Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 44 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
in my opinion
U
بنظر من
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
blur
U
نامشخص بنظر امدن
blurred
U
نامشخص بنظر امدن
blurring
U
نامشخص بنظر امدن
blurs
U
نامشخص بنظر امدن
purport
U
بنظر امدن
purported
U
بنظر امدن
purporting
U
بنظر امدن
purports
U
بنظر امدن
seem
U
بنظر امدن
seemed
U
بنظر امدن
seems
U
بنظر امدن
hulk
U
بزرگ بنظر رسیدن
hulks
U
بزرگ بنظر رسیدن
looking
U
بنظر اینده
beseem
U
مناسب بنظر امدن
beseem
U
بنظر امدن
dark bulb
U
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
he looks brave
U
او شجاع بنظر میرسد
it sounds false
U
دروغ بنظر میرسد
look black
U
متغیر بنظر امدن
may it please your excellency
U
اگر بنظر جنابعالی خوش ایندباشد
objectify
U
بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
this story is improbable
U
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
to lool black
U
خشمگین یا متغیر بنظر امدن
you do not seem well
U
گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
The two parties seem irreoncilable.
U
طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
He seems to have a lot of confidence.
U
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
He seems to have a vulgar tongue.
U
آدم دهن دریده ای بنظر می آید
Playing football is not my idea of fun .
U
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
She has a foreign appearance.
U
ظاهرش خارجی بنظر می آید
He seems to be a level – headed ( rational and knowledgeale ) boss .
U
رئیس فهمیده ای بنظر می رسد ( می آید )
He is a capable man . he is a man of ability .
بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل
[ناقابل]
است
So it appears ( looks , seems ) that …
U
اینطور بنظر می آید که ...
To bring something to someones notice ( attention ) .
U
چیزی را بنظر کسی رساندن
face value
<idiom>
U
بنظر با ارزش رسیدن
have the last laugh
<idiom>
U
باعث احمق بنظر رسیدن شخص
long shot
<idiom>
U
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
on end
<idiom>
U
بنظر به پایان رسیده
turn the tide
<idiom>
U
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com