English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
earthly paradise U بهشت روی زمین
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
zion U بهشت
a land of milk and honey <idiom> U بهشت
heavens U بهشت
heaven U بهشت
elysium U بهشت
the upper regions U بهشت
eden U بهشت
octan U هشت بهشت
imparadise U به بهشت فرستادن
garden of paradise U باغ بهشت
olympus U اسمان بهشت
tax haven U بهشت مالیاتی
riflebird U مرغ بهشت
shangri U بهشت خیالی
tax havens U بهشت مالیاتی
paradise U بهشت برین
elysian U اهل بهشت علوی
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
land n U زمین
floors U کف زمین
floored U کف زمین
ground surface U کف زمین
terrain U زمین
grass roots U کف زمین
ground line U خط زمین
real estate U زمین
grazes U زمین
grazed U زمین
globe U زمین
graze U زمین
cinder track U زمین دو
norland U زمین
soils U زمین
soil U زمین
soiling U زمین
earth U زمین
earths U زمین
cinder tracks U زمین دو
lackland U بی زمین
floor U کف زمین
aerospace U جو زمین
earthing U زمین
fielded U زمین
domains U زمین
domain U زمین
ground U کف زمین
ground U : زمین
ground U زمین
geodetically U زمین
acres U زمین
rooter U زمین کن
acre U زمین
tellus U زمین
ground [British] [floor] U کف زمین
floor U کف زمین
extra terrestrial U زمین
land U زمین
fields U زمین
field U زمین
globes U زمین
this earthly round U زمین
salle d'armes U زمین شمشیربازی
sandy soil U زمین ماسهای
panhandling U زمین باریکه
speculation U زمین خواری
panhandled U زمین باریکه
panhandle U زمین باریکه
saturated ground U زمین سیراب
paralysis U زمین گیری
oblique compartment U زمین مورب
occident U مغرب زمین
rolling country U زمین پوشیده
bogs U زمین باطلاقی
low land U پستی زمین
lowland U زمین پست
rootle U زمین راباپوزکندن
mallet field U زمین چوگان
marchland U زمین مرزی
nutation U اهتزاز زمین
savanna U زمین هموار
science of geology U زمین شناسی
scrub land U زمین بایر
floored U محدوده زمین
crust U پوسته زمین
floors U محدوده زمین
goring U زمین سه گوش
neutral earth U زمین خنثی
circumnavigate U زمین رادورزدن
natural ground U زمین طبیعی
mid court U وسط زمین
gored U زمین سه گوش
mixed graze U توام زمین
mool U زمین خشک
low land U زمین پست
measuring rod U گز زمین پیمایی
geology U زمین شناسی
ends U زمین حریف
gore U زمین سه گوش
ended U زمین حریف
end U زمین حریف
marsh land U زمین ماندابی
site building U زمین زیربنا
measurement ofland U زمین پیمایی
floor U محدوده زمین
plants U در زمین قراردادن
plant U در زمین قراردادن
crusts U پوسته زمین
sidelining U خط کنار زمین
parcelling U تفکیک زمین
terrain U عوارض زمین
terrain U زمین ناحیه
ground level U تراز زمین
terrain U نوع زمین
ground level U سطح زمین
predial or prae U وابسته به زمین
terrain U زمین عملیات
basement U زیر زمین
basements U زیر زمین
playing court U زمین بازی
parterre U در طول زمین
grounding U زمین کردن
planned chart U کروکی زمین
physical characteristics U خصوصیات زمین
terrestrial U زمین خاکی
sidelines U خط کنار زمین
sidelined U خط کنار زمین
sideline U خط کنار زمین
plat U تکه زمین
playing area U محدوده زمین
landward U بسوی زمین
pervious ground U تراوا زمین
permeable ground U زمین تراوا
permeable ground U تراوا زمین
grounding U ایجاد زمین
upland U زمین بلند
paralytic disability U زمین گیری
punner U زمین کوب
rammer U زمین کوب
shells U قشر زمین
shelling U قشر زمین
shell U قشر زمین
rear court U انتهای زمین
panhandles U زمین باریکه
routes U به زمین نشاندن
laird U صاحب زمین
route U به زمین نشاندن
lairds U صاحب زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com