English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (29 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adduct U بمرکز نزدیک کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
insides U نزدیک بمرکز
inside U نزدیک بمرکز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
approximates U نزدیک کردن
approximated U نزدیک کردن
approximate U نزدیک کردن
To turn into cash. U به پول نزدیک کردن
to trun to a U بصرفه نزدیک کردن
transverse adduction U نزدیک کردن افقی
osculate U تماس نزدیک حاصل کردن
ride herd on <idiom> U از نزدیک دیدن وکنترل کردن
range alongside U نزدیک کردن ناو به ناوی دیگر
near all U نزدیک کردن شانههای حریف به تشک
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
see for oneself U از نزدیک مشاهده کردن بچشم خود دیدن
hovering U پرواز کردن نزدیک زمین به طور ثابت
alliterate U چند کلمهء نزدیک بهم را با یک حرف اغاز کردن
aggress U نزدیک کردن حمله کردن
the sun is near setting U افتاب نزدیک بغروب کردن یانزدیک است غروب کند
to catch at something U برای رسیدن بچیزی وگرفتن ان کوشش کردن وبدان نزدیک شدن
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
clinching U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinches U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinched U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
clinch U نزدیک شدن شمشیرباز به حریف بگونه ایکه رد و بدل کردن ضربه ناممکن شود
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
caudal U نزدیک به دم
vicinal U نزدیک
forbye U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
forbye U از نزدیک
closer U نزدیک
contiguous U نزدیک
foreby U نزدیک
hand to hand U نزدیک
near upon U نزدیک
accessible U نزدیک
forthcoming U نزدیک
fast by U نزدیک
approaching U نزدیک
forby U از نزدیک
by U از نزدیک
narrowly U از نزدیک
in sight U نزدیک
towards U نزدیک
close aboard U نزدیک
near by U نزدیک
proximate U نزدیک
close U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
on the eve of U نزدیک
close-ups U از نزدیک
forby U نزدیک
near at hand U نزدیک
on the verge of U نزدیک به
next door to U نزدیک
close up U از نزدیک
near by U نزدیک به
adjacent U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
at hand U نزدیک
close by U نزدیک
close-up U از نزدیک
up against <idiom> U نزدیک به
up to <idiom> U نزدیک به
nearby U نزدیک
upcoming U نزدیک
imminent U نزدیک
neared U نزدیک
near- U نزدیک
nears U نزدیک
nearing U نزدیک
hard by U نزدیک
closest U نزدیک
nearer U نزدیک
nearest U نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
nigh U نزدیک
neighbouring U نزدیک
beside U نزدیک
near U نزدیک
closes U نزدیک
myopy U نزدیک بینی
grazed U نزدیک به زمین
nearer U نزدیک به ضربه
low U نزدیک سبد
close in U نزدیک شدن
near sight U نزدیک بینی
grazes U نزدیک به زمین
whitish U نزدیک به سفید
abut U نزدیک بودن
foreground U نزدیک نما
near shore U نزدیک به ساحل
near sightedness U نزدیک بینی
near point U نقطه نزدیک
near by U دم دست نزدیک
neared U نزدیک به ضربه
paranasal U نزدیک بینی
close controlled U همکاری نزدیک
near- U نزدیک به ضربه
short-range U نزدیک برد
close coordination U هماهنگی نزدیک
deeper U نزدیک به هدف
deep U نزدیک به هدف
abutted U نزدیک بودن
near U نزدیک به ضربه
aggress U نزدیک شدن
abuts U نزدیک بودن
close coordination U همکاری نزدیک
cypres U تقریبی نزدیک
far and near U دور و نزدیک
upcoming U دراتیه نزدیک
toward U نزدیک به مقارن
subadult U نزدیک سن تکلیف
subapical U نزدیک راس
accost U نزدیک شدن
subcentral U نزدیک مرکز
come by U نزدیک شدن
accost U نزدیک کشیدن
accosts U نزدیک شدن
converge U به هم نزدیک شدن
accosting U نزدیک کشیدن
converged U به هم نزدیک شدن
accosts U نزدیک کشیدن
accosting U نزدیک شدن
accosted U نزدیک کشیدن
accosted U نزدیک شدن
converges U به هم نزدیک شدن
converging U به هم نزدیک شدن
approachable U نزدیک شدنی
subsaturated U نزدیک به اشباع
close supervision U نظارت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close range U مسافت نزدیک
Near our office . U نزدیک اداره ما
deciding U نزدیک به هدف
close price U قیمت نزدیک
myopia U نزدیک بینی
toward(s) evening U نزدیک به عصر
close support U پشتیبانی نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
short sighted U نزدیک بین
danger close U خطر نزدیک
graze U نزدیک به زمین
keep back U نزدیک نشوید
short range U نزدیک برد
nears U نزدیک به ضربه
nearing U نزدیک به ضربه
recent memory U حافظه نزدیک
nearest U نزدیک به ضربه
odd comeshortly U روز نزدیک
on the simmer U نزدیک بجوش
immediate flanks U جناحین نزدیک
parahepatic U نزدیک جگر
approaches U نزدیک شدن
approached U نزدیک شدن
closes U نزدیک به ناو
acceded U نزدیک شدن
acceding U نزدیک شدن
closes U نزدیک بهم
upstream U نزدیک به سرچشمه
parotic U نزدیک به گوش
odd comeshortly U اینده نزدیک
paranephric U نزدیک گرده
of kin U نزدیک همانند
closest U نزدیک به ناو
one of these days U دراینده نزدیک
in the near f. U دراینده نزدیک
in shore U در اب نزدیک کرانه
close U نزدیک بهم
accede U نزدیک شدن
hare sighted U نزدیک بین
shortest U نزدیک تور
draw near U نزدیک شدن
approach U نزدیک شدن
in U نزدیک ساحل
to gain on U نزدیک شدن به
about U در اطراف نزدیک
to be quite close U نزدیک به هم بودن
in- U نزدیک دم دست
at U پهلوی نزدیک
besides U بعلاوه نزدیک
in- U نزدیک ساحل
his almost night U نزدیک شب است
closer U نزدیک بهم
closer U نزدیک به ناو
shorter U نزدیک تور
short-sighted U نزدیک بین
nearsighted U نزدیک بین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com