U
سرزنش کردن
trounced
U
سرزنش کردن
trounces
U
سرزنش کردن
trouncing
U
سرزنش کردن
reproved
U
سرزنش کردن
sneap
U
سرزنش کردن
vituperate
U
سرزنش کردن
ram (something) down one's throat
<idiom>
U
سرزنش کردن
trounce
U
سرزنش کردن
censuring
U
سرزنش کردن
bite someone's head off
<idiom>
U
سرزنش کردن
reprimand
U
سرزنش کردن
reprimanded
U
سرزنش کردن
haze
U
سرزنش کردن
reproves
U
سرزنش کردن
wig
U
سرزنش کردن
reprimands
U
سرزنش کردن
reprimanding
U
سرزنش کردن
twit
U
سرزنش کردن
lash vt
U
سرزنش کردن
twits
U
سرزنش کردن
upbraids
U
سرزنش کردن
upbraided
U
سرزنش کردن
upbraid
U
سرزنش کردن
reproving
U
سرزنش کردن
to dress down
U
سرزنش کردن
give it to
<idiom>
U
سرزنش کردن
chide
U
سرزنش کردن
chided
U
سرزنش کردن
chides
U
سرزنش کردن
natters
U
سرزنش کردن
chiding
U
سرزنش کردن
wigs
U
سرزنش کردن
censure
U
سرزنش کردن
chid
U
سرزنش کردن
rebuking
U
سرزنش کردن
rebuked
U
سرزنش کردن
reprehend
U
سرزنش کردن
threap
U
سرزنش کردن
berates
U
سرزنش کردن
tongue lash
U
سرزنش کردن
rebuke
U
سرزنش کردن
berate
U
سرزنش کردن
berated
U
سرزنش کردن
berating
U
سرزنش کردن
call down
U
سرزنش کردن
call over the coals
U
سرزنش کردن
censures
U
سرزنش کردن
rebukes
U
سرزنش کردن
nattering
U
سرزنش کردن
natter
U
سرزنش کردن
censured
U
سرزنش کردن
nattered
U
سرزنش کردن
repoach
U
سرزنش کردن
wite
U
توهین سرزنش کردن
rebuked
U
توبیخ کردن سرزنش
renouncing
U
سرزنش یا متهم کردن
rebuke
U
توبیخ کردن سرزنش
renounced
U
سرزنش یا متهم کردن
to take somebody to task
U
کسی را سرزنش کردن
to read one a lecture
U
کسیرا سرزنش کردن
rebuking
U
توبیخ کردن سرزنش
renounce
U
سرزنش یا متهم کردن
rebukes
U
توبیخ کردن سرزنش
snubs
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbing
U
جلوگیری سرزنش کردن
snubbed
U
جلوگیری سرزنش کردن
snub
U
جلوگیری سرزنش کردن
to chide somebody
U
کسی را سرزنش کردن
to tell somebody off
U
کسی را سرزنش کردن
to tick somebody off
[British E]
U
کسی را سرزنش کردن
renounces
U
سرزنش یا متهم کردن
to hall over the couls
U
سرزنش یا توبیخ کردن
chidden
U
صداکردن سرزنش کردن
(on the) safe side
<idiom>
U
سخت سرزنش کردن
scold
U
زن غرولندو سرزنش کردن
to drop on
U
سرزنش یاتنبیه کردن
expostulates
U
سرزنش دوستانه کردن
expostulate
U
سرزنش دوستانه کردن
scolds
U
زن غرولندو سرزنش کردن
expostulated
U
سرزنش دوستانه کردن
expostulating
U
سرزنش دوستانه کردن
scolded
U
زن غرولندو سرزنش کردن
rant
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranted
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranting
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
ranten
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
skin alive
<idiom>
U
سرزنش کردن،کتک زدن
rants
U
سرزنش کردن یاوه سرایی
taunts
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunting
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunt
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
taunted
U
دست انداختن ومتلک گفتن سرزنش کردن
to e. with person on a thing
U
کسی را دوستانه برای چیزی سرزنش کردن
to have your share of something
[negative]
U
چیزی
[بدی]
را اجبارا تحمل کردن
[باران یا سرزنش]
in one's hair
<idiom>
U
عصبانی کردن شخصی
individualization of punshment
U
شخصی کردن مجازاتها
blamed
U
سرزنش کردن ملامت کردن
blames
U
سرزنش کردن ملامت کردن
earful
<idiom>
U
پرخاش کردن ،سرزنش کردن
viyuperate
U
توهین کردن سرزنش کردن
blame
U
سرزنش کردن ملامت کردن
checks
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
check
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
blaming
U
سرزنش کردن ملامت کردن
checked
U
سرزنش کردن رسیدگی کردن
talk shop
<idiom>
U
درموردکار شخصی صحبت کردن
get a grip of oneself
<idiom>
U
کنترل کردن احساسات شخصی
have over
<idiom>
U
شخصی را به خانه خود دعوت کردن
make ends meet
<idiom>
U
باپول شخصی گذران روزگار کردن
clip someone's wings
<idiom>
U
محدود کردن فعالیت یاامکانات شخصی
whistle a different tune
<idiom>
U
عوض کردن میل شخصی ویاعقیده گذشته
Give the benefit of the doubt
<idiom>
U
[باور کردن اظهارات شخصی بدون مدرک]
head-hunting
<idiom>
U
جستجو کردن برای یافتن شخصی شایسته ولایق
talk into
<idiom>
U
موافقت شخصی برای انجام کاری راجلب کردن
zero in on
<idiom>
U
تمام توجه شخصی را جلب کردن(میخ کسی شدن)
cover one's tracks
<idiom>
U
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
invisible hand
U
فرد در تعقیب منافع شخصی خود بطورخودکار به حداکثر کردن منافع جامعه کمک میکند
report program generator
U
زبان برنامه نویسی درکامپیوترهای شخصی برای آماده کردن گزارشات تجاری که به دادههای درون فایل , پایگاه داده ها و...امکان شامل شدن میدهد
remonstrance
U
سرزنش
repoach
U
سرزنش
reprehension
U
سرزنش
rocket
[British E]
U
سرزنش
ratings
U
سرزنش
chastiesement
U
سرزنش
rating
U
سرزنش
railing
U
سرزنش
exprobration
U
سرزنش
expostulation
U
سرزنش
nagging
U
سرزنش
demerits
U
سرزنش
demerit
U
سرزنش
scolding
U
سرزنش
twits
U
سرزنش
twit
U
سرزنش
sneap
U
سرزنش
condemnation
U
سرزنش
reproaching
U
سرزنش
railings
U
سرزنش
reproach
U
سرزنش
blame
U
سرزنش
dressing-down
U
سرزنش
blaming
U
سرزنش
reproof
U
سرزنش
reproached
U
سرزنش
blames
U
سرزنش
rail
U
سرزنش
stinger
U
سرزنش
blamed
U
سرزنش
reproaches
U
سرزنش
censure
U
سرزنش
censuring
U
سرزنش
increpation
U
سرزنش
upbraiding
U
سرزنش
censures
U
سرزنش
censured
U
سرزنش
reproofs
U
سرزنش
condemnations
U
سرزنش
scolder
U
سرزنش کننده
blamable
U
قابل سرزنش
reprehensible
U
سرزنش کردنی
vituperation
U
بدگویی سرزنش
reprehensible
U
سزاوار سرزنش
objurgation
U
سرزنش سخت
raillery
U
سرزنش انتقاد
taunter
U
سرزنش کننده
vituperatively
U
سرزنش کنان
blamable
U
سزاوار سرزنش
sarcasm
U
ریشخند سرزنش
obloquy
U
سرزنش افترا
objurgatory
U
سرزنش امیز
repoachful
U
سرزنش امیز
admonitions
U
سرزنش دوستانه
reproachless
U
سرزنش نکردنی
irreprehensible
U
سرزنش نکردنی
admonition
U
سرزنش دوستانه
blameworthiness
U
شایستگی سرزنش
twitters
U
سرزنش کننده
twittering
U
سرزنش کننده
twittered
U
سرزنش کننده
twitter
U
سرزنش کننده
blameful
U
سزاوار سرزنش
vituperator
U
سرزنش کننده
rap
U
سرزنش سخت
raps
U
سرزنش سخت
to get a rocket
[British E]
<idiom>
U
سرزنش شدن
reprovingly
U
سرزنش کنان
rater
U
سرزنش کننده
talking to
U
سرزنش رسمی
reprovable
U
شایان سرزنش
twittingly
U
سرزنش کنان
irreproachable
U
سرزنش نکردنی
railer
U
سرزنش کننده
to get ticked off
[British E]
<idiom>
U
سرزنش شدن
talking-to
U
سرزنش رسمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com