English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tickler U بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fanner U قرقی یا باز کوچک باد زننده
lunger U ضربت زننده جهش کننده
out flanking U دور زننده احاطه کننده جناح
incitor U تحریک کننده
catalytic U تحریک کننده
stimulater U تحریک کننده
stimulator U تحریک کننده
rebarbative U تحریک کننده
ignition anode U اند تحریک کننده
inductor voltage U ولتاژ تحریک کننده
oscillator U تحریک کننده نوسان
scorchers U سریع الحرکت تحریک کننده
scorcher U سریع الحرکت تحریک کننده
shocker U مطالب مهیج تحریک کننده
rabble-rousers U تحریک کننده توده مردم
shockers U مطالب مهیج تحریک کننده
rabble rouser U تحریک کننده توده مردم
rabble-rouser U تحریک کننده توده مردم
irritament U تحریک کننده هیجان اور
irritant U محرک ازاردهنده تحریک کننده
irritants U محرک ازاردهنده تحریک کننده
magnetic hysteresis angle U زاویه فاز جریان تحریک کننده
rabble-rouser U تحریک کننده توده مردم [سیاست]
Pied Piper U تحریک کننده توده مردم [سیاست]
concussive U ضربت زننده صدمه زننده
gourd bottle U قمقمه
water canteen U قمقمه
flask U قمقمه
canteen U قمقمه
flasks U قمقمه
thermos flask U قمقمه
canteens U قمقمه
costrel U یکجور قمقمه
lotah U قمقمه مسی یا برنجی
lota U قمقمه مسی یا برنجی
Thermos U قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
Thermoses U قمقمه محفظه یافرف عهایق حرارت
bug U تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bugs U تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
bugging U تصحیح کوچک در برنامه نرم افزاری توسط کاربر روی دستورات منتشر کننده نرم افزار
petty cash صندوق ویژه وجوه کوچک حساب هزینه های کوچک
gemmule U یاخته کوچک که ازان جانورتازه پدیدمیاید غنچه کوچک
widget U آلت کوچک [ابزار ] [اسباب مکانیکی کوچک]
pig board U تخته کوچک برای موجهای کوچک
increment U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
jigger U بادبان کوچک یکجور کرجی کوچک
increments U فواصل کوچک کیسههای کوچک خرج
nasty U زننده
biting U زننده
nastiest U زننده
percutient U زننده
nasties U زننده
nastier U زننده
vile U زننده
bitten U زننده
wetter U نم زننده
mordant U زننده
strikingly U زننده
hideous U زننده
loathful U زننده
stinking U زننده
striking U زننده
loathsome U زننده
clappers U کف زننده
clapper U کف زننده
viler U زننده
repeller U زننده
acrimonious U زننده
pit a pat U زننده
tart U زننده
pinching U زننده
nauseam U زننده
beater U زننده
staring U زننده
strikers U زننده
striker U زننده
nippy U زننده
water repellent U پس زننده اب
poignant U زننده
unlovely U زننده
shuffler U زننده
scabrous U زننده
forbidding U زننده
vilest U زننده
prickling U زننده
knocker U زننده
squalid U زننده
acrid U زننده
pungent U زننده
repellent U زننده
starring U زننده
applauder U کف زننده
odoriferous U زننده
tarts U زننده
garish U زننده
repellents U زننده
knockers U زننده
repercussive U پس زننده
corrector U جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
gaunt U زننده بی ثمر
glares U روشنایی زننده
callers U صدا زننده
pertubative U برهم زننده
acrimoniousness U سخن زننده
trudger U قدم زننده
spicily U بطور زننده
scarifier U تیغ زننده
cornerman U زننده کرنر
lasher n U سد شلاق زننده
repugnant U تنفرانگیز زننده
scintillant U جرقه زننده
scintillator U جرقه زننده
estimator U تخمین زننده
inveigler U گول زننده
sourish U به ترشی زننده
seasoner U ادویه زننده
glare U روشنایی زننده
glared U روشنایی زننده
libellant U تهمت زننده
libelant U تهمت زننده
howler U جیغ زننده
howlers U جیغ زننده
revolting U بهم زننده
sharp U زننده زیرک
sharpest U زننده زیرک
accusant U تهمت زننده
gaunt U زننده ساختن
pricker U سیخ زننده
slumberer U چرت زننده
seasoner U چاشنی زننده
sharps U زننده زیرک
coruscant U برق زننده
caller U صدا زننده
appellant U تهمت زننده
crying U جار زننده
flogger U زننده شلاق
flogger U تازیانه زننده
scintillating U جرقه زننده
galssy U بی نور زننده
garishly U بطور زننده
kicker U زننده ضربه با پا
flagellator U تازیانه زننده
gasper U نفس زننده
flagellator U شلاق زننده
picky U ضربه زننده
tacker U میخ زننده
strider U گام زننده
bubblier U جوش زننده
catterer U چهچه زننده
bubbly U جوش زننده
calumnious U تهمت زننده
calumniator U افترا زننده
pickiest U ضربه زننده
tacker U کوک زننده
bubbliest U جوش زننده
staring red U قرمز زننده
puddler U بهم زننده
shouter U فریاد زننده
harsh U ناگوار زننده
fizzy U جوش زننده
harsher U ناگوار زننده
harshest U ناگوار زننده
ad nauseam U بسیار زننده
accuser U تهمت زننده
malodor U بوی زننده
disturber U برهم زننده
shackler U بخو زننده
napper U چرت زننده
pacer U گام زننده
repulsive U زننده تنفراور
beater U کتک زننده
knotter U گره زننده
germinant U جوانه زننده
pickier U ضربه زننده
accusers U تهمت زننده
dozer U چرت زننده
pannikin U لیوان کوچک پیمانه کوچک
knobble U برامدگی کوچک گره کوچک
swatter U ضربت سخت زننده
indign U زننده بدون استحقاق
poignantly U بطور تیزیا زننده
repulsively U بطور زننده یا دافع
pungently U بطور زننده یا تند
invection U سخن سخت زننده
rankly U بطور زننده یابدبو
fulsome U زننده اغراق امیز
incisive speech U سخن تند یا زننده
sewers U اگو بخیه زننده
greeny U بسبزی زننده سبزفام
boiling U جوش زننده خشمناک
hydromancer U تفال زننده بوسیله اب
lurid U کم رنگ وپریده زننده
stenches U بوی زننده تعفن
stench U بوی زننده تعفن
luridly U کم رنگ وپریده زننده
reddish U مایل بسرخی زننده
sewer U اگو بخیه زننده
trusser U چوب بست زننده
inoffensively U بی انکه زننده باشد
rakish U فاجر جلف و زننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com