Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
He is a capable man . he is a man of ability .
بنظر او یک میلیارد تومان بی قابل
[ناقابل]
است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
I dont have one toman let alone a thousand tomans .
U
هزار تومان که هیچه یک تومان هم ندارم
major general
U
امیر تومان تومان اغا
major generals
U
امیر تومان تومان اغا
milliard
U
میلیارد
kilomegabit
U
میلیارد ذره
gigacycle
U
هزار میلیارد چرخه
billionth
U
آخرین عدد یک میلیارد
billionths
U
آخرین عدد یک میلیارد
To take ones leave .
U
هزار تومان کم آورده ام
I was stung for a fiver.
U
پنج تومان تیغم زدند
Mother left me 500 tomans .
U
مادرم برایم 500 تومان گذاشت
I knocked off another 1000 tomans.
U
1000 تومان دیگه از قیمت زدم
My rent is 2000 tomanas per month.
U
اجاره خانه ام ماهی 2000 تومان است
I wI'll give him credit for a mI'llion tomans . He is good for a mI'llion tomans .
U
پیش من تا یک میلیون تومان محل ( اعتبار) دارد
My earnings come to around 5ooo Tomans per month.
U
درآمدم به حدود 5000 تومان درماه می رسد
in my opinion
U
بنظر من
beseem
U
بنظر امدن
purport
U
بنظر امدن
purported
U
بنظر امدن
purporting
U
بنظر امدن
looking
U
بنظر اینده
seem
U
بنظر امدن
seemed
U
بنظر امدن
purports
U
بنظر امدن
seems
U
بنظر امدن
So it appears ( looks , seems ) that …
U
اینطور بنظر می آید که ...
blurs
U
نامشخص بنظر امدن
blurring
U
نامشخص بنظر امدن
he looks brave
U
او شجاع بنظر میرسد
blurred
U
نامشخص بنظر امدن
blur
U
نامشخص بنظر امدن
face value
<idiom>
U
بنظر با ارزش رسیدن
beseem
U
مناسب بنظر امدن
on end
<idiom>
U
بنظر به پایان رسیده
look black
U
متغیر بنظر امدن
hulk
U
بزرگ بنظر رسیدن
hulks
U
بزرگ بنظر رسیدن
it sounds false
U
دروغ بنظر میرسد
She has a foreign appearance.
U
ظاهرش خارجی بنظر می آید
to lool black
U
خشمگین یا متغیر بنظر امدن
the price was not reasonable
U
بهای ان معقول بنظر نمیرسید
To bring something to someones notice ( attention ) .
U
چیزی را بنظر کسی رساندن
Playing football is not my idea of fun .
U
فوتبال هم بنظر من تفریح نشد
The two parties seem irreoncilable.
U
طرفین آشتی راناپذیر بنظر می رسند ت
He seems to have a vulgar tongue.
U
آدم دهن دریده ای بنظر می آید
have the last laugh
<idiom>
U
باعث احمق بنظر رسیدن شخص
He seems to be a level – headed ( rational and knowledgeale ) boss .
U
رئیس فهمیده ای بنظر می رسد ( می آید )
may it please your excellency
U
اگر بنظر جنابعالی خوش ایندباشد
He seems to have a lot of confidence.
U
خیلی خاطر جمع ( مطمئن ) بنظر می رسد
you do not seem well
U
گویا حالتان خوش نیست سالم بنظر نمیایید
objectify
U
بنظر اوردن بصورت مادی و خارجی مجسم کردن
turn the tide
<idiom>
U
چیزی که بنظر شکست خورده بود به پیروزی رساندن
long shot
<idiom>
U
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
to sugar-coat the pill
[American E]
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sweeten the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
to sugar the pill
<idiom>
U
چیزی بدی را طوری بکنند که کمتر ناخوشایند بنظر بیاید
[اصطلاح مجازی]
dark bulb
U
نوعی لامپ اشعه کاتدی که هنگام خاموش بودن سیاه بنظر می رسد و به تصاویرویدئویی وضوح خوبی میدهد
friendly front end
U
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
recoverable item
U
وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
archival quality
U
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
this story is improbable
U
این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
escrow
U
سندرسمی که بدست شخص ثالثی سپرده شده وپس از انجام شرطی قابل اجرایا قابل اجرا یاقابل ابطال باشد
sensible
U
قابل درک قابل رویت
transferable
U
قابل واگذاری قابل انتقال
flexile
U
قابل تغییر قابل تطبیق
achievable
U
قابل وصول قابل تفریق
exigible
U
قابل تقاضا قابل ادعا
elastic
U
قابل کش امدن قابل انعطاف
tenable
U
قابل مدافعه قابل تصرف
presentable
U
قابل معرفی قابل ارائه
changeable
U
قابل تعویض قابل تبدیل
presentable
U
قابل نمایش قابل تقدیم
combustible
U
قابل سوزش قابل تراکم
observable
U
قابل مشاهده قابل گفتن
thankworthy
U
قابل تشکر قابل شکر
presumable
U
قابل استنباط قابل استفاده
bilable
U
قابل رهایی قابل ضمانت
adducible
U
قابل اضهار قابل ارائه
exigible
U
قابل مطالبه قابل پرداخت
capacity
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
capacities
U
حجمی که قابل تولید است یا حجم کاری که قابل انجام است
visual display terminal
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
visual display unit
U
ترمینال با یک صفحه نمایش و صفحه کلید که روی متن و گرافیک قابل نمایش و اطلاعات قابل وارد شدن هستند
indiscoverable
U
غیر قابل درک غیر قابل تشخیص
irrefrangible
U
غیر قابل شکستن غیر قابل غضب
floatable
U
قابل کلک رانی قابل کرجی رانی
inconvertible
U
غیر قابل تغییر غیر قابل تسعیر
indemonstrable
U
غیر قابل اثبات غیر قابل شرح
adobe type manager
U
استاندارد برای نوشتارهایی که اندازه شان قابل تغییر است که توسط System Apple و Windows Microsoft برای تقریبا تمام اندازه ها و قابل چاپ روی تمام چاپگرها ایجاد شده است
inexplicably
U
بطور غیر قابل توضیح چنانکه نتوان توضیح داد بطور غیر قابل تغییر
vendable
U
قابل فروش جنس قابل فروش
vendible
U
قابل فروش جنس قابل فروش
cleavable
U
قابل شکافته شدن قابل ورقه ورقه شدن
air transportable sonar
U
سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
sensible
U
قابل حس
acceptor
U
قابل
thorough paced
U
قابل
solvable
U
قابل حل
good
U
قابل
qualified
U
قابل
soluble
U
قابل حل
dissoluble
U
قابل حل
incapable
U
نا قابل
able
U
قابل
abler
U
قابل
ablest
U
قابل
capable
U
قابل
apt
U
قابل
demountable
U
قابل برداشتن
liable
U
قابل اطمینان
recommendable
U
قابل توصیف
trig
U
قابل اعتماد
divisible
U
قابل تقسیم
demountable
U
قابل انتقال
deniable
U
قابل انکار
deniable
U
قابل تکذیب
plausible
U
قابل استماع
descendible
U
قابل نزول
deprivable
U
قابل محرومیت
descendible
U
قابل انتقال
deposable
U
قابل عزل
pitiable
U
قابل ترحم
describable
U
قابل توصیف
deportable
U
قابل تبعید
treatable
U
قابل درمان
traversable
U
قابل عبور
treatable
U
قابل بحث
employable
U
قابل استخدام
despisable
U
قابل استحقار
denumerable
U
قابل شمارش
transportable
U
قابل حمل
amenable
U
قابل جوابگویی
changeable
U
قابل تغییر
considerable
U
قابل توجه
derivable
U
قابل اشتقاق
merchantable
U
قابل فروش
observable
U
قابل مراعات
knowable
U
قابل دانستن
maintainable
U
قابل نگاهداری
titratable
U
قابل عیارگیری
to come into effect
U
قابل اجراشدن
to take effect
U
قابل اجراشدن
to come into operation
U
قابل اجراشدن
open
U
قابل بحث
traceable
U
قابل ردیابی
traceable
U
قابل تعقیب
tractile
U
قابل کشش
thinkable
U
قابل فکر
thankworthy
U
قابل سپاسگزاری
merchantable
U
قابل معامله
mentionable
U
قابل ذکر
crescive
U
قابل رشد
meltable
U
قابل ذوب
criticizable
U
قابل انتقاد
medicable
U
قابل معالجه
crystallizable
U
قابل تبلور
separable
U
قابل تفکیک
cultivable
U
قابل کشت
temptable
U
قابل اغوا
terminable
<adj.>
U
قابل فسخ
tractile
U
قابل اتساع
macroscopic
U
قابل رویت
newsworthy
U
قابل انتشار
demandable
U
قابل تقاضا
demandable
U
قابل مطالبه
transmissive
U
قابل انتقال
transmittable
U
قابل پراکنی
transmutable
U
قابل تبدیل
transmutative
U
قابل تبدیل
transmutative
U
قابل تغییر
opens
U
قابل بحث
opened
U
قابل بحث
extendable
U
قابل تعمیم
deliverable
U
قابل تحویل
translatable
U
قابل تعبیر
elastic
U
قابل ارتجاع
decidable
U
قابل حکم
decipherable
U
قابل استخراج
declinable
U
قابل تصریف
decomposable
U
قابل تجزیه
deducible
U
قابل کسر
transformative
U
قابل تغییر
defeasible
U
قابل القاء
machinable
U
قابل تراش
translatable
U
قابل ترجمه
extendable
U
قابل تمدید
intelligible
U
قابل درک
licensable
U
قابل اجازه
leviable
U
قابل تحمیل
venial
U
قابل عفو
kenspeckle
U
قابل شناسایی
remarkable
U
قابل توجه
serviceable
U
قابل استفاده
expendable
U
قابل خرج
dubitable
U
قابل تردید
realizable
U
قابل تحقق
realizable
U
قابل درک
sociable
U
قابل معاشرت
justiciable
U
قابل دادرسی
superimposable
U
قابل تزاید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com