Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (39 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
enhance
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhanced
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhances
U
بهتر یا واضح تر کردن
enhancing
U
بهتر یا واضح تر کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsold
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
expounded
U
واضح کردن
expounds
U
واضح کردن
expound
U
واضح کردن
clearer
U
واضح کردن
clears
U
واضح کردن
expounding
U
واضح کردن
clear
U
واضح کردن
clearest
U
واضح کردن
modifying
U
بهتر کردن
modify
U
بهتر کردن
modifies
U
بهتر کردن
ameliorates
U
بهتر کردن
ameliorated
U
بهتر کردن
ameliorating
U
بهتر کردن
ameliorate
U
بهتر کردن
demystifies
U
واضح و مبرهن کردن
demystified
U
واضح و مبرهن کردن
demystify
U
واضح و مبرهن کردن
demystifying
U
واضح و مبرهن کردن
modification
U
بهتر کردن مدل
clarify
U
واضح کردن توضیح دادن
clarifying
U
واضح کردن توضیح دادن
clarifies
U
واضح کردن توضیح دادن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
وضعیت خود را بهتر کردن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
hardening and temper
U
بهتر کردن تشویه ی فولاد
follow up
<idiom>
U
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
to speak volumes
[for]
U
کاملأ واضح بیان کردن
[اصطلاح مجازی]
problem
U
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
problems
U
واضح کردن توضیحات شکل به روش منط قی
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
focusing
U
واضح کردن تصویر تار شده روی صفحه نمایش
improves
U
بهتر کردن اصلاح کردن
improving
U
بهتر کردن اصلاح کردن
improved
U
بهتر کردن اصلاح کردن
improve
U
بهتر کردن اصلاح کردن
overlaps
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlapped
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
overlap
U
سیستم تولید چاپ با کیفیت بهتر از چاپگر matrix-dot با جایگزین کردن خط حروف و تغییر مکان به آرامی به طوری که نقاط کمتر به نظر بیایند.
notable
<adj.>
U
واضح
perspicuous
<adj.>
U
واضح
ditinct
U
واضح
explicit
<adj.>
U
واضح
distinct
<adj.>
U
واضح
well known
U
واضح
conspicuous
U
واضح
plainest
U
واضح
transpicuous
U
واضح
plains
U
واضح
explicit
U
واضح
kenspeckle
U
واضح
clear
U
واضح
palpable
U
واضح
clears
U
واضح
clearer
U
واضح
vivid
U
واضح
clearest
U
واضح
graphic
U
واضح
distinct
U
واضح
perspicuous
U
واضح
plain
U
واضح
plainer
U
واضح
iuntelligibly
U
واضح
crystalline
U
واضح
better than
U
بهتر از
so much the better for me
U
بهتر من
the more better the best
U
بهتر
all the better
U
چه بهتر
so much the better
U
چه بهتر
better
U
بهتر
lucidly
U
بطور واضح
clearer
U
بطور واضح
orotund
U
قوی و واضح
overt
U
واضح نپوشیده
open-and-shut
U
ساده واضح
luminous
U
شب نما واضح
unambiguous
U
واضح روشن
crystal clear
U
واضح-مبرهن
open and shut
U
ساده واضح
plainly
U
بطور واضح
sharp picture
U
تصویر واضح
clear picture
U
تصویر واضح
self-explanatory
U
واضح اشکار
sharp image
U
تصویر واضح
clear evidence
U
دلیل واضح
clear proof
U
دلیل واضح
self explanatory
U
واضح اشکار
clearest
U
بطور واضح
lucid
U
واضح درخشان
clarifier
U
واضح کننده
clear
U
بطور واضح
distinctly
U
بطور واضح
self explaining
U
واضح اشکار
clean cut
U
مشخص واضح
clean-cut
U
مشخص واضح
clears
U
بطور واضح
obvious
U
واضح بدیهی
cleaners
U
مشخص واضح
amelioration
U
بهتر شدن
meliorate
U
بهتر شدن
meliorative
U
بهتر شونده
above rubies
U
بهتر از یاقوت
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
preferably
U
بطور بهتر
So much the better.
U
دیگه بهتر
cote
U
بهتر بودن از
ameliorative
U
بهتر شونده
ameliorator
U
بهتر کننده
might as well
<idiom>
U
ترجیحا بهتر
to change to the better
U
بهتر شدن
on the mend
<idiom>
U
بهتر شدن
the best of all
U
از همه بهتر
It was borne in on him.
U
برای او
[مرد]
واضح شد.
enunciation
U
تلفظ واضح و روشن
self explanatory
U
بدیهی واضح فی نفسه
pellucidly
U
بطور روشن یا واضح
plainly
U
بطور واضح صریحا"
spell out
<idiom>
U
واضح توضیح دادن
documentary photography
U
عکس واضح وروشن
It dawned upon him.
U
برای او
[مرد]
واضح شد.
unconcealed
U
روشن هویدا واضح
self-explanatory
U
بدیهی واضح فی نفسه
eye dialect
U
لهجهء واضح و هجایی
plain text
U
متن واضح و اشکار
pseudopod
U
تجسم واضح روح
luculent
U
نور افشان واضح
diction
U
تلفظ واضح و روشن
pseudopodium
U
تجسم واضح روح
open to the public
U
واضح درنظر عموم
self explaining
U
بدیهی واضح فی نفسه
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
he works better
U
او بهتر کار میکند
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
ammunition modification
U
بهتر سازی مهمات
outplay
U
بازی بهتر از حریف
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
tea is preferable to water
U
چایی از اب بهتر است
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
I feel it is appropriate ...
U
به نظر من بهتر است که ...
out act
U
بهتر انجام دادن از
truism
U
چیزی که پر واضح است ابتذال
to be clear to somebody
U
برای کسی واضح بودن
cts
U
واضح وروشن جهت ارسال
speak up
<idiom>
U
بلندو واضح سخن گفتن
truisms
U
چیزی که پر واضح است ابتذال
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
rounding
U
ایجاد دید بهتر در گرافیک
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
U
همدلى از همزبانى بهتر است .
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
This photo does not do you justice.
U
خودتان از عکستان بهتر هستید
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
surpasses
U
بهتر بودن از تفوق جستن
surpassed
U
بهتر بودن از تفوق جستن
surpass
U
بهتر بودن از تفوق جستن
Do you have anything better?
U
آیا چیزی بهتر دارید؟
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
i know you better than he
U
من شما را بهتر میشناسم تااو
i should p stay at home
U
بهتر است در خانه بمانم
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
Her eyes spoke volumes of despair.
U
در چشمهای او
[زن]
ناامیدی کاملا واضح است.
That speaks volumes.
<idiom>
U
چیزی را کاملأ واضح بیان می کند.
blur
U
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
continuity
U
مسیر ارتباط واضح بین دو نقط ه
uncovered
U
واضح قابل رویت غیر سری
How can you ask?
U
این باید واضح باشد برای تو
blurred
U
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurring
U
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
blurs
U
تصویری که لبه ها و رنگهایش واضح نیستند
specifies
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specify
U
بیان واضح آنچه نیاز است
specifying
U
بیان واضح آنچه نیاز است
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
Better do it than wish it done.
<proverb>
U
شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
outshoot
U
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
adjustment
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
Better late than never.
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Are you feeling any better?
U
آیا حال شما کمی بهتر است؟
Better late than never!
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
adjustments
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
He is the best physician as physicians go.
U
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Do you have a room with a better view?
U
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
This would provide an obvious solution
[to the problem]
.
U
این می تواند یک راه حل واضح
[به مشکل]
فراهم می کند.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com