Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
with the best of them
<idiom>
U
به خوبی هرکس
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
everone a to his rank
U
هرکس بقدرمرتبه اش هرکس بفراخورحالش
anyone
U
هرکس
everybody
U
هرکس
every
U
هرکس
every man
U
هرکس
everyone
U
هرکس
anyplace
U
هرکس
whosoever
U
هرکس که
every man jack
U
هرکس
whomso
U
هرکس که
whoso
U
هر کسی که هرکس که
Dutch
U
:هرکس بخرج خود
whoeer
U
هرکه هرانکه هر انکس که هرکس
every man is a for his action
U
هرکس مسئول کردارخویش است
all round
U
کاملا شامل هر چیز یا هرکس
world is one's oyster
<idiom>
U
هرکس هرچیزی را میتواند بدست بیاورد
words of limitation
U
الفاظ تعیین کننده سهم هرکس در سند
leprechaun
U
جن کوچکی که هرکس انراگرفتارمیساخت گنجهای نهفته راپیدامیکرد
First come first served.
U
هرکس اول (زودتر ) بیاید زودتر کارش انجام می شود
goodliness
U
خوبی
admirableness
U
خوبی
agreeability
U
خوبی
agreeableness
U
خوبی
charmingness
U
خوبی
niceties
U
خوبی
nicety
U
خوبی
wellness
U
خوبی
goodness
U
خوبی
Excellency
U
خوبی
primeness
U
خوبی
Excellencies
U
خوبی
niceness
U
خوبی
maintenance of membership
U
هرکس حق اشتغال به کار دارد لیکن اگر عضو اتحادیهای باشدباید در صورت عضویت ان تازمان تعیین شده باقی بماندوالا شغلش را از دست خواهدداد
our library is well stocked
U
خوبی دارد
fineness
U
لطافت خوبی
good wishes
U
ارزوی خوبی
the work was well paid
U
پول خوبی
lambhood
U
بره خوبی
I made a decent profit.
U
سود خوبی بر دم
the watch is warranted
U
خوبی ساعت
poverty is a good test
U
خوبی است
as good as
U
بهمان خوبی
grace
U
زیبایی خوبی
graces
U
زیبایی خوبی
gracing
U
زیبایی خوبی
excellence
U
خوبی تفوق
a nice guy
U
آدم خوبی
graced
U
زیبایی خوبی
bovarism
U
بوواری خوبی
a nice guy
U
مرد خوبی
epicurus
U
و خوبی است
what a nice man he is!
U
چه ادم خوبی است !
have a time
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
He is a good ( nice ) fellow(guy)
U
اوآدم خوبی است
Both of us will make a good team.
U
ما دو تا تیم خوبی میسازیم.
worse for wear
<idiom>
U
نهبه خوبی جدیدتر
kick up one's heels
<idiom>
U
زمان خوبی داشتن
He pocketed a tidy sum.
U
پول خوبی به جیب زد
feel like a million dollars
<idiom>
U
احساس خوبی داشتن
cash cow
<idiom>
U
منبع خوبی از پول
He writes well . he wields a formidable pen .
U
قلم خوبی دارد
out of kilter
<idiom>
U
دربالانس خوبی نبودن
maintains
U
به خوبی مراقبت شده
maintain
U
به خوبی مراقبت شده
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
maintained
U
به خوبی مراقبت شده
What find bath.
U
عجب حمام خوبی است
It is avery good ( an original ) idea.
U
فکر بسیار خوبی است
I got good marks in the exams .
U
نمرات خوبی درامتحان آوردم
bite the hand that feeds you
<idiom>
U
جواب خوبی را با بدی دادن
That was a very good meal.
غذای خیلی خوبی بود.
It has been a very enjoyable stay.
اقامت بسیار خوبی داشتیم.
have an eye for
<idiom>
U
سلیقه خوبی درچیزی داشتن
to pocket a tidy sum
<idiom>
U
پول خوبی به جیب زدن
Good number !
U
حقه
[نمایش]
خوبی بود!
to set a good example
U
سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
She made a good wife.
U
اوزن خوبی ازآب درآمد
live it up
<idiom>
U
روز خوبی راداشته باشید
She has been a good wife to him.
U
همسر خوبی برایش بوده
he has a fine p in the town
U
اوخانه خوبی در شهر دارد
he is a bad husband
U
خانه دار خوبی نیست
He has a good permanent job.
U
شغل ثابت خوبی دارد
fizzle out
<idiom>
U
خراب شدن بعداز شروع خوبی
qualities
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
well handled
U
بطرز خوبی مورد عمل قرارگرفته
quality
U
ماهیت چیزی یا میزان خوبی یا بدی آن
paragon
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
paragons
U
مقیاس رفعت و خوبی نمونه کامل
He has a poor service record in this company.
U
دراین شرکت بی سابقه خوبی ندارد
get to first base
<idiom>
U
موفق بودن ،شروع خوبی راداشتند
we went for a good round
U
گشت خوبی زده برگشتیم به خانه
He has a strong punch.
U
ضرب دست خوبی دارد ( مشت قوی )
He left a great name behid him .
U
نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
This is a good residential are ( neighbourhood ) .
U
اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
coloury
U
دارای رنگی که نماینده خوبی کالایی است
blessing in disguise
<idiom>
U
[چیز خوبی که در ظاهری نه چندان خوب قرار دارد]
organizations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organization
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
organisations
U
روش مرتب کردن چیزی تا به خوبی کار کند
We all think he is very nice.
U
ما همه فکر می کنیم که او
[مرد]
آدم خوبی است.
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
U
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
optical
U
طرح حرف که توسط خواننده OCR به خوبی قابل خواندن است
graphics
U
UDV مصخصو که تصاویر گرافیکی رنگی و با resolution را به خوبی متن نشان میدهد
utilitarianism
U
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
dark bulb
U
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
letter quality printing
U
چاپ با چاپگر matrix-dot که نوشتار با کیفیت بهتر دارد به خوبی ماشین تایپ با افزایش فاصله بین نقاط
aniline
U
رنگ شیمایی آنیلینی که ارزان قیمت بوده ولی ثبات رنگی خوبی ندارد لذا مناسب رنگرزی فرش نیست
the end sanctifies the means
U
خوبی وبدی وسائل رسیدن بمقصودی پس از رسیدن به ان مقصودمعلوم میشود
He's a good director but he doesn't bear
[stand]
comparison with Hitchcock.
U
او
[مرد ]
کارگردان خوبی است اما او
[مرد]
قابل مقایسه با هیچکاک نیست.
He shoots well
U
خوب تیر می اندازد ( تیر انداز خوبی است )
onion skin
U
پوست پیاز
[از این رنگینه طبیعی برای تهیه رنگ زرد نخودی استفاده می شود اگرچه ثبات رنگی خوبی ندارد.]
rates
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
the well was a bad producer
U
ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
rate
U
ارزیابی میزان خوبی چیزی یا بزرگی چیزی
Energy Star
U
استانداردی در صفحه نمایش کامپیوتر یا سایر وسایل الکتریکی برای اینکه بگوید محصول به خوبی طراحی شده است و الکتریسیته را هدر نمیدهد
Farahan
U
فراهان
[این ناحیه در استان مرکزی با بافت های هراتی، میناخانی و گل حنائی در قرن نوزدهم میلادی بازار جهانی خوبی داشته و شاخص آن استفاده از پودهای آبی و صورتی بوده است.]
dead wool
U
پشم مرده
[که از بدن حیوان مرده یا ذبح شده توسط مواد شیمیایی جدا شده و خاصیت رنگ پذیری خوبی ندارد.]
She is not well disposed towards me . She is not on particularly . fricndly terms with me .
U
با من میانه یی ( میانه خوبی ؟ میانه چندانی ) ندارد
direct dyes
U
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com