English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 36 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
for the love of U بنام ,
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
aluminum U فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
yaws U بیماری مسری و عفونی حاصله در اثراسپیروکتی بنام
name U بنام صداکردن
names U بنام صداکردن
namesake U کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
namesakes U کسی که بنام دیگری نام گذاری شود
namely U بنام
aluminium U فلز الومینیوم الومینیوم بنام اختصاری
Jesuit U عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
Jesuits U عضو فرقه مذهبی بنام انجمن عیسی که بوسیله لایولا تاسیس شد
aaron's beard U گیاهی از خانواده هوفاریقون بنام hypericumcalycinum
asp U نوعی مار بنام لاتین haje Naja
emmer U نوعی گندم سرخ بنام شعیر ابلیس
escolar U نوعی ماهی فلس دارخشن بنام لاتین ruvettuspretiosus که شبیه ماهی خال مخالی است
ghostwrite U بنام شخص دیگری نوشتن
hare and hounds U بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
in f.of U بنام
in the name of justice U بنام عدالت
islets of langerhans U دستههای سلولی اثنی عشر بنام >جزایرلانگرهانس < که تولید انسولین میکنند
jutte U نوعی سلاح بنام ده دست
lima bean U نوعی لوبیا بنام لاتین limensis Phaseolus
limitation of actions U در CLقوانین مربوط به مرور زمان در مجموعهای بنام limitation of Statues جمع اوری شده است
misname U بنام اشتباهی صدا کردن دشنام دادن
morse alphabet or code U الفبای خط و نقطه که شخصی بنام morse برای تلگراف اختراع کرد
p code U روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
parbasis U سرودی که دسته تهلیل خوانان بنام سازنده ان وبعنوان تماشاکنندگان میخواند
parian U وابسته به جزیرهای دردریای اژه که مرمری ان بنام است
preconize U بنام فراخواندن
the lot fell upon me U قرعه بنام من اصابت کرد
Call a spade a spade. <proverb> U بیل را بیل بنام.
log wood U درخت بقم [در بافت این گیاه ماده رنگینی بنام هماتوکسیلین وجود دارد که برای ساخت رنگینه های قرمز، بنفش، آب و خاکستری مورد استفاده قرار می گیرد و برای الیاف پشم و ابریشم مناسب است.]
Pashtan U قبایل پشتو [که در افغانستان و پاکستان زندگی می کنند و فرش های آن بنام های درانی، گلیزائی، هفت بالا و شیرخانی در بازار معروف می باشند.]
pearl U مروارید [طرح این سنگ قیمتی در فرش های چینی بکار رفته و یک نوع آن بنام مروارید شعله ور معروف می باشد.]
Partial phrase not found.
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com