Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clobber
U
بهم پیوستن زدن
clobbered
U
بهم پیوستن زدن
clobbering
U
بهم پیوستن زدن
clobbers
U
بهم پیوستن زدن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
join
U
پیوستن
join
U
شرکت کردن در پیوستن
joined
U
پیوستن
joined
U
شرکت کردن در پیوستن
joins
U
پیوستن
joins
U
شرکت کردن در پیوستن
meet
U
پیوستن
meets
U
پیوستن
concrete
U
: سفت کردن باشفته اندودن یا ساختن بهم پیوستن
link
U
بهم پیوستن
link
U
به هم پیوستن
bind
U
محصور کردن بهم پیوستن
bind
U
بهم پیوستن
binds
U
محصور کردن بهم پیوستن
binds
U
بهم پیوستن
interlock
U
بهم پیوستن
interlock
U
پیوستن
interlocked
U
بهم پیوستن
interlocked
U
پیوستن
interlocking
U
بهم پیوستن
interlocking
U
پیوستن
interlocks
U
بهم پیوستن
interlocks
U
پیوستن
knot
U
بهم پیوستن
knots
U
بهم پیوستن
connect
U
پیوستن
connects
U
پیوستن
combine
U
باهم پیوستن
combines
U
باهم پیوستن
combining
U
باهم پیوستن
joint
U
بهم پیوستن
assist
U
پیوستن به حمایت کردن از
assisted
U
پیوستن به حمایت کردن از
assisting
U
پیوستن به حمایت کردن از
assists
U
پیوستن به حمایت کردن از
graft
U
پیوند زدن بهم پیوستن
grafted
U
پیوند زدن بهم پیوستن
grafts
U
پیوند زدن بهم پیوستن
seam
U
بهم پیوستن
seams
U
بهم پیوستن
weld
U
جوش دادن پیوستن
weld
U
بهم پیوستن
welded
U
جوش دادن پیوستن
welded
U
بهم پیوستن
welds
U
جوش دادن پیوستن
welds
U
بهم پیوستن
mosaic
U
تکه تکه بهم پیوستن
hyphen
U
برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
hyphen
U
برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
hyphens
U
برای پیوستن چندکلمه بیکدیگر مثل Northwest
hyphens
U
برای پیوستن هجاهای جدا شده از یکدیگردر اخرسطر
attach
U
پیوستن
attaches
U
پیوستن
attaching
U
پیوستن
interconnect
U
بهم پیوستن
interconnected
U
بهم پیوستن
interconnecting
U
بهم پیوستن
interconnects
U
بهم پیوستن
sort
U
پیوستن
sorted
U
پیوستن
sorts
U
پیوستن
cleave
U
پیوستن تقسیم شدن
cleaved
U
پیوستن تقسیم شدن
cleaves
U
پیوستن تقسیم شدن
patch
U
بهم پیوستن
patches
U
بهم پیوستن
cement
U
پیوستن
cemented
U
پیوستن
cementing
U
پیوستن
cements
U
پیوستن
add
U
جمع زدن باهم پیوستن
adding
U
جمع زدن باهم پیوستن
adds
U
جمع زدن باهم پیوستن
link up
U
پیوستن
link-up
U
پیوستن
link-ups
U
پیوستن
reunite
U
دوباره بهم پیوستن
reunited
U
دوباره بهم پیوستن
reunites
U
دوباره بهم پیوستن
reuniting
U
دوباره بهم پیوستن
knit
U
بهم پیوستن
knits
U
بهم پیوستن
cling
U
چسبیدن پیوستن
clings
U
چسبیدن پیوستن
interlink
U
بهم پیوستن
interlinked
U
بهم پیوستن
interlinking
U
بهم پیوستن
interlinks
U
بهم پیوستن
associate
U
همدم شدن پیوستن
associated
U
همدم شدن پیوستن
associates
U
همدم شدن پیوستن
associating
U
همدم شدن پیوستن
rejoin
U
دوباره پیوستن به
rejoined
U
دوباره پیوستن به
rejoining
U
دوباره پیوستن به
rejoins
U
دوباره پیوستن به
adjoin
U
پیوستن
adjoined
U
پیوستن
adjoins
U
پیوستن
adhere
U
چسبیدن پیوستن
Other Matches
affix
U
پیوستن
affixed
U
پیوستن
affixes
U
پیوستن
affixing
U
پیوستن
annexing
U
پیوستن
ally
U
پیوستن
allying
U
پیوستن
affiliate
پیوستن
enlink
U
پیوستن
join up
U
به هم پیوستن
to bring into contact
U
پیوستن
to go in with
U
پیوستن با
to make contact
U
پیوستن
conjoin
U
پیوستن
coalescence
U
پیوستن
annex
U
پیوستن
annexes
U
پیوستن
couple
U
پیوستن
coupled
U
پیوستن
couples
U
پیوستن
anastomois
U
به هم پیوستن
anastomosis
U
بهم پیوستن
pans
U
بهم پیوستن
pan-
U
بهم پیوستن
pan
U
بهم پیوستن
adhering
U
چسبیدن پیوستن
adheres
U
چسبیدن پیوستن
adhered
U
چسبیدن پیوستن
reconstitute
U
بهم پیوستن
reconstituted
U
بهم پیوستن
reconstitutes
U
بهم پیوستن
reconstituting
U
بهم پیوستن
incorporate
U
بهم پیوستن
incorporates
U
بهم پیوستن
adequateness
U
چسبیدن پیوستن
affiliated
U
پیوستن اشناکردن
affiliates
U
پیوستن اشناکردن
affiliating
U
پیوستن اشناکردن
anastomose
U
بهم پیوستن
admix
U
بهم پیوستن
incorporating
U
بهم پیوستن
to grow into one
U
بهم پیوستن
to grow together
U
باهم پیوستن
to piece together
U
بهم پیوستن
to put together
U
بهم پیوستن
to jury-rig something
U
چیزی را به هم پیوستن
concatenate
U
بهم پیوستن
inone
U
بهم پیوستن
inosculate
U
بهم پیوستن
glutinate
U
بهم پیوستن
filiate
U
اشناکردن پیوستن
to go to glory
U
برحمت ایزدی پیوستن
compaginate
U
محکم بهم پیوستن
repiece
U
دوباره بهم پیوستن
annex
U
پیوستن ضمیمه سازی
consociate
U
متحد کردن پیوستن
put to
U
بگروه شکارچی پیوستن
in store
<idiom>
U
آماده بوقوع پیوستن
catenate
U
پیوستن متصل کردن
annexing
U
پیوستن ضمیمه سازی
annexes
U
پیوستن ضمیمه سازی
jump on the bandwagon
<idiom>
[پیوستن به گرایش یا فعالیتی محبوب]
rabbet
U
با کنش کاو بهم پیوستن
clutches
U
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
nirvana
U
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
clutch
U
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutched
U
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
clutching
U
تزویج یا پیوستن دو عضومتحرک کلاج
nirvanas
U
پیوستن به کل هستی خشنودی مطلق
to be fulfilled
U
بوقوع پیوستن راست امدن
attachable
U
قابل بهم پیوستن یا ضمیمه کردن
crossfertilize
U
پیوستن دونوع متفاوت از طریق لقاح
integration
U
یکی کردن و بهم پیوستن پیوستگی اجزاء
to herd with other people
U
با مردم دیگر پیوستن درگروه دیگران درامدن
piecer
U
درنخ ریسی کسیکه کارش بهم پیوستن نخهای گسیخته است
healing by first intention
U
جوش خوردن زخم یاشکستگی بوسیله دوباره بهم پیوستن پاره ها
avulsion
U
جدا شدن زمینی از یک ملک و پیوستن بملک دیگر درنتیجه سیل یا تغییرمسیررودخانه
to interlock levers
U
اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
rattening
U
محروم کردن کارگر فنی ازابزار کارش به منظورمجبور کردن او به پیوستن به اتحادیه کارگری
admix
U
مخلوط شدن بهم پیوستن مخلوط کردن امیختن
interosculate
U
بهم پیوستن بهم امیختن
mosic
U
تیکه تیکه بهم پیوستن
irredentism
U
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Recent search history
Forum search
Search history is
off
.
Activate
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
✘
ض
ص
ث
ق
ف
غ
ع
ه
خ
ح
ج
چ
◀—
ش
س
ئ
ی
ب
ل
أ
آ
ا
ت
ن
م
ک
گ
[]
ظ
ط
ژ
ز
ر
ذ
د
پ
ؤ
و
ء
.
!
؟
()
نیم فاصله
Space
نیم فاصله
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com
Close
Previous
Next
Loading...