|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
|
||||||||||||||||||||||
Total search result: 3 (3 milliseconds) | ارسال یک معنی جدید |
||
Menu![]() |
English | Persian | Menu![]() |
---|---|---|---|
![]() |
He has got the idea into his head to quit his job. U | به سرش زده شغلش را ول کند | ![]() |
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
|
|||
Search result with all words | |||
![]() |
maintenance of membership U | هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد | ![]() |
![]() |
He quit his job . U | شغلش را ول کرد | ![]() |
Partial phrase not found. |
Recent search history | Forum search | ||
|
|||
|