English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 73 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
health U بهبودی
recuperation U بهبودی
amelioration U بهبودی
betterment U بهبودی
melioration U بهبودی
recruital U بهبودی
recvery U بهبودی
mending U بهبودی
well-being U بهبودی
amendment U بهبودی
mend U بهبودی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
recuperating U بهبودی یافتن
recuperates U بهبودی یافتن
recuperate U بهبودی یافتن
recuperated U بهبودی یافتن
snapback U بهبودی سریع
recvperate U بهبودی یافتن
pull round U بهبودی یافتن
pickup U بهبودی یافتن
recover U بهبودی یافتن
recovering U بهبودی یافتن
recovers U بهبودی یافتن
meliorator U بهبودی بخش
to bring through U بهبودی دادن
to gain in nealth U بهبودی یافتن
to grow better U بهبودی یافتن
remission U بهبودی بیماری
incurable U بهبودی ناپذیر
recuperative U بهبودی بخش
recovery U بهبودی بازیافت
recoveries U بهبودی بازیافت
improves U بهبودی دادن
convalescent U در حال بهبودی
to pull round U بهبودی یافتن
improving U بهبودی دادن
improved U بهبودی دادن
improve U بهبودی دادن
to get back on one's feet U بهبودی یافتن
snapback U سریعا بهبودی یافتن
irrecoverably U چنانکه بهبودی نپذیرد
gained U بهبودی یافتن رسیدن
gain U بهبودی یافتن رسیدن
gains U بهبودی یافتن رسیدن
sanative U علاج کننده بهبودی دهنده
mended U رفو کردن بهبودی یافتن
mend U رفو کردن بهبودی یافتن
improving U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
incorrigible U بهبودی ناپذیر درست نشدنی
ameliorating U بهتر شدن بهبودی یافتن
improved U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
mends U رفو کردن بهبودی یافتن
amend U بهتر کردن بهبودی یافتن
improver U ترقی کننده بهبودی دهنده
ameliorate U بهتر شدن بهبودی یافتن
ameliorated U بهتر شدن بهبودی یافتن
amended U بهتر کردن بهبودی یافتن
ameliorates U بهتر شدن بهبودی یافتن
sanatory U علاج کننده بهبودی دهنده
amending U بهتر کردن بهبودی یافتن
improve U بهبودی یافتن پیشرفت کردن
convalesce U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesced U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalesces U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
convalescing U بهبودی یافتن دوره نقاهت را گذراندن
better U بهبودی یافتن چیز بهترشرط بندی کننده
an incorrigible person U کسیکه اخلاقش اصلاح نپذیردیا بهبودی نیابد
prognoses U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
prognosis U بهبودی ازمرض در اثر پیش بینی جریان مرض
The answer to terrorism must be better intelligence and improved international cooperation. U پاسخ به تروریسم باید اطلاعات بهتر سازمان مخفی و بهبودی همکاری های بین المللی باشد.
cured U شفا دادن بهبودی دادن
cure U شفا دادن بهبودی دادن
cures U شفا دادن بهبودی دادن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com