English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 86 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
reduced price U بهای نازل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dumping U صدور کالا به کشوردیگر و فروش ان به بهای کمتر از بهای عادی به منظور فلج ساختن صنایع داخلی ان کشور
reduced price U بهای کاسته بهای تخفیف دار
nozzles U نازل
nozzle U نازل
nozzle diaphragm U دیافراگم نازل
secondary nozzle U نازل ثانویه
at a low price U بقیمت نازل
exhaust nozzle U نازل خروجی
nozzle throat U گلوگاه نازل
de leval nozzle U نازل همگرا
nozzle efficiency U راندمان نازل
nozzle efficiency U کارایی نازل
main nozzle U شیپوره یا نازل اصلی
nozzle tester U دستگاه ازمایش نازل
supersonic nozzle U نازل مافوق صوت
nozzle expasion ratio U نسبت واگرایی نازل
nozzle contraction U نسبت همگرایی نازل
injector nozzle U نازل سوخت پاش
burner nozzle U نازل سوخت پاش
plummet U نازل شدن سرنگون وارافتادن
plummeted U نازل شدن سرنگون وارافتادن
plummeting U نازل شدن سرنگون وارافتادن
con di nozzle U نازل موتورجت با مقطع همگرا
plummets U نازل شدن سرنگون وارافتادن
at a low price U بهای کم
for U به بهای
nominal value U بهای اسمی
nominal price U بهای اسمی
money worth U بهای پول
fancy price U بهای گزاف
unit price U بهای واحد
trade price U بهای تجارتی
resonable price U بهای عادله
probability cost U بهای احتمالی
reserve price U بهای قطعی
at a great penny worth U به بهای زیاد
cost of construction U بهای ساختمان
fee U بهای واحد
conversion price U بهای تبدیل
book value U بهای دفتری
face value U بهای اسمی
fancy price U بهای تفننی
cash price U بهای نقدی
break up price U بهای انحلال
break up price U بهای تصفیه
all in price U بهای کامل
jetevator U فلپ یا رینگ کوچکی روی نازل خروجی راکت برای کنترل بردار تراست
omni axial nozzle U نازل موتور راکت که میتوانددر دامنه تعیین شده درراستاهای مختلف تنظیم شود
par U بهای رسمی سهم
retail price U بهای خرده فروشی
eric U خون بهای ایرلندی
contratual rent U اجاره بهای مقطوع
resale price U بهای خرده فروشی
above par U بالاتر از بهای اسمی
declared value U بهای اعلام شده
below par U کمتر از بهای اسمی
upset price U کمترین بهای مقطوع درهراج
to take something off and pric U اندکی از بهای چیزی کاستن
to mark good U بهای کالا را در روی ان نوشتن
to mark down an article U بهای کمتری بر کالایی گذاشتن
coinage U طبقه بندی بهای مسکوک
dispraise U از بهای چیزی کاستن کم گرفتن
the price was not reasonable U بهای ان معقول بنظر نمیرسید
spot price U بهای جنس در معامله نقدی
share list U صورت بهای سهام شرکتها
cost and freight U قیمت و بهای حمل و نقل
reserve price U قیمت نهایی بهای قطعی
cost plus U اضافه بر بهای تمام شده
height money U اضافه بهای کار در ارتفاع
to compound U قسطی پرداختن [کمتراز بهای اصلی]
write down U تنزل دادن بهای اسمی سهام
the price was not reasonable U بهای گزافی بران گذاشته بودند
at par U قیمت ثابت انتقال ارز به بهای اسمی
price as natural ice U یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
how is sugar U بهای قندچیست قند درچه حال است
revalorization U اعاده پول کشور به بهای نخستین خود
write down U یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
prohibitive price U بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
unearned increment U افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unearned icremrnt U افزایش بهای ملک در نتیجه اباد شدن محل نه کوشش مالک
unpriced U درباب چیزی گفته میشودکه بهای ان معلوم نشده یابصورت بهادران نباشد
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
accretion U افزایش بهای اموال افزایش میزان ارث
feminality U طبیعت زنانه زیورهایاچیزهای بی بهای زنانه
direct fire sights U زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com