Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
remission
U
بهبودی بیماری
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sequela
U
بیماری ناشی از بیماری دیگر
recruital
U
بهبودی
mending
U
بهبودی
melioration
U
بهبودی
recvery
U
بهبودی
mend
U
بهبودی
well-being
U
بهبودی
betterment
U
بهبودی
amelioration
U
بهبودی
health
U
بهبودی
recuperation
U
بهبودی
amendment
U
بهبودی
recovers
U
بهبودی یافتن
recovering
U
بهبودی یافتن
pull round
U
بهبودی یافتن
to grow better
U
بهبودی یافتن
recuperating
U
بهبودی یافتن
recuperates
U
بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
بهبودی یافتن
recvperate
U
بهبودی یافتن
convalescent
U
در حال بهبودی
to pull round
U
بهبودی یافتن
to gain in nealth
U
بهبودی یافتن
to bring through
U
بهبودی دادن
pickup
U
بهبودی یافتن
snapback
U
بهبودی سریع
recuperated
U
بهبودی یافتن
improves
U
بهبودی دادن
recoveries
U
بهبودی بازیافت
recovery
U
بهبودی بازیافت
recuperative
U
بهبودی بخش
incurable
U
بهبودی ناپذیر
meliorator
U
بهبودی بخش
improve
U
بهبودی دادن
improved
U
بهبودی دادن
improving
U
بهبودی دادن
recuperate
U
بهبودی یافتن
recover
U
بهبودی یافتن
gained
U
بهبودی یافتن رسیدن
gains
U
بهبودی یافتن رسیدن
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
snapback
U
سریعا بهبودی یافتن
gain
U
بهبودی یافتن رسیدن
mend
U
رفو کردن بهبودی یافتن
mends
U
رفو کردن بهبودی یافتن
improves
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
improver
U
ترقی کننده بهبودی دهنده
mended
U
رفو کردن بهبودی یافتن
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
incorrigible
U
بهبودی ناپذیر درست نشدنی
improving
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
sanative
U
علاج کننده بهبودی دهنده
sanatory
U
علاج کننده بهبودی دهنده
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
improved
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
improve
U
بهبودی یافتن پیشرفت کردن
convalesce
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced
U
بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better
U
بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
an incorrigible person
U
کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognoses
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis
U
بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation.
U
پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
epizootic
U
بیماری
illnesses
U
بیماری
illness
U
بیماری
pathogenic
U
بیماری زا
diseases
U
بیماری
disease
U
بیماری
maladies
U
بیماری
malady
U
بیماری
virulent
<adj.>
U
بیماری زا
pick's syndrome
U
بیماری پیک
tay sach's disease
U
بیماری تی- ساکس
pick's disease
U
بیماری پیک
nosophilia
U
بیماری خواهی
nosophobia
U
بیماری هراسی
pathophobia
U
بیماری هراسی
pathognomy
U
بیماری شناسی
parkinsonism
U
بیماری پارکینسون
pathogenesis
U
بیماری زایی
pott's disease
U
بیماری پوت
to have something
[a disease, an illness]
U
بیماری گرفتن
radiation sickness
U
بیماری اشعه
to be down with something
U
بیماری گرفتن
wilson's disease
U
بیماری ویلسون
radiation sickness
U
بیماری تابشی
AIDS
U
بیماری ایدز
AIDS
U
بیماری سیدا
legionnaires' disease
U
بیماری لژیونرها
to be laid up with something
U
بیماری گرفتن
VD
U
بیماری مقاربتی
some kind of sickness
U
یک نوعی از بیماری
to be ill with something
U
بیماری گرفتن
sick bed
U
بستر بیماری
The symptoms ( of a disease) .
U
علائم بیماری
Diagnosis.
U
تشخیص بیماری
VD
U
بیماری زهروی
radiation sickness
U
بیماری برتابشی
neuropathy
U
بیماری عصب
venereal disease
U
بیماری مقاربتی
Parkinson's disease
U
بیماری پارکینسون
graves'disease
U
بیماری گریوز
hansen's disease
U
بیماری هنسن
symptomatic
U
نشانه بیماری
encephalopathy
U
بیماری مغزی
down's disease
U
بیماری داون
sick leave
U
استراحت بیماری
ailments
U
بیماری مزمن
ailment
U
بیماری مزمن
rabies
U
بیماری هاری
addison's disease
U
بیماری ادیسون
advantage by illness
U
بهره بیماری
alzeimer's disease
U
بیماری الزایمز
illnesses
U
بیماری کسالت
illness
U
بیماری کسالت
catamnesis
U
تاریخچه بیماری
herpes simplex
U
بیماری تب خال
love sickness
U
بیماری عشق
lumpy jaw
U
بیماری "اکتینومیکوز"
pestilence
U
بیماری طاعون
mental disease
U
بیماری روانی
mental illness
U
بیماری روانی
mental disorder
U
بیماری روانی
psychosis
U
بیماری روانی
insect vectors
U
حشرات بیماری زا
epilepsy
U
بیماری صرع
migraine
U
میگرن
[پزشکی]
[بیماری]
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
to die of an illness
U
در اثر بیماری مردن
haemorrhoid
[British]
U
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
to pass a disease on
U
بیماری منتقل کردن
haemorrhoid
[British]
U
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
hemorrhoid
[American]
U
بواسیر
[بیماری]
[پزشکی]
hemorrhoid
[American]
U
همورویید
[بیماری]
[پزشکی]
slapped cheek syndrome
U
بیماری پنجم
[پزشکی]
fifth disease
[Erythema infectiosum]
U
بیماری پنجم
[پزشکی]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
U
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow fever
U
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
black vomit
U
تب زرد
[پزشکی]
[بیماری]
red plague
{sg}
U
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
variola
{sg}
U
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
pox
{sg}
U
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
smallpox
{sg}
U
آبله
[پزشکی]
[بیماری]
diphtheria
[diph]
U
دیفتیری
[پزشکی]
[بیماری]
psychosomatic disease
U
بیماری روانی- تنی
flight into sickness
U
پناه بردن به بیماری
secondary gain
U
بهره ثانوی بیماری
epinosic gain
U
بهره ثانوی بیماری
paranosic gain
U
بهره اصلی بیماری
diathesis
U
بیماری پذیری ارثی
beriberi
U
بیماری کمبود ویتامن B
basedow's disease
U
بیماری بیس داو
wernicke's encephalopathy
U
بیماری مغزی ورنیکه
pesthole
U
لانه بیماری ومیکروب
paranosis
U
بهره کشی از بیماری
primary gain
U
بهره اصلی بیماری
loose smut
U
بیماری زنگ گندم
insect vectors
U
حشرات ناقل بیماری
inpatient
U
بیماری که در بیمارستان میخوابد
iatrogenic illness
U
بیماری پزشک زاد
hemiparasite
U
انگلهایی که بیماری زا نیستند
he fell ill
U
به بستر بیماری افتاد
gilles de la tourett's disease
U
بیماری ژیل دو لاتورت
allopathy
U
معالجهء بیماری با اضداد ان
hypertension
U
بیماری فشار خون
malady
U
فاسد شدگی بیماری
maladies
U
فاسد شدگی بیماری
polio
U
بیماری فلج اطفال
fungus
U
فونجی بیماری قارچی
glanders
U
بیماری مسری اسب و انسان
Hand, foot and mouth disease
[HFMD]
U
بیماری دست، پا و دهان
[پزشکی]
symptomatic
U
مطابق نشانه بیماری نماینده
vaccinating
U
برضد بیماری تلقیح شدن
vaccinates
U
برضد بیماری تلقیح شدن
poliomyelitic
U
مبتلا به بیماری فلج کودکان
pathoneurosis
U
روان رنجوری بیماری زاد
enphytotic
U
بیماری همه گیر شایع
melituria
U
بیماری قند سلس البول
vaccinate
U
برضد بیماری تلقیح شدن
locoism
U
نوعی بیماری اسب ودام
vaccinated
U
برضد بیماری تلقیح شدن
black vomit
U
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow fever
U
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
yellow jack
[colloquial]
[yellow fever]
U
طاعون زرد
[پزشکی]
[بیماری]
renal calculus
[Calculus renalis]
U
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
epidemics
U
واگیر بیماری همه گیر
epidemic
U
واگیر بیماری همه گیر
nephrolith
U
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
varicella
U
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
chicken pox
{sg}
U
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
chicken-pox
{sg}
U
آبله مرغان
[پزشکی]
[بیماری]
bladder calculus
U
سنگ مثانه
[پزشکی]
[بیماری]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com