English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he is rather i. than sick U بهم خوردگی یاساکت دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to talk down U خاموش یاساکت کردن
hair crack U شکاف خوردگی ترک خوردگی
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
erosion-corrosion U خوردگی
chafes U خوردگی
wear U خوردگی
wears U خوردگی
abrasion U خوردگی
abrasions U خوردگی
corrsion U خوردگی
corrosion U خوردگی
chafe U خوردگی
chafing U خوردگی
erosion U خوردگی
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
cancellation U قلم خوردگی
disbandment U برهم خوردگی
corrosive action U اثر خوردگی
wrinkles U چین خوردگی
ricking U پیچ خوردگی
pliature U چین خوردگی
graphitic corrosion U خوردگی گرافیتی
vermiculation U کرم خوردگی
rugosity U چروک خوردگی
wrinkle U چین خوردگی
electrochemical corrosion U خوردگی الکتروشیمیایی
ruga U تاب خوردگی
twisting U پیچ خوردگی
twists U پیچ خوردگی
rancidity U باد خوردگی
torsion U پیچ خوردگی
shrinkage U چروک خوردگی
queasiness U بهم خوردگی
rick U پیچ خوردگی
ricks U پیچ خوردگی
ricked U پیچ خوردگی
twist U پیچ خوردگی
crossing out U قلم خوردگی
wrinkling U چین خوردگی
electrolytic corrosion U خوردگی الکترولیتی
backfall U زمین خوردگی
screw U پیچ خوردگی
fissuration U ترک خوردگی
kink U پیچ خوردگی
inurement U پینه خوردگی
surface corrosion U خوردگی سطحی
folium U چین خوردگی
collission U بهم خوردگی
intercrystalline corrosion U خوردگی کریستالی
turmoil U بهم خوردگی
induration U پینه خوردگی
indisposedness U بهم خوردگی
screws U پیچ خوردگی
muss U بهم خوردگی
fractions U ترک خوردگی
folding U چین خوردگی
uneasiness U بهم خوردگی
fraction U ترک خوردگی
cracking U ترک خوردگی
erosion corrosion U خوردگی- فرسودگی
galvanic corrosion U خوردگی گالوانیکی
worm hole U جای کرم خوردگی
turns U پیچ خوردگی قرقره
slight cold U سرما خوردگی کم یا جزئی
turn U پیچ خوردگی قرقره
folds U چین خوردگی زمین
folded U چین خوردگی زمین
fold U چین خوردگی زمین
stress corrosion U خوردگی در اثر تنش
revolt U بهم خوردگی انقلاب
revolts U بهم خوردگی انقلاب
caries U کرم خوردگی دندان
cavity U کرم خوردگی دندان
cavities U کرم خوردگی دندان
corrosion control U جلوگیری و کنترل خوردگی
anticorrosive protection U حفافت در برابر خوردگی
amusements U فریب خوردگی پذیرایی
deceptions U حیله فریب خوردگی
he is recovered from his cold U سرما خوردگی او برطرف شد
indisposition U بهم خوردگی مزاج
turn one's stomach <idiom> U باعث حال به هم خوردگی
folding test U ازمایش چین خوردگی
bending over test U ازمایش چین خوردگی
disorderliness U اختلال بهم خوردگی
trainsick U دچاربهم خوردگی حال
corrosion pit U فرورفتگی در اثر خوردگی
hot crack U ترک خوردگی گرم
deception U حیله فریب خوردگی
amusement U فریب خوردگی پذیرایی
indispositions U بهم خوردگی مزاج
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
cold cracking U ترک خوردگی فلز سرد
cross folding test U ازمایش چین خوردگی عرضی
upset _ U برهم زنی بهم خوردگی
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
stainless steel U فولاد مقاوم در برابر خوردگی
to knock under U تن دردادن اقراربزمین خوردگی کردن ازپادرامدن
carsick U مبتلا به بهم خوردگی حال دراتومبیل
corrosion resistant U مقاومت در برابر خوردگی وزنگ زدگی
structural damage U خسارت ناشی از خرابی یاترک خوردگی ساختمان
seasickness U تهوع وبهم خوردگی حال در سفر دریا
oxygen tent U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
oxygen tents U چادراکسیژن مخصوص معالجه سرما خوردگی وامثال ان
varus U پیچ خوردگی پابسوی درون چنبرشدگی پاازدرون
seasick U مبتلا به استفراغ وبهم خوردگی حال در سفردریا
nurse a cold U سرما خوردگی را ماندن درخانه علاج کردن
airsick U مبتلا بکسالت و بهم خوردگی مزاج در اثر پرواز
windage U پیچ خوردگی حرکت دادن دستگاه درجه درسمت
monel U الیاژی از نیکل و کبالت که دربرابر خوردگی مقاوم است
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
crevice corrosion U خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
damask U سیاهی و یارنگی که براثر خوردگی روی فولاد صیقلی فاهر میشود
passivating U پوشاندن سطح فلزات با لایهای از مواد خنثی یا بی اثربرای جلوگیری از خوردگی الکتروشیمیائی
plasma plating U ضد خوردگی و مقاوم دربرابر سایش روی سطح توسط جریان بسیار داغ
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
pitting corrosion U سوراخهائی که در سطح بتن یا فلز در اثر خوردگی ایجاد میشود و به کرم خوراکی معروف است
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
parkerizing U عملیاتی که در ان فلز درمحلولی از اسید فسفریک ودی اکسید منگنز داغ شده وسپس در روغن غوطه ورمیگردد تا از خوردگی فلزجلوگیری گردد
scleroderma U مرض پینه خوردگی پوست تصلب پوست
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
sensitive to corrosion U حساس در برابر زنگ زدگی حساس در برابر خوردگی
heavy fighting is in progress U دارد
has U دارد
he has a rage for money U دارد
he has worms U دارد
chains U دارد.
are there any remarks? U دارد
there is a time for everything U دارد
chain U دارد.
hast U او دارد
he is ill with fever U تب دارد
he has a spite against me U بامن لج دارد
I owe him a dept of gratitude. U حق بگردنم دارد
not a patch on U چه دخلی دارد
he tops .0 metres U یک مترونیم قد دارد
he speaks to the purpose U قصدی دارد
he has a maggot in his head U وسواس دارد
There is a knack in it . U یک فنی دارد
multungulate U که بیش از دو سم دارد
he is 0 years old U او ده سال دارد
he has an axe to grind U غرض دارد
there is a rumour that U شهرت دارد که
viruses U وجود دارد
But one leg to the fowl. <proverb> U مرغ یک پا دارد .
the reason is two fold U دودلیل دارد
he is fifty U تمام دارد
our library is well stocked U خوبی دارد
he has an a. to grind U مقصود دارد
He has a day off. U او مرخصی دارد.
figure on <idiom> U بستگی دارد به
virus U وجود دارد
it is usual with him U عادت دارد
it is sufficiently stamped U کسرتمبر دارد
god is U خداوجود دارد
what hurt is there in that U چه زیانی دارد
leek d;[,vjvi ;i fv'ihd \ik , U بزرگ دارد
it has sides U سه پهلو دارد
what the odds U چه اهمیت دارد
what matter? U چه اهمیت دارد
There is something wrong with the ... ... عیب دارد.
it depends [on] U بستگی دارد [به]
Buttonhole U کتی که در دو طرف دکمه دارد
walls have ears U گوش دارد
the reason is manifold U چنددلیل دارد
the probability is U احتمال دارد
Windows GDI U بیتی دارد
that bridge has openings U ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
He writes well . he wields a formidable pen . U قلم خوبی دارد
He has influential contacts everywhere. U همه جا دست دارد
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
tea is preferable to water U چایی بر اب ترجیح دارد
She has a lovely ( nice ) voice. U صدای قشنگه دارد
the cat has nine lives U سگ هفت جان دارد
the party is led by him U او بر ان حزب ریاست دارد
She has a delightfully mellow voice . U صدای گرمی دارد
To bring pressure to bear . To exert pressure . U فشار خون دارد
the switch is on U برق جریان دارد
the work is in full swing U کاربخوبی جریان دارد
in all like U احتمال کلی دارد
there removred revolution U شورشی که شهرت دارد
bigamist U زنی که دوشوهر دارد
He writes a legible ( beautiful ) hand . U خط خوانایی ( قشنگه ) دارد
He takes my advice. He listens to me. U از من حرف شنوایی دارد
The kettel is boiling. U قوری دارد می جوشد
well and good U باشد چه ضرر دارد
what does it meant U یعنی چه چه معنی دارد
rubrician U کتاب نماز دارد
what is that to you U به شما جه دخلی دارد
what is wrong with that? U مگراین چه عیبی دارد
bass U کسی که صدای بم دارد
basses U کسی که صدای بم دارد
Does it matter if I dont come ? U اشکالی دارد اگرنیایم ؟
lengths U خط با طول جر حرف دارد
length U خط با طول جر حرف دارد
bigamists U زنی که دوشوهر دارد
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com