English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
labor productivity U بهره دهی نیروی کار قدرت تولیدنیروی کار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
war strenght U قدرت نبرد نیروی جنگی
Police are out in force. U نیروی پلیس با قدرت بزرگی ظاهر است.
power plant U دستگاه تولیدنیروی
power plants U دستگاه تولیدنیروی
tontine U تاسیس خاصی که به موجب ان عدهای مشترکا" پول قرض می دهند با این شرط که بهره ان مرتبا" و بااقساط معین بین ان ها تقسیم شود و با مرگ هر یک ازایشان سهم دیگران از بهره بیشتر شود تا انجا که اخرین فرد زنده کل بهره را دریافت کند
european atomic energy community U جامعه نیروی اتمی اروپا اتحادیه متشکل از بلژیک وفرانسه و المان و ایتالیا ولوگزامبورک و هلند که هدفش ایجاد تسهیلات مختلف در راه بهره برداری ازانرژی اتمی است
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
usury U گرفتن بهره بیشتر از بهره قانونی جهت وام
empowered U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowers U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower U صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
creativeness U قدرت خلاقه قدرت ابداع
blue water school U انانی که نیروی دریایی انگلیس راتنها نیروی کافی ان میدانند
reenforceŠetc U نیروی تازه فرستادن برای با نیروی امدادی تقویت کردن
magneto electricity U نیروی کهربایی که بوسیله نیروی اهن ربایی تولید میشود
torque U نیروی گردنده درقسمتی از دستگاه ماشین نیروی گشتاوری
juggernaut U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
juggernauts U نیروی عظیم منهدم کننده نیروی تخریبی مهیب
e.m.f U force electromotive نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
dictatorship of proletariat U اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
air force personnel with the army U پرسنل نیروی هوایی ماموربه نیروی زمینی
expeditionary U نیروی اعزامی به خارج نیروی سرکوبگر خارجی
countervailing power U قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی نیروی برقرانی
authoritarainism U نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
army landing forces U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
attack force U نیروی تک کننده به ساحل نیروی تک
buoyancy U نیروی بالابر نیروی شناوری
threat force U نیروی دشمن نیروی مخالف
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit U مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
self propulsion U حرکت توسط نیروی خود پیشروی توسط نیروی خویش
counter force U نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
allocated manpower U نیروی انسانی واگذار شده سهمیه نیروی انسانی
free gyroscope U نیروی ژیروسکوپی ازاد نیروی جاذبه مغناطیسی ازاد
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
army aircraft U هواپیمایی نیروی زمینی هواپیماهای نیروی زمینی
diminishing marginal productivity U بهره دهی نهائی نزولی نزولی بودن بهره دهی نهائی
yielded U بهره
yield U بهره
efficiency U بهره
interests U بهره
interest U بهره
quotient U بهره
quotients U بهره
exploited U بهره ده
yields U بهره
gained U بهره
gain U بهره
productive U بهره زا
portions U بهره
portion U بهره
exploiters U بهره کش
efficient U بهره ور
exploiter U بهره کش
gains U بهره
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
divest U بی بهره کردن
deprive U بی بهره کردن
deprives U بی بهره کردن
voltage gain U بهره ولتاژ
divests U بی بهره کردن
exploitative character U منش بهره کش
factor payments U بهره وسود
divested U بی بهره کردن
transducer gain U بهره دگرسازی
divesting U بی بهره کردن
depriving U بی بهره کردن
sweatshops U بهره کشخانه
exploited class U طبقه بهره ده
exploiting class U طبقه بهره کش
sweatshop U بهره کشخانه
high interest U بهره گران
rate of interest U نرخ بهره
rat of interest U نرخ بهره
quantum yield U بهره کوانتومی
put out to interest U به بهره گذاشتن
pure interest U بهره خالص
productive work U کار بهره زا
efficiency U بهره وری
operation U بهره برداری
loan interest U بهره وام
legal interest U بهره قانونی
high interest U بهره سنگین
interest U سودیا بهره
interests U سودیا بهره
interest for delay U بهره دیرکرد
interest rate U نرخ بهره
rq U بهره تنفسی
resipatory quotient U بهره تنفسی
laser gain U بهره لیزر
passive debt U وام بی بهره
benefic U بهره بردار
shared U بهره قسمت
share U بهره قسمت
advantage by illness U بهره بیماری
accrued interest U بهره متعلقه
gavel U بهره غیرمجاز
gavels U بهره غیرمجاز
shares U بهره قسمت
lot U بهره قسمت
abusing U بهره کشی
productivity U بهره وری
bank interest U بهره بانکی
at % interest U با بهره 21 درصد
antenna gain U بهره انتن
lot U بخش بهره
abuses U بهره کشی
abused U بهره کشی
abuse U بهره کشی
gain U بهره برداری
exploitation U بهره برداری
gain U بهره تقویت
compound interest U بهره مرکب
usages U بهره برداری ها
utilizations U بهره برداری ها
gained U بهره تقویت
exploitation [utilization] U بهره برداری
usage U بهره برداری
using U بهره برداری
utilisation [British] U بهره برداری
gains U بهره برداری
gains U بهره تقویت
gained U بهره برداری
utilisations U بهره برداری ها
cheap money U پول با بهره کم
default interest U بهره معوق
economic rent U بهره اقتصادی
interest U بهره [اقتصاد]
dispossessor U بی بهره سازنده
economic rent U بهره مالکانه
divestiture U بی بهره سازی
divestment U بی بهره سازی
declaration of interest U اعلام بهره
contango U بهره دیرکرد
optimising U بهره بردن
deprival U بی بهره سازی
exploitation U بهره کشی
lending rate U بهره - نزولپول
utilization U بهره برداری
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
money rate of interest U نرخ بهره پولی
utilising U بهره برداری کردن
marginal productivity U بهره وری نهائی
utilises U بهره برداری کردن
money lender U پول به بهره گذار
margin productivity U حد بهره وری تولید
maximum value U مقدار بهره برداری
market rate of interest U نرخ بهره بازار
myrmecophilous U بهره برنده ازمورچه
secondary gain U بهره ثانوی بیماری
natural rate of interest U نرخ بهره طبیعی
paranosis U بهره کشی از بیماری
primary gain U بهره اصلی بیماری
emergency operation U بهره برداری اضطراری
effective interest rate U نرخ بهره موثر
paranosic gain U بهره اصلی بیماری
out law U از حقوق بی بهره کردن
operating cost U هزینه بهره برداری
utilised U بهره برداری کردن
operating budget U بودجه بهره برداری
nominal interest rate U نرخ بهره اسمی
neutral rate of interest U نرخ بهره خنثی
epinosic gain U بهره ثانوی بیماری
per capita productivity U بهره وری سرانه
interest free loan U وام بدون بهره
interest rate per annum U نرخ بهره سالانه
factor productivity U بهره دهی عوامل
utilizes U بهره برداری کردن
high efficiency U ضریب بهره بالا
interest profit U عایدی حاصل از بهره
child abuse U بهره کشی از کودک
beneficiary U بهره بردار ذیحق
beneficiaries U بهره بردار ذیحق
average productivity U بهره دهی متوسط
infatute U ازخرد بی بهره کردن
royalties U حق بهره برداری از چیزی
royalty U حق بهره برداری از چیزی
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
it was sold at 0 year's p U بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
high rate of interest U نرخ بالای بهره
utilize U بهره برداری کردن
exploitation of colonies U بهره کشی مستعمرات
exploitation of labor U بهره کشی کارگر
utilizing U بهره برداری کردن
tap U بهره برداری کردن از
tapped U بهره برداری کردن از
landuse U بهره وری از زمین
enjoy U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
bank rate U نرخ بهره بانکی
tapping U بهره برداری کردن از
enjoyed U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoying U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
enjoys U برخوردارشدن از بهره مندشدن از
high rate of interest U نرخ سنگین بهره
ready for use U اماده بهره برداری
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com