English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (36 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
erect U بناکردن سوار یا نصب کردن
erected U بناکردن سوار یا نصب کردن
erecting U بناکردن سوار یا نصب کردن
erects U بناکردن سوار یا نصب کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
staging U سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
embark U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarked U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking U سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
to ride and tie U اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
erect U بناکردن
erecting U بناکردن
buildings U بناکردن
build U بناکردن
erected U بناکردن
erects U بناکردن
builds U بناکردن
mason U باسنگ ساختن بناکردن
masons U باسنگ ساختن بناکردن
cavalry U سوار نظامی سوار اسبی
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
overhauling U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauls U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhaul U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled U سراسر بازدید کردن پیاده سوار کردن و بازدیدموتور
overhauled U برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
mount U سوار کردن
mounts U سوار کردن
rig U سوار کردن
fabricated U سوار کردن
fabricate U سوار کردن
rigs U سوار کردن
take up U سوار کردن
modulate U سوار کردن
assembled U سوار کردن
modulating U سوار کردن
rigged U سوار کردن
assemble U سوار کردن
assembles U سوار کردن
fabricating U سوار کردن
modulates U سوار کردن
fabricates U سوار کردن
enchase U سوار کردن
horse guards U گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
jigs U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jig U ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
assemble U سوار کردن قطعات
embarking U درکشتی سوار کردن
modulates U سوار کردن موج
modulate U سوار کردن موج
setting up apparatus U دستگاه سوار کردن
installs U سوار کردن جادادن
imbark U در کشتی سوار کردن
assembled U سوار کردن قطعات
rodeo U سوار کاری کردن
embark U درکشتی سوار کردن
rodeos U سوار کاری کردن
installing U سوار کردن جادادن
embarks U درکشتی سوار کردن
to give somebody a ride U کسی را سوار کردن
modulating U سوار کردن موج
set U سوار کردن جاانداختن
sets U سوار کردن جاانداختن
install U سوار کردن جادادن
to take ship U در کشتی سوار کردن
entrain U سوار کردن کشیدن
mounting U سوار کردن وسایل
to give somebody a lift U کسی را سوار کردن
staging U سوار کردن جا دادن
pick up U سوار کردن مسافر
take on U مسافر سوار کردن
setting up U سوار کردن جاانداختن
assembles U سوار کردن قطعات
embarked U درکشتی سوار کردن
removable U قابل سوار و پیاده کردن
remounting U برگشتن دوباره سوار کردن
remounted U برگشتن دوباره سوار کردن
assemblage U انجمن عمل سوار کردن
remounts U برگشتن دوباره سوار کردن
juryrig U سوار کردن موقت وسایل
remount U برگشتن دوباره سوار کردن
mounting U اسباب سوار شدن یا کردن
assemblages U انجمن عمل سوار کردن
To pick up a passenger. U مسافر سوار کردن ( تاکسی ؟ اتوبوس )
the setting of a gem U سوار کردن یا کار گذاشتن یانشاندن گوهری
piggybacks U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
port of embarkation U بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
ramps U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
piggyback U پرپشت یاشانه سوار شدن کول کردن
ramp U محل توقف و پیاده سوار کردن هواپیما
cavalry man U سوار در سوار نظام
stages U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
assembly U بستن و سوار کردن قطعات اسلحه اجتماع یکانها
stage U سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
piggyback <idiom> U روی کتف نشاندن ،پشت خود سوار کردن
mounts U قنداق سوار کردن بر پا کردن
mount U قنداق سوار کردن بر پا کردن
assembles U سوار کردن گردهمایی کردن
assemble U سوار کردن گردهمایی کردن
assembled U سوار کردن گردهمایی کردن
rail loading U سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
roll on roll off U روش سوار وپیاده کردن بار روی غلطک حمال
to give one a lift U کسیرا پیش خود سوار کردن وقسمتی از راه بردن
roll on roll off U سوار کردن و حرکت دادن سریع بار و کالا بین انبارها
transfer loader U دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
floppy disks U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppies U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy disk U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy discs U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
floppy U دیسک درایو برای فلاپی دیسکها و قط عات الکترونیکی به عنوان سوار کردن جداگانه
modulation U سوار کردن امواج انرژی روی امواج الکترومغناطیسی برای ارسال
mounting U وسایل سوار شده روی یک دستگاه سر هم کردن وسایل
horse U اسب دار کردن سوار اسب کردن
reassembles U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassemble U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembling U بستن قطعات سوار کردن قطعات
reassembled U بستن قطعات سوار کردن قطعات
innocent passage U مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
boarded U سوار
board U سوار
trooper U سوار
pieces U سوار
piece U سوار
horseback U سوار
horsewomen U سوار
troopers U سوار
in the saddle U سوار
horsewoman U سوار
outside ofa horse U سوار
horseman U سوار کار
horseman U اسب سوار
tobogganer U سورتمه سوار
vedette U قراول سوار
biker U دوچرخه سوار
cyclists U دوچرخه سوار
on board a ship U سوار کشتی
washine U موج سوار زن
jockey U چابک سوار
Mts U سوار شدن
jockeys U چابک سوار
bicyclist U دوچرخه سوار
riders U سوار کار
get in U سوار شدن
rides U سوار شدن
mounted U سوار شده
ride U سوار شدن
on shipboard U سوار کشتی
on stilts U سوار چوب پا
upped U سوار براسب سر پا
mounts U سوار شدن بر
cavalry U سوار زرهی
cantering U سوار اسب
rider U سوار کار
up U سوار براسب سر پا
armored cavalry U سوار زرهی
equestrian U اسب سوار
equestrian U چابک سوار
mount U سوار شدن بر
acheval U سوار بر اسب
upping U سوار براسب سر پا
canter U سوار اسب
motorist U ماشین سوار
boaters U زورق سوار
cavalier U سرباز سوار
horsewoman U سوار اسب
horse man U اسب سوار
cavalier U اسب سوار
reinsman U اسب سوار
modulation U سوار سازی
canters U سوار اسب
chevalier U سوار دلاور
cantered U سوار اسب
horsemen U اسب سوار
equitant U سوار بر اسب
cyclist U دوچرخه سوار
motorists U ماشین سوار
horsewomen U سوار اسب
board surfer U موج سوار
horse breaker U چابک سوار
Mt U سوار شدن
horseback U سوار براسب
tobogganist U سورتمه سوار
biker U موتورسیکلت سوار
get on U سوار شدن
skim boarder U موج سوار
surfer U موج سوار
equestrienne U زن اسب سوار
boot and saddle U سوار شوید
surfboat U قایق موج سوار
To mout a horse . U سوار اسب شدن
jockeys U اسب سوار حرفهای
dragon U گردان سوار اسبی
uhlan U سوار نیزه دار
coachload U افراد سوار بر درشکه
ridable U رام و سوار شدنی
dragons U گردان سوار اسبی
staging area U منطقه سوار شدن
mountie U پلیس سوار کانادا
to ride on a horse U اسبی را سوار شدن
heavy piece U سوار سنگین شطرنج
cavalry unit U یکان سوار نظام
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com